eitaa logo
شِعرهایی که آمَدند...
70 دنبال‌کننده
106 عکس
0 ویدیو
0 فایل
اَشعارِ علی اسماعیلی اُسکار کُپی ، فقط با نامِ شاعِر مُجاز است
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar گفتا که : دلت کجاست ؟ گفتم : بر او پرسید که : او کجاست ؟ گفتم: در دل 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ این فَصل ، پُر از مِهر و آب و آذر بود ریشه ی اَفسردگی پائیز در چیست ؟ 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ ماه خانه‌نِشین شد ، از شَبی که تو را دید چون ، تو کامَل تریـن صورتِ ماه را داری 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar رقیب ات گر هنر هم دزدَد از من، من نخواهد شد به گلخَن گر چه گل هم بشکفد گلشن نخواهد شد مگر با داس سیمین کُشت زرین بدروی ورنه به مشتی خوشه درهم کوفتن خرمن نخواهد شد حجابی نیست در طور تجلی لیکن اینش هست که محرم جز شبان وادی ایمن نخواهد شد برو از هفت خط نوشان پای خم می میپرس که هر دردی شراب ناب مرد افکن نخواهد شد به آتشگاه حافظ رونق سوز و گداز ازماست چراغ جاودانست این و بی روغن نخواهد شد شبستانی که طوفانش دمید از رخنه و روزن دو صد شمعش برافروزی یکی روشن نخواهد شد تو کز گنجینه بیرون تاختی ترسم خرف باشی که گوهر شاهد بازار یا برزن نخواهد شد امید زندگی در سینه ها کشتن فغان دارد امین باشی که هرگز مرگ بی شیون نخواهد شد دمی چون کوره آتش چرا چون شمع نگدازم عزیز من دل عاشق که از آهن نخواهد شد گل از دامن فرو ریز و چو باد از این چمن بگذر که جز خون دل آخر نقش این دامن نخواهد شد دلی کو شهریارا دشمن جان دوست تر دارد دریغ از دوستی با وی که جز دشمن نخواهد شد 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ نامَحرَم ان زیاد اَند ، اِمشب برای تَقدیر اِی ناظِران بِبَندید ، نِگاه ، با قُفلُ زَنجیر در خلوت ی سُرود اَم ،با او که خُفته بودَم چِشم‌چِران زیادُ ، غِیرَت اَم شُدَست دَرگیر به‌روی شِعر بایَد ، پَرده کِشَم ، عُذرِ تَقصیر عَکّاس و خَبَرنگار اَست ، مُنتَقِد ان سَرازیر 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ شب که می‌آیَد ، می‌مانَد ، طنینِ دِلمُردگی هایم را ، به گوشِ شهر ، می‌چَرخاند ... شب که می‌اُفتد ، سایه ای ، به روی واژه های تَرَک خورده‌اَم ، دیوانه‌وار جیغ میکِشَد شب که نِقاب می‌کِشد ، پرده ها تَرس های شَهرِ مرا ، به لَرزه می‌اَندازد ... 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ هَر شِعری که سُرودَم ، به تو تَقدیم کَردم هر تِکّه از وجودَت ، با شِعر تَرسیم کَردم صدُ هشتادُ سه شِعر ، صدُ هشتادُ دو غَزَل این سالنامه ی عِشق را ، عینِ تَقویم کَردم 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ اَز تنهایی ، بــه جایی رِسیده اَم دوستان ، مَرا نَدَهید ، دُشنام اَم من‌که از خاطرِ شما ، پاک رَفته اَم شادی اَم علّتِ گریه ی ، دشمنان اَم 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ با اِحترام بَرخواستَم ، چون نِشَستی در دِلم در مَركزِ قلبَم بودیُ به دورِ تو چَرخ میزَدَم چرا بِدونِ خُداحافِظی ، بَرخواستی رَفتی در قلبِ خالی اَم ، بـا یک دلِ پُر می‌گِریَم شکسته های قلبَم ، به زندگی مُهلَت نَداد تا بِدانی دَر سوگ‌ِ تـو ، روزِ اوّل می‌میرَم 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ نَرفته بودم ، که بَرگرد اَم ... سایه اَت بودم ، نَزدیک اَت ... نَدیدی ، پُشتِ سَر اَت را ... 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ دلِ خود رها کُن از بَند ، چو گُنجشک آزاد پَر پَرواز را بُگشا ، کـه قَناری کُنَد حسادَت 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar #شعر_و_عکس #پروفایل #دیوانه شعرهـای بعـد از مــرگ...
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ نَزدیکِ لَب هایَت کردی ، بوسه نِشاندی ، مَرا فِرستادی هَوا ... چون قاصِدک نیستَم ، نِمیگَردَم ، با غُنچه ای از لَب ها جُدا ... 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ شب گذشتُ ، دیدارِ روی تو حاصِل نَشد روشَن بگو ، مُناجات های من باطِل نشد؟ 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ پاییز دَردها یَش را ، با شِعر زمین ریخته در هر بَرگ ی که اُفتاد ، گویا دِلی شِکسته 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ این دقایق ی که ، در کنارِ تواَم ، مرحمِ تنهایی ست ... باش تا در تنهایی اَم ، با خیال اَت تنها باشم ... تو نباشی ، هر ثانیه تنهایی ، صدا یی از ، غَم دارد ... بداهه 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar در محرّم ... يادمان باشد : اول نمازِ حسين ، بعد عزای حسين اول شُعورِ حسيني ، بعد شور حسينی محرّم و صَفر زمان باليدن است ، نه فقط ناليدن ... بساط اَش آموزه است ، نه موزه ... تمرين خوب نگريستن است ، نه فقط خوب گريستن ... السّلام عليک يا ابا عبدالّله 🏴 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ⚫️⬛️⚫️⬛️ اَلسّلامُ علی الحُسین و علی علی ابن الحُسین وَ علی اُولاد الـحُسین و عَلی اصحاب الحُسین #حسین ‏ 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ در پیچ و خَم تــو ، کاش گُم می‌شُدم مسافرِ تنها ی ، جادّه ی تنِ تو می‌شدم 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar #شعر_و_عکس #پروفایل مُسافـری باشيد ، در شعرهـای مـن...
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ از بی‌خوابی ، به آغوش شِعر و قلم ، پناه آوَردم امّا به شبگرد ی من نمی‌آیَند ، واژه هــای بیدار 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا می‌رود ، ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ، ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍ ﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼ ﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍب خﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ. ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ < ﻓﺎﻝ > ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ می‌دهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌می‌کند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ‌می‌شود: ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ می‌افکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ « ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ » ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ . 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ما را دلی بود که ز دنیا ی دیگر است ماییم جای دیگر و او جای دیگر است چشم جهانیان به تماشای رنگ و بوست جز چشم دل که محو تماشای دیگر است این نه صدف ز گوهر آزادگی تهی است و آن گوهر یگانه بدریای دیگر است در ساغر طرب می اندیشه سوز نیست تسکین ما ز جرعه‌ی مینای دیگر است امروز میخوری غم فردا و همچنان فردا به خاطرت غم فردای دیگر است گر خلق را بود سر سودای مال و جاه آزاده مرد را سر و سودای دیگر است دیشب دلم به جلوه مستانه ای ربود امشب پی ربودن دلهای دیگر است غمخانه ایست وادی کون و مکان رهی آسودگی اگر طلبی جای دیگر است 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar ♨️♨️♨️ آن خنده های زمستانِ سَرد کو ... بازی های کوچه ی تابستانِ گَرم کو ... فصل های کودکی هَمگی شیرین بودَند ... بیادِ آنروز ها میخوریم چایِ تلخِ امروز را ... 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar یا رب ، تو مرا به نفسِ طنّاز مَده با هر چه به جُز توست مرا ساز مَده من در تو گریزان شدم ازفتنه ی خویش مـن آن توأم ، مــرا به مـن ، باز مَـده 🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar