eitaa logo
بیرونیِ گروه سه‌کتاب
136 دنبال‌کننده
159 عکس
0 ویدیو
0 فایل
تعدادی دیوانه، دورهم جمع شده‌ایم و کتاب می‌خوانیم. (متأسفانه فعلا فرصت عضوگیری جدید گروه فراهم نیست.) تأسیس: اسفند۱۴۰۱
مشاهده در ایتا
دانلود
احتیاط باید کردن نویسندگان را در هر چه نویسند که از گفتار باز توان ایستاد و از نبشتن باز نتوان ایستاد و نبشته باز نتوان گردانید. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄گشادن ولایت خوارزم @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
زبیدی همسفر ابن بطوطه بعد از مشاهده حال بیمار او می‌گوید: حال که میخواهی با این حال به سوی مکه بروی، مرکبت و اضافه بارت را بفروش، من تو را اسب و چادری به عاریت می‌دهم تا سبکبار شوی، چه ما از ترس غارتگران عرب راه را به سرعت طی می‌کنیم. من پذیرفتم و این نخستین نمونه ای از الطاف الهی بود که در راه حجاز بر من رخ نمود. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
و جز به مراعات، کار راست نیاید 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄گشادن ولایت خوارزم @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
از بجایه به سمت قسنطینه (کنستانتین) رفتیم. در خارج شهر فرود آمدیم. در آن‌جا باران سختی در گرفت،چنانکه ناگزیر شبانه از چادرهای خود درآمده و به منازل محدوده پناهنده شدیم. فردا حاکم آن‌جا به دیدن‌مان آمد و چون لباس ‌های مرا دید، فرمان داد تا در خانه‌ی خودش بشویند. جامه احرام من کهنه بود، به جای آن یک طاقه احرام بعلبکی فرستاد که دو دینار طلا در پایینش پیچیده بود. و این اولین فتوحی بود که نصیب من شد. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
مرد باید که کار بداند کرد. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄گشادن ولایت خوارزم @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
اذن دخول روضه حضرت علی (ع) در رحله ابن بطوطه: " به فرمان شما ای امیرالمومنین این عبد ضعیف اذن میخواهد به روضه علیه وارد شود. اگر اذن میفرمایید که وارد شود، وگرنه بازگردد و اگر او اهلیت و شایستگی این مقام را ندارد باری شما اهلیت، کرامت و اغماض را دارید" پست مناسبتی 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
عادت زمانه چنین است که هیچ‌چیز بر یک قاعده بنماند و تغییر به همه‌ی چیزها راه یابد. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄شکار شیر و همت و مروتش @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
آنها از قسنطینه به بونه رفتند و برخلاف بازرگانان دیگر که بخاطر خطرات توقع کردند، او و دو همراهش با وجود تب شدید ابن بطوطه به سختی راه افتادند. و به گفته خودش برای اینکه از اسب نیفتد با عمامه برزین خودش را به اسب بسته و لحظه ای پیاده نشده، و اینگونه تا تونس تاختند. عید فطر آن سال را در مصلی شهر تونس جشن گرفتند. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
هیچ‌چیز نیست که به خواندن نیرزد: که آخر هیچ حکایت از نکته‌ای که به کار آید خالی نباشد. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄بازگشت از سپاهان @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
ازدواج ابن‌بطوطه: بعد از مدتی که قافله حجاج فراهم گردید. مسافرین از بین خود مرا به عنوان قاضی انتخاب کردند. شهر به شهر رفتیم تا به صفاقس رسیدیم. در صفاقس دختر یکی از امنای تونس را عقد کرده بودم و چون به طرابلس آمدیم با او همبیتر گردیدم. اواخر محرم سال ۷۲۶ با زن خود و جماعتی از مصامده طرابلس را ترک کردیم. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
فاما از مشورت کردن چاره نیست 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄بازگشتن از سپاهان @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
من علم برافراشته بودم و پیشاپیش همه راه می‌رفتم. قافله از بیم سرما و باران در طرابلس مانده بود؛ ولی ما از چند شهر گذشتیم. سپس از جنگلی عبور کردیم و به قصر برصیصای عابد رسیدیم. در اینجا بود که مابقی کاروان از راه رسید و بین من با پدرزنم مشاجره‌ای افتاد و کار به جایی کشید  که دخترش را طلاق دادم و زنی دیگر گرفتم که دختر یکی از طلاب فاس (مراکش) بود. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
و دل در فرع بستن و اصل را به جای‌ماندن محال است. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄بندگی اعیان ری @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
اول جمادی الاول به شهر اسکندریه رسیدیم.  این شهر سرحدی محکم از لحاظ زیبایی، استواری و مآثر دینی و دنیوی هر چه بخواهی دارد. ظاهر و باطن آن بدیع و لطیف است. چون گوهری یکتا می‌درخشد و چون دختری دوشیزه در زیورهای خود جلوه می‌کند. جمالش مغرب را روشنائی بخشیده است و به سبب موقعیت خود که در وسط شرق و غرب واقع شده جامع محاسن هر دو است. آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
چون سعادت آید، همه‌ی کارها فراخور یکدیگر آید. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄بندگی اعیان ری @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
از جمله علمای اسکندریه، قاضی آن شهر عمادالدین کندی که از بزرگان علم لسان به شمار می‌آمد. این مرد عمامه‌ای داشت بیرون از حد معمول که من در همه‌ی بلاد مشرق و مغرب عمامه به آن گندگی ندیدم. روزی او را در صدر محراب نشسته دیدم چنان می‌نمود که عمامه اش همه‌ی آن محوطه را فراگرفته است. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
قاضی هر چه گوید، صواب و صلاح در آن است. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄فرود آمدن به نشابور @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
أَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُود 🏴عاشورای حسینی تسلیت🏴 @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
فال نیک  جدّ  فخر الدین الریغی و نگون بختی او او مردی نیک و اهل علم بود. پس از تحصیل علم به قصد حجاز موطن خود را ترک کرد. وقتی به اسکندریه رسید شب بود و چون مرد فقیر و تنگدستی بود بر دلش گذشت که پیش از ورود به شهر کمی درنگ کند تا فال نیکی به او رسد. به همین نیت نزدیک دروازه نشست تا زمانی که دروازبان میخواست در را ببندد. خشمگین و به طعنه به او گفت: "جناب قاصی بفرمائید" او این جمله را به فال نیک گرفت و باخود گفت انشالله به مقام قضاوت خواهم رسید. به شهر وارد شد و در مدرسه ای برای درس و بحث منزل کرد تا در زمره‌ی یکی از فضلا درآمد.   آنچنان اشتهارد یافت که آواز زهد و ورع او به گوش پادشاه مصر رسید. پس از وفات قاضی اسکندریه، بسیاری سودای جانشینی درسر داشتند، از قضا فرمان سلطان به نام او صادر شد و قاضی شهر شد. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
آن‌چه تقدیر است ناچار بباشد. در غمناک‌ بودن بس فایده نیست. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄نامه حشم تگیناباد به هرات @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
شیخ ابوعبدالله فاسی یکی از صلحای شهر اسکندریه بود. ایشان را از بزرگان و اولیا بشمار آورده‌اند. در مورد او می‌گفتند وقتی در نماز سلام می‌کند جواب سلام خود را می‌شنود. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه