🌹صادق آهنگران تو یه تیکه از شعرش میخونه:
"شمعِ شبهای دوعیجی میشدیم"
میدونید این مصرع یعنی چی؟!
عراق تو منطقه دوعیجی بمبِ فسفری مینداخت.
فسفر وقتی با اکسیژن هوا ترکیب بشه
شعلهور میشه، رزمنده ها که زیر این بمب
ها گیر میکردن، فسفر به تنشون میچسبید،
و با هیچ وسیله ای دیگه خاموش نمیشد و اونا
میسوختن و میسوختن و میسوختن...
و صبح، باد خاکستر هاشون رو میبرد...
به خدا قسم که ما خیلی مدیونیم!
چه خون هایی ریخته شد تا ماها شاید
بیدار بشیم، تا شاید بیایم پایِ کار..
#شهدا
#دفاع_مقدس
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌐 www.serajnet.org
🆔 @serajnet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 افقهای معنوی انسان
💎 ما همه افقهای معنوی انسانیت را در #شهدا تجربه کردیم.
💎 آنچه را که عرفای دلسوخته حتی بر سرِ دار نیافتند، ما در شبهای عملیات آزمودیم!
🎙 #شهید_آوینی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌐 www.serajnet.org
🆔 @serajnet
📗کتاب صوتی «کوچه شهید بزرگی»
امروزه بسیاری از کوچهها با نام بزرگ شهدا مزیّن شدهاند. روزگاری این نام و نشانها، جزء مهربانترین و بااستعدادترین جوانان اهل محل بودند که همه از خوبیها و بزرگیهایشان میگفتند؛ مانند کوچهی شهید بزرگی.
«رضا»، پسر کوچک خورشیدخانم، به جبهه رفته است و خورشید خانم و همسرش با یادگاریهای رضا روزگار میگذرانند. رضا مدام برای مادرش نامه میفرستد، تا اینکه خبر شهادتش به دست مادر میرسد.
عکاسیِ همهی مجالس محل برعهدهی رضا بود و اگر کسی میخواست، حتی نقاشیشان را میکشید و یادگاریهای رضا در خانهی تکتک اهالی کوچهی شهید بزرگی باقی مانده است. وسایل عکاسی و نقاشی او همچنان در مغازهاش مانده است و به چیدمان آن هم دست نزدهاند.
قبل از اینکه رضا به جبهه برود، دلش میخواست با دختری به نام مریم ازدواج کند. اما اوضاع به گونهای پیش رفت که به جبهه برود و درخواستش را هیچ وقت مطرح نکند. رضا در جبهه، با نوشتنِ نامهای از مادرش خواست همچنان دست نگه دارد تا خودش برگردد...
✍️ نویسنده: هدیه رضایی
⏱116 دقیقه
🔻کاری از ایران صدا
🌐book.iranseda.ir/detailsalbum/?VALID=TRUE&g=424385
#کتابخانه_همراه
#کتاب_صوتی
#شهدا
👇دریافت 5 فصل فایل صوتی👇
🔰 نقطۀ رهایی...
🔻 #زیارت_عاشورا ی بعد از نماز صبح، قانون نانوشتۀ جبهه بود. اما حسی که در زیارت عاشورای سنگر اطلاعات تجربه کردم، هیچ کجای جبهه گیرم نیامد. آنهمه سوز بهخاطر همسایگی بچهها با مرگ بود.
🔸 در شناسایی، چند متر بعد از جدا شدن از خاکریز خودمان به نقطۀ رهایی میرسیدیم. این اسم را دوست داشتم. واقعا در تاریکی و دل بیایان رها میشدیم. از هرچه پشت سرمان بود دل میکندیم؛ از سنگری که دوستش داشتیم، از خط خودمان، از خانوادهمان، از رفیقمان، از دنیا و زرق و برقش. رها میشدیم در بغل خدا. سایۀ شهادت را میدیدیم. بهمان میخندید. برایمان دست تکان میداد. گاه چند قدم سمتمان میآمد و گاه ما سمتش میرفتیم. معلق بودیم بین زمین و آسمان. فقط یگ گام تا آسمان مانده بود. یک گام تا رهایی از نفس. امان از این نفس. تنها چیزی که به این راحتی پشت خاکریز جا نمیماند. ممکن بود همراهت بیاید. بیاید و پایت را ببندد. سنگین شوی و نتوانی پرواز کنی.
📚 از کتاب مربع های قرمز نوشتهی زینب عرفانیان | خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدس
📖 صفحات ۱۴۴ و ۱۴۵
#شهدا
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌐 www.serajnet.org
🆔 @serajnet
🔰 اصلیترین ویژگی یک اطلاعاتیِ کاربلد!
🔻 بیابانِ تاریک از اشک و سایهها پر میشد. یکی به رکوع، یکی به سجود، یکی به قنوت. ستارهها هم به تماشای نمایش سایهها نشسته بودند. بچهها در خود فرو میرفتند و زار میزدند. زار...
🔸 آن موقع هنوز نمیدانستم اصلیترین ویژگی یک اطلاعاتیِ کاربلد، همین زار زدنهای شبانه است. نمیدانستم اگر دستش از آسمان کوتاه باشد، راه و معبرهای زمین را پیدا نمیکند. اگر نفسش در مشتش نباشد، در این بیابانهای بیسروته گم میشود. طول کشید تا به قول عزیزی بفهمم شناختن و پیدا کردن معبرها در گرو شناختن پیچوخمهای نفس است.
📚 از کتاب مربع های قرمز نوشتهی زینب عرفانیان | خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدس
📖 ص ۱۴۶
#شهدا
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌐 www.serajnet.org
🆔 @serajnet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 در این برهه مسئولیت سنگینی بر دوش ماست و اگر نتوانیم از پسش برآییم شرمنده و خجل باید به سوی خداوند و نبیاش و ولیاش برویم چرا که مقصریم. کلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ ارضٍ کربلا و به قول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی داریم که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. انشاءالله در پناه حق و تا [تحقق] وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید...
✍️ فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم محمود رضا بیضایی
#شهدا
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌐 www.serajnet.org
🆔 @serajnet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷فرمانده شهید کاظمی :
▫️نگیم آمریکا یه قدرته
آمریکا غلط میکنه...
نمیتونه واقعا....
🌸 شادی روح همه عزیزانی که شجاعت وشهامت را با هدیه خون خود به ما ارزانی کردند، صلوات
#شهدا
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌐 www.serajnet.org
🆔 @serajnet
🔰 راه و چاه جهاد اکبر
🔻 دلم مسجد صاحب الزمان (عج) خاکفرج را میخواست. مسجدی که در آن قد کشیده بودم. در همین مسجد پایم به کلاسهای اخلاق حاج شیخ مرتضی آقاتهرانی باز شد. هنوز طعم کلاس تفسیر چهل حدیث امامش زیر دندانم است.
🔸 آن روزها که مشغول جهاد اصغر بودم، حاج آقای تهرانی راه و چاه جهاد اکبر را برایمان میگفت. وجود انسان را به مملکتی تشبیه میکرد که دو لشکر بر سر تصرفش در نزاع بودند؛ لشکر رحمان و لشکر شیطان. جهاد با نفس را جهاد اکبر میخواند که موجب بیرونراندن لشکر شیطان از مملکت وجود بود. این جهاد شروطی داشت.
▪️شرط اول: تفکر. تفکر در هدف خدا از آوردن انسان به این دنیا.
▪️شرط دوم: عزم. عزم و اراده در دوری از گناه. میگفت تفاوت درجات انسانها ریشه در تفاوت درجات عزم آنها دارد.
▪️شرط سوم: مراقبه و محاسبه. مراقبتکردن از اعمال و نلغزیدن با وسوسۀ شیطان. شبها نوبت به حسابکشیدن بود که در طول روز چه کردی و چه نکردی.
▪️شرط چهارم: تذکر و یاد خدا در طول روز. هرچه بیشتر میگفت، بیشتر تفاوت خودم را با آنها که شبهای تاریک در بیابانهای اطراف مقر ضجه میزدند و اشک میریختند میفهمیدم...
📚 از کتاب مربع های قرمز نوشتهی زینب عرفانیان | خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدس
📖 صفحات ۲۲۲ و ۲۲۳
#شهدا
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌐 www.serajnet.org
🆔 @serajnet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 وجود شهدا یک گنج تمامنشدنی است
🎙 بیانات #امام_خامنه_ای
🌸 #شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌐 www.serajnet.org
🆔 @serajnet
🌷 شهید یوسف قربانی
شهیدی که دردنیا هیچکس را نداشت و برای آب نامه مینوشت
🔹محل تولد: زنجان
تاریخ تولد: ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
نام عملیات: کربلای۵
منطقه عملیاتی: شلمچه
🔹در ۶ ماهگی پدر، در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادربزرگش و برادرش را در تصادف از دست داد؛
زمانی هم که شهید شد، غریبانه دفنش کردند
🔹چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسید: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟
او پاسخ داد: غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج)
🔹 نامه برای آب...
همرزم یوسف میگوید: هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد!
با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز.
🔹یک روز گفتم یوسف جان برای کی نامه مینویسی؟ نامهات را پست نمیکنی؟
🔹دست مرا گرفت، قدمزنان کنار ساحل اروند بُرد، نامه را از جیبش درآورد، و داخل آب انداخت! چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم، کسی را ندارم که.
🌸 #شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌐 www.serajnet.org
🆔 @serajnet
🔰 رفیق ۲۵سالۀ رهبری
🔻 محمد طهرانیمقدم، برادر سردار «شهید حسن طهرانیمقدم»: همسر «مقام معظم رهبری» مهمان مادرم بودند و نقل کردند روز حادثه (زمانی که طهرانیمقدم به شهادت رسید) آقا وقتی که برگشتند حالشان عوض شد. به ایشان گفتم چه اتفاقی افتاده است که پاسخ دادند من رفیق ۲۵سالهام را از دست دادهام.
🔸 کسی که عاشق «ولایت» باشد، رابطه دوطرفه خواهد بود. حسن طهرانی مقدم رابطۀ دوطرفهای را با مقام معظم رهبری برقرار کرده بودند.
📰 منبع: روزنامه کیهان
🌸 #شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌐 www.serajnet.org
🆔 @serajnet
💠 خاطرهای جالب از سردار شهید حسن طهرانی مقدم درباره اهتمام ایشان به خواندن نماز اول وقت
🌸 #شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌐 www.serajnet.org
🆔 @serajnet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 مستند شهید مهدی زین الدین
🔸 بمناسبت 27 آبان سالروز شهادت شهید مهدی زین الدین
🌸 #شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌐 www.serajnet.org
🆔 @serajnet