آمدهاینجاحسینِفاطمه!.m4a
1.89M
➖⃟•🦋•○━─
─⇆
« چند دقیقه سفر به دیار مرگ
و آنچه حسین فاطمه کرد...»
#اللهمالرزقناڪــــــــــــــــــــربلا
"🖇"𝐉𝐎𝐈𝐍↴
@serat12k ↵
آیالعن،غیراخلاقیاست؟.ogg
12.31M
࿂ ⃟🎙﷽˼
ܛ #پرسـشوپاسـخ
⠂╭
⠂┇❏ آیـالعـن،غیـراخلاقـیاست؟
⠂┇❏ دکتـروحیدباقرپورکاشـانـی
⠂┇❏ فروردیـنمـاه۱۴۰۴ - سـایـت
⠂╰
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
⥱@serat12k
➖⃟⊑🌼⊒
- #ﻣـﻧـاﻇـﺭﻪ
- مقالهٔ الاهیات روشنفکری
- نوشتهٔ دکتـر سروش دباغ
Ꞌꞌ✎دکتر باقرپور کاشانی
Ꞌꞌ✎دکتر ســـروش دبــاغ
Ꞌꞌ✎۱۳۹۷زمستان
- دکتر سروش دباغ:
اتفاقاً درک من هم این است که پیامبر از این حیث با مخاطبان خود مواجه میشده در هنگام تکوّن متن؛ روزگاری که متن میخواست صورت بگیرد. اعجاز را بر سیاق دیگری به این معنا باید فهمید و در باب مشکلهٔ علم و دین، من درکم از آن قرار است که گفتم. فکر نمیکنم که اگر ما بنا باشد به توجیه پارهای از اموری که در قرآن راه پیدا کرده از منظر علم امروز، آنها را تفسیر کنیم، این مسیر، ما را به جایی ببرد. شاید من ۲۰ سال قبل خودم اینگونه فکر میکردم. اما الان سالهاست بالغ بر ۱۰، ۱۵ سال است که فکر میکنم آن نگاه، راهی به جایی ندارد.
توجه بکنیم اگر از عرف زمانه سراغ بگیریم، آن وقت است که سخن گفتن از اینکه فیالمثل فیزیک جدید را میشود از دل سنت دینی و مشخصاً قرآن خارج کرد، آن وقت مشخص است که به لحاظ روششناختی، چه موضع باطلی است.
در دل یک گفتمان رازآلود، متن مقدس شکل گرفته و البته که متخذ و متأثر از فرهنگ زمانه بوده به توضیح که گفتم. از مشهورات و مسلمات و مقبولات و تصورات و تصدیقات، همهٔ اینها ریزش کرده. غیر از این نمیشد! کما اینکه متون دیگری هم غیر از این نمیتوانستند شکل بگیرند و سر برآورند. حالا ما اکنون در باب متن مقدس مسلمانان - قرآن - داریم سخن میگوییم.
من چند سالیست به همت جمعی از دوستان، در کار بحث و گفتگو حول و حوش دیگر متون مقدس، عهد عتیق و عهد جدید هستیم. آنجا هم آدم در میابد که به هر حال مسلمانان، آن کتابها را هم کتابهای دینی و آسمانی میدانند. در آنجا هم عرف زمان ریزش کرده و این هیچ امر غریب و بدیعی نیست و چنانکه توضیح دادم، متضمن نفی سویهٔ قدسی این متون نیست.
باری، این نگاه مهم روششناختی اگر مد نظر ما باشد، آن وقت تلاشهایی برای سازگار کردن علم و دین چنانکه شما اشاره کردید یا من در مقاله آوردهام، از نظر امثال من، راهی به جایی نمیبرد. علم جدید در دل گفتمان جدید شکل گرفته، متن مقدس در دل گفتمان گذشته یا به تعبیری دیگر، علم جدید محصول دنیای راززدایی شده است از زمان رنسانس به این طرف. اما عموم متون مقدس در دنیای رازآلود شکل گرفتهاند. به لحاظ روششناختی ما نباید دچار خطای زمانپریشی بشویم و بخواهیم مفاهیم تجربی جدید را از دل متن مقدس درآوریم. این بالمره به بیراهه رفتن است.
ما اگر انتظارمان را از دین تنقیح بکنیم، به نظر من، نه نمیخواهیم دقایق و ظرایف چگونگی پیدایی جنین را از متن مقدس استخراج بکنیم. قرآن نیامده که اینها را به ما بیاموزد. نیامده به ما طبیعیات بیاموزد، به همین جهت طبیعیات میتواند عوض بشود. نیامده به ما علوم انسانی جدید بیاموزد.
ما به تعبیری که در خود قرآن آمده است، شفا و رحمتی است برای مؤمنان این متن، و برای همانطور که توضیح دادم بخشیدن نگرش معنوی به عالم و هستی را divine دیدن.
تو گویی مخاطب این متن، سرمهای بر چشم میکشد و دنیا را به نحو دیگری میبیند! نه ایستاده بر پای خود! بلکه حی و واجد شعور و آگاهی و اینچنین است که تبدیل مزاجی در فرد صورت میگیرد و این آن معنای موسع و ژرف قدسیت است، و همچنین معجزه هم همانطور که عرض کردم، به نحو دیگری در این سیاق تعریف میشود.
خب اگر اینچنین باشد، با صحه نهادن بر عرفیات به این معنا که در دل این عرفیات یا از طریق این عرفیات، متن مقدس تکوّن پیدا کرده است، البته که آن سویه قدسیاش حفظ میشود و نزاعهایی مثل علم و دین و عقل و وحی، بالمره به نحو دیگری صورتبندی میشود، و من همچنان به آن بحثی که در بخش معرفت دینی مقاله آوردهام ناظر به نزاع میان علم و دین، با این توضیح وفادارم و فکر میکنم به لحاظ روششناختی خطاست اگر ما بخواهیم از دل گفتمان رازآلود که متن مقدس مسلمانان آنجا شکل گرفته، مفاهیم مدرن را بخواهیم استخراج کنیم یا از سازگاری آنها سراغ بگیریم.
دیدهام برخی فیالمثل تعبیر ﴿لَمُوسِعُونَ﴾ در قرآن را خواستند با بیگبنگ، متناظر و متلائم کنند!
این اتفاقاً خطاست! چون آمدیم و چند ده سال بعد اصلاً بیگبنگ تشتش از بام برافتاد! آن وقت چه میگوییم؟! این به لحاظ روششناختی خطاست اگر ما بخواهیم همانطور که مفاهیم و ایدهها در شبکه علمی جدید سر بر میآورند، اینها را مدام با متن تطبیقشان کنیم، انتظارمان را اگر از متن منقح کنیم، قصه کاملاً متفاوت میشود.
Ꞌꞌ✎پارت بیستوهفتم
Ꞌꞌ✎پارت قبل
Ꞌꞌ✎@serat12k
➖⃟⊑🌼⊒
Ꞌꞌ✎دکتر باقرپور کاشانی
Ꞌꞌ✎دکتر ســـروش دبــاغ
Ꞌꞌ✎۱۳۹۷زمستان
- دکتر سروش دباغ:
من راجع به آن نکات دیگرتان هم به اختصار یعنی مشخصاً راجع به بخش سوم عرض بکنم و دایره دامن سخن را در هم چینم.
ببینید، من در حوزه اخلاق، قائل به اعتباریات نیستم. اگر با آثار من در حوزه فلسفه اخلاقی که یکی از تخصصهای من است در این باب، رساله دکتریام را نوشتم، کتابهای متعددی منتشر کردم، اگر آنها را بیشتر در مطالعه بگیرید، ملاحظه میفرمایید که من رئالیست هستم، واقعگرا؛ و از ارزشها و اصول اخلاقی جهانشمول سخن میگویم و سراغ میگیرم.
خب اگر این باشد، من متوجه نمیشوم اشکال این کار چیست؟!
اولاً راجع به عبادیات که گفتید، من در مقالهام آوردهام، عبادیات ربط اخلاقی ندارند. یعنی مشمول داوری اخلاقی واقع نمیشوند. Moral Lawless ندارند. اگر Moral Lawless داشتند، یعنی ذیل یکی از عناوین اخلاقی واقع میشدند، خب البته میشد در باب آنها داوری اخلاقی کرد. بحث از مصالح خفیه، ربطی به اخلاقیبودن یا نبودن آنها ندارد. عبادیات، ذیل مفاهیم اخلاقی قرار نمیگیرند. یکی از نکاتی که در فلسفه اخلاق بحث میشود و عموم اخلاقیون بر آن متفقالقول هستند، این است که پارهای از امور Moral Lawless ندارد. یعنی شما فیالمثل افعال طبیعی انسان را که میبینید، در آن قدمزدن و دراز کشیدن هم هست. اما اینها ذیل عناوین اخلاقی قرار نمیگیرد و به همین جهت، مشمول بحث و فحص اخلاقی و ارزیابی اخلاقی واقع نمیشود. مثل درازکشیدن، قدمزدن، دویدن. اگر این دویدن فرض کنید متضمن این باشد که من بروم و به دیگری بخورم بدون اینکه توجه بکنم و او بر زمین بیفتد، اینجا دیگر ذیل آسیب رساندن به دیگران واقع میشود و به این معنا اگر این اتفاق بیفتد، آن وقت در آن سیاق، تازه ذیل عنوان اخلاقی واقع میشود، و الّا در حالت عادی، دویدن، راه رفتن، لمدادن، ذیل داوری اخلاقی واقع نمیشود!
بر همین سیاق هم، نماز خواندن یعنی آن فعل طبیعی نماز خواندن یا روزه گرفتنی که متضمن ضرر رساندن به بدن نیست، اینها ذیل عناوین اخلاقی واقع نمیشود و مشمول داوری اخلاقی قرار نمیگیرند.
به همین سبب است که این تفکیک، تفکیک Sound و روشمندی است، اما احکام فقهی اجتماعی از قضا تماماً ربط اخلاقی دارند. یعنی ذیل عناوین اخلاقی قرار میگیرند. چون در حوزه اجتماع است، در حوزه مناسبات و روابط بینااشخاصی است، بین آدمیان گوشت و پوست و خونداری که در جامعه هستند. عبادیات، ارتباط خود با هستی و خداوند و خود است. کاری به دیگری ندارد و به همین جهت، ذیل عناوین اخلاقی واقع نمیشود.
من چه آن موقع که این مقاله را مینوشتم، چه وقتی که دیگر مقالاتم در حوزه احکام فقهی اجتماعی را کاملاً به این تفکیک تفطن داشتم و دارم و نقد شما به این معنا اصلاً وارد نیست و این تفکیک، تفکیک مهمی است. من رئالیست هستم و کسی که واقعگراست، بله! درباره احکام فقهی از منظر اخلاقی، سخن میگوید و معتقد است اتفاقاً این کار نوعی تأسی به روح مندرج در سنت نبوی است.
ببینید، اگر پیامبر اسلام گفتهاند که همه ما معتقدیم از ایشان نقل شده است: «انَّی بُعِثتُ لِاُتمِمَّ مکارم الأخلاق». تکمیل و تتمیم مکارم اخلاقی در روزگار کنونی این است که احکامی که با شهودهای اخلاقی و عرفی ما در تناسب و تلائم نیستند، غیر اخلاقی است. آن احکام را باید از نو صورتبندی کرد. به نظر من، سنگسار اینچنین است، ارتداد اینچنین است، حجاب اجباری بر این سیاق است. حتی به توضیح که در کتاب حجاب در ترازو آوردهام، نپوشاندن موی سر و گردن در روزگار کنونی، قبح اخلاقی ندارد. استدلالهایش را عرضه کردم. سبّالنبی اینچنین است و با این استدلال اگر کسی روی این احکام تأکید میکند، از روح مندرج در سنت نبوی دارد فاصله میگیرد و البته که این عرف زمانه کنونی با عرف زمان پیامبر متفاوت است.
شاه ولیالله دهلوی در کتاب حجتالله البالغه به درستی آورده است که ما هیچ دلیلی نداریم که عرف زمان پیامبر، بهترین عرف بوده. ایشان یک عرفی را گرفتند، یک فرهنگی را، و پارهای سوگردانیهای کلان در آن صورت گرفت. این سوگردانیها آن وقت سبب شده که ما امروزه که میخواهیم سخن بگوییم، مبتنی بر آن جهتگیریها و سوگردانیهای اصلی سخن بگوییم و این عین تأسی به سنت نبوی است. البته که جامعه امروز، بزرگ شده جامعه شبهالجزیره عربستان نیست.
Ꞌꞌ✎پارت بیستوهشتم
Ꞌꞌ✎پارت قبل
Ꞌꞌ✎@serat12k
➖⃟⊑🌼⊒
Ꞌꞌ✎دکتر باقرپور کاشانی
Ꞌꞌ✎دکتر ســـروش دبــاغ
Ꞌꞌ✎۱۳۹۷زمستان
- دکتر سروش دباغ:
هزار باده ناخورده در رگ تاک است! چه به لحاظ تصورات و تصدیقات و مفاهیم و علومی که سر برآوردند، چه به لحاظ تکنولوژی که ظهور و بروز کرده. آن احکام، آنطور که شاه ولی الله دهلوی آورده است و پس از او اقبال لاهوری و به اختفای ایشان، نواندیشان دینی متأخر پس از انقلاب، در خور و متناسب با آن جامعه با فرهنگ و عرض میشود که مشهورات و مقبولات و مسلمات بوده است. امروزه میشود نه به نحو مکانیکی! بلکه به نحوی که متضمن تأسی به روح مندرج در آن احکام است که محوریتش عدالت است و اخلاق، آن احکام را ترجمه فرهنگی کرد، بازآفرینی کرد در زمانه کنونی به نحوی که منافاتی با عدالت و اخلاق و زندگی انسانی و قرائتی انسانی و اخلاقی از سنت دینی نداشته باشد. این آن امر روششناختی است در سنت دینی که نواندیشان دینی به آن عمیقاً معتقدند. آن وقت اگر این باشد، استفاده من از امر اخلاقی که در بخش سوم مقاله آمده است، یک امر روشمند است و چنانکه توضیح دادهام، از مقوّمات نگاه نواندیشانه است.
من فقط میخواهم این را در انتها عرض بکنم که دوست گرامی ما آقای دکتر یا دیگر دوستان، اگر هم با عرایض بنده و مواضع من همدلی ندارند، اشکالی ندارد. اما اذعان بکنند و عنایت داشته باشند که اینها همه مبادی و مبانی دارد و مستدل است. همانطور که در بخش اول گفتم آن الهیات نواندیشی دینی یک الهیات بدیل است که هم توحیدش هم نبوتش هم معادش با الهیات سنتی فاصله دارد، در ادامه عرض میکنم که چه بحث از معرفت دینی، چه بحث از کنشی دینی با توضیح که عرض کردم، مبادی و مبانی مشخصی دارد و به نزد من این مبادی و مبانی، البته که موجه هست و رهگشا و انسانی و اخلاقی.
بله این مبنا با مبنای جمهور فقها - در بخش سوم عرض میکنم - فاصله دارد. من این را کاملاً عنایت دارم. اما اگر استدلالهای امثال بنده موجه باشد، اگر توضیح اینکه زمینه و زمانه پیدایی متن چگونه بوده و ریزش عرفیات، هیچ اشکالی ندارد! بلکه به ما کمک میکند که آن را بفهمیم و بعد به اختفای شاه ولیالله دهلوی، به آن ارزشهای جهانشمول مندرج در سنت که هم در اخلاقیات و هم در فقه ریزش کرده، تأسی کنیم و آنها را بازآفرینی در روزگار کنونی بکنیم،
به مصداق گندمی بستان که پیمانهست، آن وقت این مواجهه اخلاقی با احکام فقهی اجتماعی و احکام عبادی را ذیل امر اخلاقی نهانگاشتن و آن را نه اینکه غیر اخلاقی بدانند! یعنی در ذیل امر اخلاقی واقع نمیشود. morality نیست به قول فیلسوفان اخلاق، آن وقت مشخص میشود که چرا باید به این مضامین پرداخت و احیاناً پرداختن به احکامی مثل حجاب، ارتداد، نکاح، سبّ نبی، سنگسار، مباهته، چگونه اینها احکامی هستند که morality هستند. یعنی از منظر اخلاقی مربوطند و پرداختن به آنها در زمره پروژه نواندیشی دینی که یکی از مقوماتش عبارت است از قرائت اخلاقی از فقه یا به دست دادن روایتی اخلاقی از فقه، افزون بر بحثهای وحیشناسانه یا آنچه که در باب تجربه دینی و نسبتش با تجربه نبی و پس از آن در باب معرفت دینی آمده است.
من سخنانم به درازا انجامید. ممنونم از توجه دوستان، همچنین از آقای دکتر. امیدوارم در مجال دیگری اگر فرصتی بود و موقعیتی، انشاءالله این نوع بحثها را به نحوی ادامه بدهیم.
تأکید میکنم در انتها که دوستانی که مایلند این بحثها را از منظر من دست کم جامعالاطرافتر ببینند، خوب است که به جستارهای متعددی که در کتاب ورق روشن وقت و همچنین در دو مجلد از مصاحبههای من در هفت، هشت سال اخیر تحت عنوان صدای سفر آینهها، که البته هر دو کتاب خارج کشور منتشر شده، علی ایحال اگر بتوانند از طریق سایت من، کانال تلگرامی من، آن جستارها را ببینند، با سخنان من در این باب بیشتر آشنا میشوند و استدلالهایی که من فکر میکنم در جای خود روشمند است و به نوعی بست پروژه نواندیشی دینی است که بیش از ۱۰۰ سال که در جهان اسلام قدمتی دارد و از من بپرسید، اگر راهی به رهایی باشد، مرادم از رهایی زندگی دینی است که هم اخلاقی است یعنی روایتی اخلاقی و انسانی از سنت دینی که شکوفایی باطنی و معنوی را هم تضمین میکند، به نظر من از طریق نواندیشی و میراث آنها به دست میآید.
به قول مولانا:
زین رَوِش بر اوجِ اَنور میروی
ای بـرادر گـــر بــر آذر مـیروی
از توجه و حسن اصغاء عزیزان سپاسگزارم. همگی را به خداوند میسپارم. تا درودی دیگر بدرود و شب بخیر.
Ꞌꞌ✎پارت بیستونهم
Ꞌꞌ✎پارت قبل
Ꞌꞌ✎@serat12k
➖⃟⊑🌼⊒
Ꞌꞌ✎دکتر باقرپور کاشانی
Ꞌꞌ✎دکتر ســـروش دبــاغ
Ꞌꞌ✎۱۳۹۷زمستان
- دکتر وحید باقرپور کاشانی:
با تشکر از جناب استاد. من هم یک جمعبندی داشته باشم نسبت به عرایضم. در قسمت دوم بحث معرفت دینی، فرمودید که قرآن زبان عرفی است و زبان علمی نیست و از نظریههای رایج و مقبول زمان خودش پیروی میکند. یعنی قرآن استفاده میکند از طبیعیات زمان خودش، از طب زمان خودش، از فیزیک زمان خودش، از کیهانشناسی پیروی میکند و این را لازمه تکوّن این متن دانستید و این را بهعنوان تعامل امر قدسی و زمینی محسوب کردید.
من ابتدا خدمت جناب استاد عرض بکنم که من هم تا حدودی با قسمتی از فرمایشات شما موافق هستم. متأسفانه گاهی اوقات افراد، قرآن را بهعنوان کتاب علمی، یعنی کتاب فیزیک، کتاب کیهانشناسی، کتاب شیمی، کتاب طب، استفاده میکنند و توقع دارند که یک طبی در عرض طب روز بهعنوان طب قرآنی، فیزیکی در عرض فیزیک روز بهعنوان فیزیک قرآنی، این بالاخره ارائه داده بشود.
نگاه بنده این است که قرآن، کتاب علمی نیست. قرآن کتاب هدایت است.
یعنی اساساً شأن قرآن و حتی حضرات معصومین بر این نبوده که بخواهند در ارتباط با طب یا شیمی یا فیزیک یا کیهانشناسی بخواهند حرف بزنند. این مسائل را که خود علم راه خودش را با تجربه و سنجش و آزمایش پیدا میکند و به آن چیزی که میخواهد میرسد!
کاری که قرآن توانسته انجام بدهد، بهعنوان یک کتاب هدایت، بهعنوان ارائه روحی که برای یک دانشمندی که چه در علوم طبیعی چه در علوم غیر طبیعی بتواند از این روح استفاده بکند و در جهت مناسب و مثبتی قرار بگیرد.
لذا بنده هم با این فرمایشات شما موافق هستم. اما این به این معنا نیست که قرآن مجبور بوده از طب نادرست زمان خود، از کیهانشناسی نادرست زمان خود، از فیزیک نادرست زمان خودش استفاده بکند! خیر!
این کلام از ناحیه پروردگار است و خداوند که علم و اشراف و آگاهی دارد نسبت به چیزی که خلق کرده.
لذا گاهی اوقات دستاوردهای بشری، اینها قابل تطبیق هم حتی با این متن هست. اما اینکه قرآن فرض بکنید نجومی که ارائه داده، کیهانشناسی که ارائه داده، همان هیئت بطلمیوسی بوده، یا فیزیکی که مبتنی به اموری هست که الان خط بطلان بر آن کشیده شدند، بنده این را قبول ندارم و در این زمینه هم همینطور که خدمت شما عرض کردم، گروهی از محققین این کار را کردند و این را قابل تطبیق به علوم قطعی و دستاوردهایی که میشود به آن تعبیری اعتماد کرد، حالا قطعیت به معنای این نیست که به مانند حکم قابل تخلف نباشد.
Ꞌꞌ✎پارت سیام
Ꞌꞌ✎پارت قبل
Ꞌꞌ✎@serat12k
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖⃟•🦋•○━─
─⇆
- #سلامامامزمانم
ــــــ ــ یـٰابقیَةاللّٰه..؛🌿ˇˇ!
﴿اَلعَجَلْیَابْنَاَلْحَــــسَنْ...
﴿ لَامُنْجِيَّ إِلَّاالْمَهْدِيُّ لَانَجَاةَ إِلَّابِالظُّهُور ﴾
اینعمتخاصّخدا؛
بہقَلبَت... ؛
بہچَشمَت...؛
بہرنجوبہبغضوبہصبرتسلام
•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•
↬〖@serat12k〗
╭ 📖💡𖦹
𖦹 اخلاقمطلقدرمنظرِ ریچاردداوکینز
ریچارد داوکینز
زیستشناش خداناباور بریتانیایی:
«دفــاع از اخـلاق مطلق بـدون تکیـه بـر
دلایـل دینـــی بسیـــار دشــــوار اســت».
📚𝐷𝑎𝑤𝑘𝑖𝑛𝑠, 𝑅𝑖𝑐ℎ𝑎𝑟𝑑. (𝟤𝟢𝟢𝟨). 𝑇ℎ𝑒 𝐺𝑜𝑑 𝐷𝑒𝑙𝑢𝑠𝑖𝑜𝑛. 𝐿𝑜𝑛𝑑𝑜𝑛: 𝐵𝑎𝑛𝑡𝑎𝑚 𝑃𝑟𝑒𝑠𝑠, 𝑝. 𝟤𝟥𝟤.
𝐈𝐃: @serat12k
•┈•━ꪆ𑁍⋆°࿐•━┛