فهمیدم غمهایی دارم که گاهی حتی نامیهم برایشان پیدا نمیکنم، چه برسد به تسکین.
بهم نگید سخت نگیر. لابد سخته واسم. سخته و دلم میخواد بابت سختی و غمی که دارم سوگواری کنم وگرنه کیه که از راحتی و عیش و نوش بدش بیاد؟
هدایت شده از عیون .
نمیدانم، شاید اگر کمی از رشتهٔ طویلِ احساساتِ آدمیزاد، قیچی میشد برای دور انداختنِ اضافاتِ آزاردهنده، همه چیز کمی بهتر میبود.