eitaa logo
بیرونیِ گروه سه‌کتاب
131 دنبال‌کننده
160 عکس
0 ویدیو
0 فایل
تعدادی دیوانه، دورهم جمع شده‌ایم و کتاب می‌خوانیم. (متأسفانه فعلا فرصت عضوگیری جدید گروه فراهم نیست.) تأسیس: اسفند۱۴۰۱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیچ‌چیز نیست که به خواندن نیرزد: که آخر هیچ حکایت از نکته‌ای که به کار آید خالی نباشد. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄بازگشت از سپاهان @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
ازدواج ابن‌بطوطه: بعد از مدتی که قافله حجاج فراهم گردید. مسافرین از بین خود مرا به عنوان قاضی انتخاب کردند. شهر به شهر رفتیم تا به صفاقس رسیدیم. در صفاقس دختر یکی از امنای تونس را عقد کرده بودم و چون به طرابلس آمدیم با او همبیتر گردیدم. اواخر محرم سال ۷۲۶ با زن خود و جماعتی از مصامده طرابلس را ترک کردیم. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
فاما از مشورت کردن چاره نیست 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄بازگشتن از سپاهان @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
من علم برافراشته بودم و پیشاپیش همه راه می‌رفتم. قافله از بیم سرما و باران در طرابلس مانده بود؛ ولی ما از چند شهر گذشتیم. سپس از جنگلی عبور کردیم و به قصر برصیصای عابد رسیدیم. در اینجا بود که مابقی کاروان از راه رسید و بین من با پدرزنم مشاجره‌ای افتاد و کار به جایی کشید  که دخترش را طلاق دادم و زنی دیگر گرفتم که دختر یکی از طلاب فاس (مراکش) بود. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
و دل در فرع بستن و اصل را به جای‌ماندن محال است. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄بندگی اعیان ری @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
اول جمادی الاول به شهر اسکندریه رسیدیم.  این شهر سرحدی محکم از لحاظ زیبایی، استواری و مآثر دینی و دنیوی هر چه بخواهی دارد. ظاهر و باطن آن بدیع و لطیف است. چون گوهری یکتا می‌درخشد و چون دختری دوشیزه در زیورهای خود جلوه می‌کند. جمالش مغرب را روشنائی بخشیده است و به سبب موقعیت خود که در وسط شرق و غرب واقع شده جامع محاسن هر دو است. آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
چون سعادت آید، همه‌ی کارها فراخور یکدیگر آید. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄بندگی اعیان ری @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
از جمله علمای اسکندریه، قاضی آن شهر عمادالدین کندی که از بزرگان علم لسان به شمار می‌آمد. این مرد عمامه‌ای داشت بیرون از حد معمول که من در همه‌ی بلاد مشرق و مغرب عمامه به آن گندگی ندیدم. روزی او را در صدر محراب نشسته دیدم چنان می‌نمود که عمامه اش همه‌ی آن محوطه را فراگرفته است. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
قاضی هر چه گوید، صواب و صلاح در آن است. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄فرود آمدن به نشابور @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
أَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُود 🏴عاشورای حسینی تسلیت🏴 @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
فال نیک  جدّ  فخر الدین الریغی و نگون بختی او او مردی نیک و اهل علم بود. پس از تحصیل علم به قصد حجاز موطن خود را ترک کرد. وقتی به اسکندریه رسید شب بود و چون مرد فقیر و تنگدستی بود بر دلش گذشت که پیش از ورود به شهر کمی درنگ کند تا فال نیکی به او رسد. به همین نیت نزدیک دروازه نشست تا زمانی که دروازبان میخواست در را ببندد. خشمگین و به طعنه به او گفت: "جناب قاصی بفرمائید" او این جمله را به فال نیک گرفت و باخود گفت انشالله به مقام قضاوت خواهم رسید. به شهر وارد شد و در مدرسه ای برای درس و بحث منزل کرد تا در زمره‌ی یکی از فضلا درآمد.   آنچنان اشتهارد یافت که آواز زهد و ورع او به گوش پادشاه مصر رسید. پس از وفات قاضی اسکندریه، بسیاری سودای جانشینی درسر داشتند، از قضا فرمان سلطان به نام او صادر شد و قاضی شهر شد. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
آن‌چه تقدیر است ناچار بباشد. در غمناک‌ بودن بس فایده نیست. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄نامه حشم تگیناباد به هرات @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
شیخ ابوعبدالله فاسی یکی از صلحای شهر اسکندریه بود. ایشان را از بزرگان و اولیا بشمار آورده‌اند. در مورد او می‌گفتند وقتی در نماز سلام می‌کند جواب سلام خود را می‌شنود. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
دل بد نباید کرد و به قضای خدای عز و جل رضا باید داد. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄جواب نامه @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
یکی از معتمدین خلیفه حکایت کرد که او پیغمبر را به خواب دیده بود که فرمود: «ای خلیفه به دیدار ما بیا» خلیفه به دنبال این خواب به مدینه رفت و از راه باب‌السلام وارد مسجد شد و پس از سلام و درود به یکی از ستون‌های مسجد تکیه داد و نشست و سر به زانو نهاد. این حالت را صوفیان، ترفیق (مراقبه) می‌نامند. خلیفه چون از این حال بازآمد و سربرداشت دید که چهار گرده نان و یک ظرف شیر و طبقی از خرما پیش وی نهاد و با مریدان خود از آن مائده خورد و از همانجا به اسکندریه بازگشت و به مکه نرفت. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
و قضا کارِ خویش بکرد. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄فروگرفتن علی امیرنشان @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
شیخ ابوالحسن شاذلی مؤسس و قطب اول‌فرقه شاذلیه از مسلمانان اهل تصوف و مالکی مذهب است نسب او به امام‌حسن‌مجتبی می‌رسد. در سفرنامه درباره ایشان چنین آمده: از شیخ یاقوت شنیدم که ازشیخ خود ابوالعباس مرسی روایت میکرد که ابوالحسن شاذلی همه ساله از راه مصر علیا به حج میرفت و از ماه رجب تا پایان موسم حج در مکه می ماند و آنگاه پس از زیارت مدینه از جاده بزرگ ( یعنی از راه صحرا که طولانی تر بود ) به شهر خود مراجعت میکرد. یکی از سالها که در صدد مسافرت حج بود به خادم خود فرمود که کلنگی و سبدی با حنوط و سایر وسایل دفن و کفن با خود بردارد و چون خادم پرسید که اینها به چه کار آید شیخ پاسخ داد که وقتی به حمیثرا رسیدی خواهی فهیمد. حمیثرا در مصر علیا در صحرای عیذاب واقع است و چشمه آب شوری دارد. شیخ پس از رسیدن به حمیثرا غسل کرد و دو رکعت نماز گزارد و در سجده آخر جان تسلیم کرد جسد او را در همانجا به خاک سپردند و من گور او را زیارت کردم واسم و نسب او تا امام حسن بن علی علیهماالسلام بر روی قبرش نوشته است. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
حق صحبت و نان و نمک را نگه باید داشت. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄فروگرفتن علی امیرنشان @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
حزب بحر حزب بحر دعایی است که شیخ شاذلی در  سفر حج هر روز میخواند و شاگردانش به پیروی از او چنین می‌کردند: یا الله یا علی یا عظیم یا حلیم یا علیم و . . . بسم‌الله درِ ماست و تبارک دیوار ما و یس سقف ما و کهیعص کفاف ما، و حمعسق حامی ما، فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم و...  📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
خواب ابن‌بطوطه در شهر فَوّا شبی خوابی دیدم که بر بال پرنده بزرگی نشسته‌ام و آن پرنده در سمت قبله پرواز می‌کند. پرنده پس از چندی جهت خود را تغییر داد و در سمت راست متمایل شد. و آنگاه به سوی مشرق رو کرد و سرانجام به سمت جنوب درآمد سپس مدت درازی رو به سمت مشرق رفت و در زمین تاریک سرسبزی فرود آمد و مرا فرو گذاشت. من از این رویا سخت در عجب ماندم و باخود گفتم اگر شیخ (ابوعبدالله مرشدی) بتواند رویای مرا کشف کند، این حرف‌ها که درباره‌اش می‌زنند درست است. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه
احمق کسی باشد که دل در این گیتیِ غَدٌارِ فریفتگار بندد. 📚تاریخ بیهقی ✍🏻ابوالفضل بیهقی 🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی 🖨نشر مرکز 📄فروگرفتن علی امیرنشان @seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
تعبیر خواب و کرامات شیخ ابوعبدالله مرشدی : من مشغول تسبیح چاشت بودم که شیخ مرا بخواند و از خواب دیشبم خبر داد. ماجرا را با او در میان نهادم. فرمود: تو بزودی به زیارت خانه خدا و قبر پیغمبر (ص) می‌روی و در بلاد یمن، عراق، ترک و هند مسافرت می‌کنی و مدت درازی در آنجا می‌مانی و برادر من دلشاد هندی را ملاقات خواهی کرد و او تو را از گرفتاری که پیدا خواهی کرد نجات می‌دهد. از آن روز باز در سفرها جز خیر ندیدم و برکات شیخ بر من ظاهر شد و کسی را  جز سیدی محمد موله در هند مانند او ندیدم. 📚سفرنامه ابن‌بطوطه 🖨نشر کارنامه