رهبر انقلاب اسلامی شهادت حجتالاسلام عباسعلی سلیمانی را تسلیت گفتند؛
🌷شهید حجتالاسلام سلیمانی؛ شخصیتی همواره در خدمت نظام
✍️حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در پیامی شهادت حجتالاسلام عباسعلی سلیمانی را در حادثه سوء قصد به وی تسلیت گفتند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حادثهی سوء قصد به مرحوم حجتالاسلام آقای حاج شیخ عباسعلی سلیمانی رحمةالله علیه را که به شهادت ایشان منتهی شد به خانوادهی گرامی و دوستان و علاقمندان آن مرحوم تسلیت عرض میکنم. ایشان عضو مجلس خبرگان و سالها امام جمعهی زاهدان و کاشان و همواره در خدمت نظام جمهوری اسلامی بودند. از خداوند متعال علوّ درجات و قبول خدمات آن مرحوم را مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
۴۰۲/۰۲/۰۷
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔻عضو #صراط شوید.
@serat_zanjan
پایگاه تحلیلی صراط
خیلی ابلهید.. 🔻حامد اسماعیلیون در یک جمله علت خروجش از ائتلاف همبستگی را اینگونه بیان کرد: رضا پهل
اپوزوسيون برانداز در گام نخست خودش را بر انداخت و از خود گذار كرد.
✍️ واکنش جالب مهاجرانی به شدت گرفتن اختلافات اپوزسیون
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔻عضو #صراط شوید.
@serat_zanjan
🌷فرزند ایران امروز بدرقه میشود
پیکرِ «جانی بِت اوشانا» از شهدای آشوری دفاع مقدس که به تازگی تفحص شده امروز بعد از نمازِ جمعه تهران تشییع میشود.
🎥 صحنهای متفاوت در معراج شهدای تهران؛ خواندن دعای مخصوص آشوریان بر پیکر شهید مدافع وطن «جانی بت اوشانا» در معراج شهدای تهران.
🗨حاشیه صراط؛
🔹وجه مشترک و برجستهای که این پیوند را در بین اقوام، مذاهب و حتی ادیان مختلف ایجاد کرده تا جایی که عناصر انسانی جان برکف برای آن به ارمغان بیاورد، همان #ماموریت_انقلاب_اسلامی است.
🔸در این ماموریت، تمام اهتمام جبهه حق صرف مبارزه با طاغوت می شود و اعتلای دینی هم جز در بستر این نوع جهاد اتفاق نمیفتد.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔻عضو #صراط شوید.
@serat_zanjan
واکنش حاج مهدی سلحشور به عواملی که منجر به شهادت آیت الله سلیمانی شد؛
از روحانی ولنجک نشین کج دست تا روحانیون پاکدست و مهذب
#محاکمه
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔻عضو #صراط شوید.
@serat_zanjan
✅ رئیسی: هر مدیری که نمیخواهد تحرک داشته باشد و خسته ظاهر شده حتما بداند که جای خودش را به یک مدیر متحول خواهد داد
📎 برکناری ۱۵ مدیر خوزستانی به دستور رئیس جمهور
منصوری، معاوناجرایی رئیس جمهور اعلام کرد بر اساس ارزیابی های بعمل آمده از مدیران استان خوزستان تاکنون برکناری ۱۵ مدیر استانی در مرحله اول قطعی شده است.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔻عضو #صراط شوید.
@serat_zanjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷دندانپزشک جهادی زنجانی، آسمانی شد.
🔸دکتر امیر مسعود مسلمی، دندانپزشکی که به مدت چهار روز در ایلام، به نیازمندان خدمترسانی می کرد، در راه بازگشت از اردوی جهادی، بر اثر صانحه تصادف، آسمانی شد و امروز در زنجان به خاک سپرده شد.
🔹ایشان در قرارگاه جهادی الکفیل که بزرگترین گروه جهادی دندانپزشکی کشور است، فعالیت داشتند. روحش شاد
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔻عضو #صراط شوید.
@serat_zanjan
اینجا حرم است، نگوییم قبرستان!
آخرش من مطمئنم این گره وا میشود
این حرم زیباترین تصویر دنیا میشود.
#هشتم_شوال سالروز تخریب #حرم_بقیع تسلیت باد.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔻عضو #صراط شوید.
@serat_zanjan
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تشییع باشکوه پیکر شهید جانیبِت اوشانا
#شهید_آشوری
🔴 بخوانید؛ وقتی یک ارمنی کمونیست، بانی چایی روضه شد..
https://eitaa.com/serat_zanjan/5897
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
پایگاه تحلیلی صراط
خاطره گویی رهبرانقلاب در منزل شهید ارمنی از رفاقتش با یک ارمنی در زندان
✅ وقتی یک ارمنی کمونیست، بانی چایی روضه شد.
یک ظرف میوهی خردشده روی میز جلوی آقا میگذارند؛ آقا یک قاچ سیب میخورند و ظرف را میدهند که بقیه هم از میوهها بخورند.
از شغل برادر میپرسند. میگوید شوفاژکار است. آقا میگویند: «ارامنه در کارهای مکانیکی وارد هستند. شما هم آچار به دستید پس.»
🔹و یاد خاطرهشان از حضور ارامنه در جنگ میافتند: «من داشتم میرفتم جبهه؛ سال ۵۹ بود؛ میرفتم [جبهه] و برای نماز جمعه میآمدم تهران، نماز جمعه را میخواندم و بعد راه میافتادم میرفتم [جبهه].
میرفتم در پایگاه دوم ترابری؛ آنجا یک سالنی بود؛ آنجا منتظر میشدیم تا هواپیمای سی۱۳۰ میآمد و سوار میشدیم و میرفتیم. وارد سالن شدم، دیدم ولولهی جمعیّت است. گفتم اینها کی اند؟ گفتند اینها ارامنه اند؛ آمدهاند که بیایند جبهه برای کارهای پشتیبانی تعمیراتی؛ با ما آمدند جبهه.
بعد مرحوم چمران اینها را برداشت برد به یک نقطهای نزدیک اهواز؛ آنجا یک کارگاه مفصل درست کردند.»
بعد با افتخار میگویند: «خیلی خدمت کردند ارامنه، خیلی خدمت کردند.»
🔸 اما انگار ارتباط رهبر انقلاب با مسیحیان به سالها قبل از جنگ برمیگردد:
«من یک رفیق ارمنی هم داشتم -سال ۴۲ در زندان قزلقلعه- من زندانی بودم؛ او هم زندانی بود؛ گاگیک آوانسیان؛ کمونیست بود.»
برادر شهید با تعجب میپرسد کمونیست بود؟ آقا میگوید: «بله؛ هم ارمنی بود هم کمونیست. البته من نمیدانستم. چون نمیگذاشتند از سلول بیرون بیاییم اما چند وقت که گذشت و بازجوییها پیش رفت، در سلول را باز کردند. او هم مدتها در زندان بود و حالا در سلولش باز بود. یک صندلی تاشو هم داشت و میگذاشت کنار سلول و مینشست.
این از من خوشش آمده بود. با هم طرح رفاقت ریختیم و به من کمک میکرد. یک روز در همین ایام زمستان، اسفندماه بود و هوا سرد، یک بخاری زغالسنگی خیلی بزرگی در سالن زندان روشن میکردند که همهی زندان گرم شود. زندانیها دور این بخاری جمع میشدند. من هم آنجا بودم...»
🔻دختر با ذوق دستش را زده زیر چانه و با دقت به آقا نگاه میکند.
«... با من دوست شد. توی اوقات محدود هواخوری که داشتیم، با هم راه میرفتیم. بعد من زودتر آزاد شدم؛ گفتم اگر کاری داری، به من بگو. گفت نه؛ خانهام فلانجا است، در خیابان شریعتی. بعد از آزادی از زندان، با زحمت زیاد و جستوجو منزلش را پیدا کردم. در زدم؛ یک خانم در را باز کرد و تا دید یک آخوند پشت در است، جا خورد.
گفتم: من همزندانی آقای آوانسیان بودم. میخواستم خبر بدهم که حالش خوب است و اگر کار خاصی دارید انجام بدهم. با اوقاتتلخی گفت: نه، نه، کاری ندارم! باورش نمیشد یک مسلمان، آن هم یک آخوند به منزل یک مسیحی بیاید.
خلاصه رابطهمان با گاگیک قطع شد تا انقلاب. زندانی او طولانی بود و در زمان انقلاب آزاد شد. بعد از انقلاب یک روز آمد در خانهی ما. قیافهاش خیلی عوض شده بود. سلام علیکی کردیم و رفت. تا اینکه تودهایها علیه انقلاب توطئه کردند و آنها را گرفتند و محاکمه کردند و او هم زندانی شد. دیگر از او خبر ندارم.»
🔻برادر شهید با خنده میگوید؛
«باز هم بازداشت شد؟ چه شانسی داشته بیچاره.»و ادامه میدهد «تو ارامنه بهندرت حزب تودهای داریم. ما زیاد نداریم کسی که برود تودهای شود.»
آقا جواب میدهد: «البته با اینکه تودهای بود، این رو هم بگم؛ وقتی ماه رمضان شد و شبهای احیا رسید، زندانیهای عرب پیش من آمدند، گفتند که آقا شما اینجا هستید، یک مجلسی راه بیندازیم در زندان. حالا زندان هم جایی نبود که آدم بشود مجلس راه بیندازد. البته اجازهی مراسم داده بودند اما فضای زندان اینطور نبود؛ سلولهای کوچک، دو متر در دو متر مثلاً؛ و بینشان هم یک سالنی که مثلاً یک متر و بیست سانت عرض این سالن بود.
در این سلولها که نمیشد جلسه تشکیل داد؛ این سالن هم که سالن باریکی بود؛ بالاخره چارهای نبود. آمدند پتوها را بین سلول من و سلول. چند عرب دیگر پهن کردند. به من گفتند شما بیایید برای ما صحبت کنید. من رفتم؛ هر کدام گفتند چند شب روضه میگیریم، هر شب هم یکیمان بانی میشویم.
قرار شد هر شب یک نفر بانی باشد و چایی و قند و اینها را برعهده بگیرد. من برایشان صحبت میکردم؛ راجع به امیرالمؤمنین، فضایل امیرالمؤمنین و اینها.
من نگاه کردم که این گاگیک از سلولش میآید بیرون، صندلیاش را بیرون میگذارد و گوش میکند. شبهای دوم و سوم، صندلیاش را نزدیکتر آورد.
بعد یک روز آمد پیش من گفت میشود یک شب من بانی این جلسهی شما باشم؟ گفتم چرا نمیشود. آن شب را من صحبت کردم؛ او قند و چای داد برای آن شب.
توی جلسه گفتم ما امشب مهمان آقای آوانسیان هستیم. جلسه، جلسهی ایشان است. آن شب که تمام شد، آمد گفت من یک شب دیگر هم میخواهم بانی بشوم. یعنی دو شب، آوانسیان ارمنی و کمونیست، بانی جلسهی ما شد.»
@serat_zanjan
✅ امام جمعه بابل: آیتالله سلیمانی، برای پرداخت دستمزد کارگری که در منزلشان تعمیرات انجام داده بود، در بانک حضور داشت.
ایشان، این کار ساده را هم به شخص دیگری محول نکرده بود.
@serat_zanjan