eitaa logo
سِراج | seraj !🌿'
255 دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
9.5هزار ویدیو
735 فایل
『﷽』 دعا‌کنید خدا‌ بَصیرت‌ دهد‌ مـٰارا ؛ بصیرت‌است‌ کھ میزان‌ ڪفر‌ وایمان‌است🌱 . • نظر حرف و َ سُخن گویھ ؛ 🤲🏼 | @narjes_m_313 نشرِ پیام ھا صدقه جاریھِ است :)) باارسال مطالب کانال در روشنگری جامعه سهیم باشید .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅کنایه نماینده مجلس به دولت😰😅 👤عسگری، نماینده داراب و زرین دشت: 💯💯ای کاش دولت همتی را که طی دوهفته در مورد توقف سریال گاندو انجام داد طی 8 سال برای حل مشکلات معیشتی مردم صرف میکرد. 🔮گفتمان ●••⊰📿ڪپے باذڪࢪصلواٺ آزاد📿⊱••● ----------------------- 『@tasnim14125
🔴مجلس: سیاست قطعی ایران، لغو کامل تحریم‌هاست ✅نمایندگان مجلس طی بیانیه‌‌ای تصریح کردند که سیاست قطعی جمهوری اسلامی، ملزم کردن طرف‌های متعاهد به لغو کامل تحریم‌ها و در عین حال با فرض ماندگاری تحریم‌ها، برنامه‌ریزی برای خنثی سازی تحریم‌ها، پیشرفت اقتصادی و ارتقای سطح رفاه و معیشت مردم است. 🔮 گفتمان ●••⊰📿ڪپے باذڪࢪصلواٺ آزاد📿⊱••● ----------------------- 『@tasnim14125
🔴 15 فروردین، سالروز یکی از موفق ترین و پیچیده‌ترین عملیات‌های هوایی جهان است. ✅حمله به اچ 3 یا همان پایگاه‌های الولید؛در مرز عراق واردن گرامی باد. یاد و خاطره‌ی خلبانان شجاع و طراحان جسور و باهوش ایرانی که این افتخار بزرگ را به نام ایران سند زدند 🔮 گفتمان ●••⊰📿ڪپے باذڪࢪصلواٺ آزاد📿⊱••● ----------------------- 『@tasnim14125
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلامـ خدمتــ همراهاݩ عزیز 🔹ضمݩ عرض خوش آمدگویے به دوستاݩے ڪہ تازه به جمع ما پیوستند، از همراهان قدیمے ڪانال هم صمیمانہ سپاسگذاریمـ🌷
‌∞♥∞ ⚠️ هيچ وقت دست از برندار شايد خداوند درست بعد از همين لحـــظه ای ڪه مـےخواهی دست برداری يا شوی قـصد دارد برايت ڪاری ڪند. ----------------------- 『@tasnim14125
♦️خـــداوند مے فرماید : هرچه دیدے هیچے مگو ! من هم هرچه دیدم هیچے نمیگم ... یعنے تو در مصائب صبور باش و چیزے نگو، منم در خطاهایت چیزے نمیگم ! هرچه درد را آشکارتر کنے، دوا دیرتر پیدا میشود... اگر با ادب بودے و چیزے نگفتے راه را نشانت میدهد ... باید زبانت را کنترل کنے ولو اینکه به تو سخت بگذرد ؛ چون با بیانش مشکلاتت رو چند برابر میکنے ! 🔹صـــــبور باش راه باز مے شود ----------------------- 『@tasnim14125
|•🌸🌿•| 🌺 چادࢪ پوشیدن🧕🏻🖤 به معناے چادرے بودن نیست! چادر ای، ڪه دل میشڪاند،💔چادرے نیسٺ. چادری ای، ڪه خبࢪچینے🕸 میڪند، چادرے نیسٺ. چادری ای، ڪه با آࢪایش💅🏼 دلبرے میڪند، چادرے نیسٺ..! بہ‌هࢪچادࢪ پوشے، چادࢪے نگویید بہ فࢪشتگان ِ خدا بࢪ میخورد🙂🌿 ----------------------- 『@tasnim14125
🍃بــسم الله الرحمنــ الرحیمــ🍃 به وقت رمــان 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 بࢪاے‌خواݩدݩ‌هࢪقـسمٺ‌از ࢪماݩ‌یـــڪ‌ صݪــواٺ‌ بہ نیٺ تعجیڷ دࢪفرج آقا امام زماݩ (عج) اݪـزامیــسٺツ♡ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سِراج | seraj !🌿'
#رنج_مقدس #قسمت_صد_و_یکم خودم مانده ام آخرين نفر تصميم گيرنده. حتی سعيد و مسعود هم شده اند همراه عل
توی پارک منتظر نشسته ايم تا مادر بيايد. علی می خواست برای بچه های مسجد جايزه بخرد. همه را بسيج کرده بود تا دنبال جايزه بگرديم منتهی جنس ايرانی. الآن هر سه کارگر علی شده ايم. در هر مغازه که می گفتيم آقا جنس ايرانی داری، مثل يک موجود فضايی نگاهمان می کرد. مادر را هم گم کرديم در اين بازار وانفسا. چقدر تماس گرفتيم تا جواب داد و قرار است بيايد. سعيد با برگی که از درخت کنده سرگرم است و مسعود با وسايلی که خريديم. چهره های اين برادر های دوقلو، با آن لباس های هم رنگشان، و با آن ته ريش هميشگی خيلی تو دل برو است. فرصت خوبی پيدا کرده ام برای اينکه سؤالاتم را بپرسم. - علی تو برای چی ازدواج کردی؟ مسعود می خندد. - تو چرا اينجوری سؤال می کنی؟ آخه کی می خوای ياد بگيری، مقدمه ای، مؤخره ای، فضاسازی ای؟ همين خودِ بدجنست، منو مجبور کرديد و الآن گرفتار اينم که خودم اينجام دلم اونجاست و با ابرو اشاره به جايی می کند. مسعود تند می گويد: - اِ... برادر من تميز صحبت کن، خانواده اينجا نشسته. - نه اينکه تو خودت خيلی پاستوريزه هستی آقای خانواده! - من که مهم نيستم، اما بالاخره اين سعيد اهل هيچ حرفی نيست. من با اين حرف های شما چه طوری توی دانشگاه کنترلش کنم. ولشان کنم همين طور کَل کَل می کنند. - مسعود دو کلمه حرف حساب می خواهيم بزنيم ها. می دونی منظورم اينه که شما مردا نگاهتون به زن چيه؟ زاويه ديدتون به خلقت و جايگاه زن رو می خوام. علی با ريشه های روفرشی بازی می کند. دارد حرفش را آماده می کند. مسعود از فرصت استفاده می کند و می گويد: - اينکه جوابش سخت نيست خواهر من. نگاهمون نگاه حضرت آدم به حواست. - يا شيخ می شود اين فقره را توضيح مفصل بر ما مرحمت کنی! مسعود ابرو بالا می اندازد و می گويد: - نه ای فرزند. ديگر اينقدر پيشرفته نيستم که معنی اش را بدونم. خودت مگر عقل نداری؟ بفهم ديگه. سعيد می گويد: - فکر کن اين سؤال رو نامزدت ازت بپرسه. - نامزد اينقدر پيشرفته نمی گيرم. اصلاً زن رو چه به اين حرفا. بعد هم صدايش را کلفت می کند: - ميگم زن برو چاييتو بريز! بچه رو ساکت کن! نگاه به زن، نگاه به مرد! مرد اصل عالم خلقته، زن چايی ريزش. سنگی از کنار روفرشی بر می دارم و پرت می کنم طرفش. خم می شود و جاخالی می دهد و تند می گويد: - غلط کردم، غلط کردم، مرد مدافع عالم خلقته، زن فلاخن اندازش! ----------------------- 『@tasnim14125
سِراج | seraj !🌿'
#رنج_مقدس #قسمت_صد_و_دوم توی پارک منتظر نشسته ايم تا مادر بيايد. علی می خواست برای بچه های مسجد جاي
سنگ بزرگ تری پرت می کنم که می گيرد با خنده می گويد: - نه خدا وکيلی ليلا! اون جوکه هست که: زنه به شوهرش می گه خوش به حال حضرت حوا...! شوهر بيچاره ش از همه جا بی خبر می پرسه چرا؟ زنه می گه چون شوهرش آدم بود! مسعود جوّ سؤال را به هم زده است؛ اما علی حواسش هست. کمی که می گذرد می گويد: - زن و مرد شايد تو شکل خلقتی و يا نقشی که دارن با هم تفاوت هايی داشته باشن، اما جايگاهشون پيش خدا و نتيجه نهايی مقام و درجه يکسان دارن. حالا يکی نقش پدر داره، يکی نقش مادر. سعيد می گويد: - خيلی اشتباهه که با زن ها طوری برخورد شده که خودشون رو زيردست مرد نشون می دن. بعد اشاره می کند به جمع دخترانی که پشت سر من هستند و گاهي صدای خنده شان می آيد. - چرا بايد اينجوری بپوشند و جلب توجه کنند؟ چون فکر می کنند ما پسرها بايد اون ها رو انتخاب کنيم. محلشون اگه نذاريم احساس سرخوردگی می کنند. و سری به ناراحتی تکان می دهد. علی کنار چادر من را گرفته و دارد خاکش را می تکاند: - چرا ما مردها نمی پرسيم نگاهتون به مرد چيه اما شما می پرسيد؟ من هر چی کتاب تاريخی و سيره خوندم اصلاً نديدم امامای ما تفاوت خلقتی بين زن و مرد قائل باشند. همون قدر که يه مرد جايگاه داشته، زن هم جايگاه داشته. همون قدر که يه مرد بايد درست باشه يه زن هم... اصلاً نگاه خدا يکسانه. - هيچی ديگه... اگه قبلا می گفتيم زن چايی بيار، حالا زن می گه مرد پول بده، کلفَت بگير، پوشک عوض کن، آب حوض بکش. کارش که تموم می شه می گه برو بمير. علی می گويد: - خدا يه قصد و غرضی از خلقت داشته، دو جنس زن و مردش هم هدفمند بوده. آدميزاد مثل همه چی که گند می زنه زده تمام اين مناسبات رو به هم ريخته. - اوهوم... کاش من يک زن بودم! نگو خدا اول بابا آدم رو خلق کرد تا فضاسازی کنه دلش تنگ بشه بعد بهش مامان حوا رو می ده که بگه چه قدر ناز داره، به کَس کَسونش نمی دم... چند مدت صبر کردم اگر آدم بودی يه گنجينه دارم می دم نگهش داری. علی می گويد: - چه عجب بالاخره يک حرف خوب زدی! سعيد می گويد: بحث محبت و رشد روحی هم توی زن خيلی جلوتر از مرده. مسعود می گويد: - فعلاً که خانم های محترم خودشون اينطور فکر نمی کنن. بريم يه مطب پيدا کنيم. - واا چرا؟ در جوابم می گويد: - می خوام تغيير جنسيت بدم، من طاقت اين همه تحقير رو ندارم. تازه احساس شخصيت کرده بودم، اما حالا که فهميدم فقط نان آور و آشغال بر خونه ام و نوکر و غلام حلقه به گوش و آب حوض کش و نفقه بده هستم، از مرد بودن پشيمان گشته ام! سعيد دستش را می کشد و می گويد: - لازم نکرده تو يکی تغيير جنسيت بدی. مسعود می نشيند. - باشه چون گفتی، وگرنه تصميمم جدی بود. - تو آدم که نشدی. بعد از تغيير جنسيت هم حوا نمی شی... ....🍃 ----------------------- 『@tasnim14125