سراج
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_چهل_چهارم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا شماره خونه لیلا اینا رو گرفتم شوهرش گوشی ب
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_چهل_پنجم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
نیمه های شب بود یه دشت سبز هیچکس نمیدیدم
راه افتادم تا ببینم اینجای که توشم کجاست
وای خدایا چه درختای قشنگی
چه شکوفهای خوشگلی
إه اون سمت انگار یکی هستن
صداشون زدم ببخشید آقا
سرشون و برگردوندن دیدم حاج ابراهیم همت هست و بغل دستشم یه آقای هست که روی ویلچر هست
صدای اذان تو دشت پیچید
حاج ابراهیم :خواهر اذانه
یهو چشمام باز شد خدایا خواب بودم
گریم گرفت خدایا آقا ابراهیم همت همه جا میومد کمکم میکرد
گوشیمو برداشتم به زینب پیام دادم زینب من برای دیدار میام آسایشگاه
زینب :باشه عزیزم
روز پنجشنبه که رسید یه روسری زرد و نارنجی سر کردم
سر راهم به پایگاه با زینب یه دسته گل خیلی خوشگل خریدم
ما که رسیدیم پایگاه اتوبوسم رسید
سوار شدیم یه ساعت دیگه رسیدیم آسایشگاه .....
#ادامه_دارد..
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدای_عزیز_ما_فراموش_نخواهند_شد
#خادمیاران_کانون_ایثار_وشهادت_منطقه۱_شمیرانات
✍خادمیار رضوی
🌷سراج🌷 @seraj_khadem