🍃🌸 آسانترین راه...
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
آسان ترین راه جلب محبت آن است که تو نیز متقابلا عشق بورزی و محبت کنی .
✨🍃✨🍃✨🍃
#رسیدن_به_هدف
#آیههای_انتطار
#استاد_سراج
@SerajalHoda
💎 نیم نگاهی #عرفانی به #سوره_فلق
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔻 نفاثات فی العقد -
تا انسان میخواهد خودش را مراقب باشد و کشیک نفس بکشد و کم حرف بزند عده ای در او میدمند که چه شده؟چرا کم حرف شدی؟ خوش باش ، بیا به دنبال این تفریحات و ...؟ انقدر در او میدمند تا او از این تصمیم الهی خود منصرف شود.
گاهی اوقات میشود که از کسی طلب مشورت نمیکنیم اما او دلش میخواهد ما را هدایت کند. و هدایتش به شر و فساد است.او چون خودش به اصل خود توجه ندارد ما را نیز به نا اصل توجه میدهد.او نا اصل را برای ما اصل جلوه میدهد.
منبع: سایت آیههای انتظار
《۴۰》
__
#قرآن
#آیههای_انتطار
#عرفان #تفسیر
@SerajalHoda
🍃🌸 آسانترین راه...
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
آسان ترین راه کسب احترام ، اجتناب از گزافه گویی و گنده گویی است .
✨🍃✨🍃✨🍃
#رسیدن_به_هدف
#آیههای_انتطار
#استاد_سراج
@SerajalHoda
💎 نیم نگاهی #عرفانی به #سوره_فلق
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔻 نفاثات فی العقد
...
ساحر مینمایاند که امورات غیر واقع چیزی واقعی اند. چه بسیار افراد که ما را دعوت به دنیا کرده اند. همه اینها ساحرانی اند که به ما نمایاندند که دنیا چیزی حقیقی است و ما را از اصل منصرف کردند.
پس سحر و دمیدن در گره که در این آیه میخوانیم دو معنا دارد.
یک معنای خاص که مربوط به ساحران کذایی است
و یک معنای فراگیر که شامل همه میشود. همه ما ممکن است دمنده باشیم. پناه بر خدا.
...
منبع: سایت آیههای انتظار
《۴۱》
__
#قرآن
#آیههای_انتطار
#عرفان #تفسیر
@SerajalHoda
💎 نیم نگاهی #عرفانی به #سوره_فلق
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔻 نفاثات فی العقد
...
لازم نیست کسی در ما به طور مستقیم با کلام خویش بدمد. همین که ما میبینیم همه به دنبال دنیا میروند ما هم جذب دنیا میشویم و این نیز از مصادیق دمیدن است منتهی غیر مستقیم.
موسی در برابر سحره فرعون عصای استدلال و برهان را انداخت،موسی وقتی حقیقت را بیان کرد ، وقتی فلق یا همان روشنایی علم تابیدن گرفت تمام ان مارهای کذایی که جهل و جاهل بودند نابود شدند.
هست دنیا جاهل و جاهل پرست
عاقل آن باشد که از این جاهل برست
...
منبع: سایت آیههای انتظار
《۴۲》
__
#قرآن
#آیههای_انتطار
#عرفان #تفسیر
@SerajalHoda
🏴 بفرمایید ، اینجا مجلس اقامۀ عزای #فاطمةالزهرا (سلام الله علیها) است ،
با احترام وارد شوید
________________________
◾️ اندوه امام جواد ◾️
زکریا بن آدم گفت:
من درمحضر امام رضا(ع) بودم، ناگاه حضرت جواد(ع) فرزند آن حضرت را به حضورش آوردند، او در آن وقت کمتر از چهار سال داشت، وقتی که وارد شد دستش را بر زمین زد و سرش را به طرف آسمان بلند کرد، و مدت طولانی در فکر فرو رفت.
امام رضا(ع) به فرزندش فرمود: «قربانت گردم، چرا در فکر طولانی فرو رفته ای؟»
امام جواد(ع) در پاسخ گفت:
به خاطر آن مصائبی که بر #مادرم #فاطمه(ع) وارد شد! سوگند به خدا، آن دو نفر را از قبر بیرون می آورم سپس با آتش آن ها را می سوزانم، سپس خاکسترشان را در دریا پراکنده می نمایم.
حضرت رضا(ع) فرزندش را به نزدیک خواند، و بین دو چشم او را بوسید و سپس فرمود:
پدر و مادرم به فدایت، تو شایسته این امر (امامت) هستی.[1]
[1] - ترجمه بیت الاحزان، ص 156.
منبع: كتاب آتش در حرم
"۱"
_____________________
#ام_ابیها
#فاطمیه #کربلا
#ایام_فاطمیه
#آیههای_انتطار
@SerajalHoda
🏴 بفرمایید ، اینجا مجلس اقامۀ عزای #فاطمةالزهرا (سلام الله علیها) است ،
با احترام وارد شوید
____________
یکی از ذاکرین مشهد حکایت کرد:
خدمت «حضرت آیه الله العظمی حاج سید محمد هادی میلانی» مرجع عالیقدر شیعه بودم. ناگهان مرد و زنی وارد شدند و گفتند: می خواهیم به دین اسلام مشرف شویم! حضرت ایه الله علت این تصیمم را جویا شد، مرد آن ها عرض کرد: ما از کشور آلمان آمده ایم و این ها زن و فرزندان من هستند. این دخترم، طوری استخوان های پهلویش شکست که پزشکان از مداوای او عاجز شدند و پس از صرف هزینه های بسیار گفتند باید پهلوی او را عمل کرد، ولی خطرناک است.
دخترم حاضر نشد و گفت:
در بستر بیماری بمیرم بهتر از این است که زیر عمل قرار گیرم.
لذا او را به خانه آوردیم، یک خدمتکار ایرانی داریم به نام «بی بی» یک روز دخترم او را صدا زد، همین طور که داشت برای او درد دل می کرد، گفت:
بی بی! این درد واقعاً بد دردی است، حاضرم مبلغ ۱۲ میلیون را که اندوخته ام با هشت میلیون دیگر از برادر و پدرم بگیرم و این بیست میلیون را به دکتری بدهم که مرا صحیح و سالم کند. ولی فکر نکنم دکتری پیدا شود که بتواند مرا خوب کند! و من ناکام و جوان مرگ با دلی پر غصه از دنیا می روم، سپس شروع کرد به گریه و ناله کردن.
بی بی گفت:
ای خانم! من یک دکتر و پزشک سراغ دارم!
گفت: این مبلغ را به او می دهم.
بی بی گفت:
پول مال خودت باشد و بدان که من سیده هستم و جدة من فاطمه زهرا(ع) است که او مثل تو پهلویش شکسته بود، و اگر می خواهی خوب شوی با حال و اشک ریزان بگو: «ای فاطمة پهلو شکسته»
دخترم گریه اش گرفت و شروع کرد به گفتن «ای فاطمة پهلو شکسته!» بی بی نیز به گوشه ای از خانه رفت و با گریه گفت:
ای فاطمة زهرا! من یک بیماری آلمانی در خانه ات آورده ام.
من هم آمدم توی حیاط خانه و با حال اشک آلود می گفتم:
«#ای_فاطمة_پهلو_شکسته!»
همه در شور وحال عجیبی بودیم که ناگهان دخترم صدا زد: پدر بیا! ما هراسان آمدیم نزد دخترم، دیدیم که کاملاً شفا یافته است! دخترم گفت: الان یک بانوی مجلله ای آمد و بر پهلوی من دستی کشید و فرمود: خوب می شوی! گفتم شما چه کسی هستید؟
فرمود: من همان کسی هستم که الان صدایش زدی؛ من فاطمة پهلو شکسته هستم!
حضرت آیه الله! الان ما آمده ایم مسلمان شویم.
منبع: كتاب آتش در حرم
"۲"
_________
#ام_ابیها
#فاطمیه #کربلا
#ایام_فاطمیه
#آیههای_انتطار
@SerajalHoda
💎 نیم نگاهی #عرفانی به #سوره_فلق
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔻 حاسد اذا حسد
مطلب آخری که در این سوره به آن پرداخته شده است شر حاسد اذا حسد است. در واقع حسد بر دو قسم است.
گاهی انسان حسدی دارد که آن را ظاهر نمیکند و این تنها موجب سوختن خودش میشود.
گاهی هم انسان حسادت دارد و حسادتش را ظاهر میکند .
مثلا کاری میکند دوستش از درس و از کمال بیفتد. این حسادت سوختن مضاعف دارد. وقتی حسادت به مرتبه ظهور رسید ، این فعل را در شرع حرام اعلام فرمودند.
منبع: سایت آیههای انتظار
《۴۳》
__
#قرآن
#آیههای_انتطار
#عرفان #تفسیر
@SerajalHoda
🏴 بفرمایید ، اینجا مجلس اقامۀ عزای #فاطمةالزهرا (سلام الله علیها) است ،
با احترام وارد شوید
____________
زمانی که فاطمه(ع) در بستر بیماری آخرین روزهای زندگی خود را می گذراند به اسماء گفت «ای اسما همانا من دوست ندارم که پس از مرگم چنان کنند که با زنان انجام می هند، یعنی پارچه ای بر روی بدن زن می اندازند، ولی حجم بدن او پیدا می باشد.»
اسما گفت: ای دختر رسول خدا! در سرزمین حبشه چیزی برای میت درست می کنند، آیا می توانم آن را به شما نشان دهم؟ سپس مقداری برگ مرطوب خرما را به یکدیگر پیچید و پارچه ای بر روی آن ها انداخت.
فاطمه(ع) فرمود: «این تابوت چه زیبا و نیکو است؛ زیرا میت در آن مشخص نیست که زن است یا مرد. زمانی که من از دنیا رفتم تو و علی(ع) مرا غسل دهید و اجازه ورود به هیچ کس ندهید.»[۱]
محدث قمی چنین نقل می کند که: فاطمه تابوت را پسندید و به اسما فرمود: خدا تو را از اتش دوزخ محفوظ دارد، مانند همین تابوت را برای من بساز و مرا با آن بپوشان. و نقل شده که وقتی حضرت زهرا(ع) آن تابوت را دید خندید [در حالی که بعد از رحلت پیامبر(ص) هرگز نخندیده بود] و فرمود: این تابوت چقدر زیبا و نیکو است که مانع مشخص شدن زن و مرد می شود![۲]
◾️گریزی به #کربلا
اما دل ها بسوزد برای آن امام شهیدی که پیکر مطهرش و بی سرش سه روز به روی زمین افتاده بود، آفتاب بر آن ها می تابید و باد بر اجساد پاکشان از خار و خاشاک بیابان، کف می پوشانید نه تشییعی و نه تابوت و کفنی، بدن ها سر نداشتند و برای قبیله بنی اسد شناسایی مشکل بود، ناگاه امام سجاد(ع) (به قدرت امامت و ولایت) حاضر شد شهیدان را به آنان معرفی کرد و سپس قبری برای امام حسین(ع) تهیه نمود، دست ها را زیر بدن قرار داد و به تنهایی درون قبر گذاشت و .. [۳]
[۱] - ذخائر العقبی، محب الدین طبری، ص ۵۳.
[۲] - ترجمه بیت الاحزان، ص ۲۳۶.
[۳] - مقتل مقرم، ص ۳۹۸.
منبع: كتاب آتش در حرم
"۳"
_________
#ام_ابیها
#فاطمیه #کربلا
#ایام_فاطمیه
#آیههای_انتطار
@SerajalHoda
💎 نیم نگاهی #عرفانی به #سوره_فلق
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔻 من شر حاسد اذا حسد در مرتبه اول یعنی اینکه خداوندا مرا از شر خودم حفظ بفرما.
در حسادت باید به رب الفلق یا همان رب روشنایی علم پناه ببریم.
یعنی باید بفهمیم که این نعمت را خداوند به دیگری اعطا کرده و ابین خدا میتواند ان نعمت را به بنده نیز اعطا نماید.
منبع: سایت آیههای انتظار
《۴۴》
__
#قرآن
#آیههای_انتطار
#عرفان #تفسیر
@SerajalHoda
🏴 بفرمایید ، اینجا مجلس اقامۀ عزای #فاطمةالزهرا (سلام الله علیها) است ،
با احترام وارد شوید
____________
◾️اندوه امام باقر و امام صادق علیهم السلام ◾️
هر گاه بیماری تب بر امام باقر(ع) عارض می شد؛ آب سرد بر بدنش می ریخت، سپس با صدای بلند می گفت:«فاطمه بنت محمد» ای فاطمه! دختر محمد(ص).
به احتمال قوی همان گونه که تب در جسم لطیف امام اثر داشت، پوشاندن اندوهش به خاطر مصائب مادر مظلومش در قلب شریفش اثر می کرده است. و همان گونه که گرمی تب را به وسیلة آب، از بدنش می زدود؛ یاد مادرش فاطمه(ع) از شدت اندوه او می کاست،
زیرا تاثیر مصائب حضرت زهرا(ع) در دل های فرزندانش از بریدن شمشیر، دردناکتر و از سوزش آتش سوزاننده تر می باشد چرا که در شرایطی بودند که تقیه مینمودند و قدرت بر آشکار کردن مصائب زهرا(ع) را نداشتند.
از این رو وقتی که نام فاطمه(ع) در حضور آن ها برده می شد، قلوبشان پر از اندوه می شد، به طوری که هر آدم هوشیاری آثار اندوه را از چهرة آن ها مشاهده می کرد.
چنان که در رویات آمده، امام صادق(ع) به سکونی (یکی از یارانش) که خدا به او دختری داده بود، فرمود: چه نامی برای او انتخاب نموده ای؟
سکونی عرض کرد: نامش را «فاطمه» گذارده ام.
امام صادق(ع) فرمود: آه! آه! سپس دستش را بر پیشانی خود گذاشت و اندوهگین نشست و فرمود مبادا به دخترت كه اسمش فاطمه است سیلی بزنی....
[1] - ترجمه بیت الاحزان، ص 156، 157.
منبع: كتاب آتش در حرم
"۴"
_________
#ام_ابیها
#فاطمیه #کربلا
#ایام_فاطمیه #حضرت_زهرا
#آیههای_انتطار
@SerajalHoda