eitaa logo
اشعار برگزیده
72 دنبال‌کننده
21 عکس
3 ویدیو
1 فایل
🍁 برگی از اشعار معاصران ارتباط با ادمین ⬇️ @Akhavan_e_thaleth
مشاهده در ایتا
دانلود
آفتاب از پشت کوه آمد هدیً للمتقین می‌روم نعنا و آویشن بچینم از «میلین» باز آب از چشمه آوردم بیا دستی بشوی باز چای تازه دم کن زندگی یعنی همین عشق در این خانه هردم دارد اسم تازه‌ای ماه بانو، حاج خانم، ام احمد، نازنین حبذا قندانِ خالی! -از کمین بچه ها- مرحبا شامی که تو سوزانده باشی! آفرین! زندگی یعنی دو قطره اشک روضه روز عقد عکس لبخند من و تو لای دیوان «حزین» روی پایت کودکی خوابیده باشد؛ تا سحر هی بخوانی: "زینت دوش نبی روی زمین..." بگذرد عمر و ببینی یک به یک قد می‌کشند آرزوهایت کنار سفره‌ی ام البنین عشق یعنی پُرزهای چادر چل‌سالگی عشق یعنی وصله‌های کوله‌بار اربعین باز هم شکر خدا نان و نمک در سفره هست عمر شیرین است با عشق امیرالمومنین @Selectedpoems
ای بزرگ خاندان آب‌ها آشنای مهربان آب‌ها در مقام شامخ سقایی‌ات بند می‌آید زبان آب‌ها... بر ضریح دست تو پیچیده‌اند التماس گیسوان آب‌ها بعد لب‌های تبسم‌ریز تو گریه افتاده به جان آب‌ها از وداع تو حکایت می‌کند دست‌های پرتکانِ آب‌ها... برشی از یک @Selectedpoems
پلکی بزن ای نسیم و یکجا بردار از گنجه‌ی من غبار تنهایی را @Selectedpoems
آن محرم چشمه‌های تسنیم، کجاست آن سینۀ خالی از غم و بیم، کجاست گیریم که بگذرد خداوند از ما ذوقی که بهشت را بفهمیم کجاست؟! @Selectedpoems
مثل همیشه از همه سرها سری حسین! بر نیزه دیدمت، چقدر محشری حسین! «کهف الرّقیم...» نغمه‌ی داوودی است این! قرآن بخوان که از همه دل می‌بری حسین! از هرکجای دشت شمیم تو می‌وزد عطر گل محمّدی پرپری حسین! تو قبل قتله‌گاه علی اکبری، ولی تو بعد قتله‌گاه علی اصغری حسین! تا گفت: «یا أخا...» به خدا مطمئن شدم عبّاس را به خیمه نمی‌آوری حسین! من که هنوز هم کمرم درد می‌کند حالا بگو تو از کمرت... بهتری حسین؟ چشمم به توست ای سر بی تن! که سال هاست تنها پناه بی کسی خواهری حسین! حتّی به شمر و عاقبتش فکر می‌کنی تو جلوه‌گاه رحمت پیغمبری حسین! برشی از یک @Selectedpoems
می‌رود سوی کجا ایل پرستوهای دریایی؟ گوش کن! انگار در راه است یک‌فصل معمّایی از شمالِ غرب، از شهریورِ دریاچه می‌کوچند با من امشب را به دیدار پلیکان‌ها نمی‌آیی؟ ماهیِ آزاد اقیانوس! می‌دانم دلت تنگ است مثل یک‌ایرانی آواره در شهری اروپایی خسته‌ام از آسمانِ طوسیِ این شهر لامذهب کاش می‌رفتیم تا بالای گنبدهای مینایی □ پیله‌ی افتاده پای برگ‌های توت باور کن! عاقبت یک روز از این روزها پروانه می‌زایی @Selectedpoems
دلتنگی دیگری رقم زد باران دیدار من و تو را به‌هم زد باران تا صبح به‌روی سر من چتر گرفت جای تو، کنار من قدم زد باران @Selectedpoems
در این همه رنگ، آنچه می‌خواهی نیست در این همه راه، غیر گمراهی نیست در شهر، خیابان به خیابان گشتم آنقدر که آگهی ست، آگاهی نیست @Selectedpoems
من به غم‌های تو محتاج‌تر از لبخندم من به این ناله به این اشک، ارادتمندم کوچه پس کوچه خیابان به خیابان همه تو قطره‌ام باز به دریای تو می‌پیوندم دائماً ذکر تو‌ را زیر لبش می‌گوید هم‌صدا با همۀ سینه‌زنان سربندم عشق دنیای عجیبی‌ ست؛ که با بودن آن از غم و سوختن و آه شدن خرسندم پای داغت همه‌ی هستی من می‌سوزد و چه خوش‌بختم اگر دانه‌ای از اسپندم «یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ» اثر روضۀ توست با همین آیه چه خوب‌ است که بشناسندم @Selectedpoems
پس از هزار مصیبت که سربه راه شدم دوباره مضحکه‌ی خلق رو سیاه شدم دوباره عشق و همان قصه‌ای که می دانی دوباره وسوسه‌ی اولین نگاه شدم نه من پلنگ قدیمم نه کوه، کوه من است که ریشخند طمع کردنم به ماه شدم به هر دری که زدم، در سرم هوای تو بود اگر مقیم خرابات و خانقاه شدم نکش به رخ، صف مژگان که خود اگر شاهم هزار مرتبه مغلوب این سپاه شدم چرا گلایه کنم از برادران حسود؟! من از زیادی مهر پدر تباه شدم ▪️ امیدِ یک نفس آسایش از جهان دارم چقدر من سرِ پیری زیاده خواه شدم برشی از یک @Selectedpoems
گره می‌خورد اگر مویت به یال اسب‌ها در باد نسیم ترکمن‌صحرا فقط بوی تو را می‌داد تو با چشمان خونریزت اگر آشوب می‌کردی به دنبالت قشون ترکمن‌هاراه می‌افتاد خروش مادیان‌ها دشت را در خویش می‌رقصاند خروش مادیان‌ها بود و هی فریاد... هی فریاد... مسیر کوچ را گم کرده‌ام در چشم‌های تو نگاهت می‌برد این ایلیاتی را به عشق‌آباد جنون صحرا به صحرا می‌برد با خود مرا چون عشق جنون صحرا به صحرا می‌برد، تا هر چه باداباد... طنین نام تو پیچیده در آواز کولی‌ها مگر آوازهای بومی‌ام را می‌برم از یاد!؟ کنار آتش این کولیان با من شبی سر کن اگر ‌چه فال تو خاکسترم را می‌دهد بر باد @Selectedpoems
کنار فضّه صمیمانه کار می‌کردی به کار کردن خود افتخار می‌کردی درخت‌های بهشتی به پایت افتادند همان شبی که هوای انار می‌کردی فقیر هرچه می‌آمد اسیر برمی‌گشت تمام عالمیان را دچار می‌کردی دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر مدام گریۀ بی‌اختیار می‌کردی؟ چه شد محبت همسایه‌ها؟ دعایت را چه مادرانه به آن‌ها نثار می‌کردی! تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده‌ست فدک فدک همه جا را بهار می‌کردی و شقشقیه به نهج‌البلاغه رو آورد شبی که پشت به این روزگار می‌کردی چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟ @Selectedpoems