فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است...
که در آن روز به زور چادر ازسر زنان حرم پیامبر می کشیدند...
چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر عاشوراست ..
و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلا ست
🖤یادداشتی براین موضوع: پ. ن
🖤 بدانیم که چادری بودن علاوه بر اینکه زن را از نگاه های هرزه حفظ میکند و آرامش است برای زن، علاوه براینکه رعایت آن واجب است ولازم برای آرامش جامعه، دستور خداست و سفارش شده درقرآن خدا و حرف اهل بیت و وصیت شهدا، پس نمیشود گفت من خدارا قبول دارم امام حسین راهم دوست دارم، محرم هم به روضه میروم، و شرکت میکنم ولی حجاب را رعایت نمیکنم، با همین سرووضع آزاد هم امام حسین من راقبول میکند دلت باید پاک باشد
کجا چنین حرفی را تایید کرده اند اهل بیت وخدا؟
تواگر بنده خدایی و حسین رادوست داری وزینبی هستی اول حجاب کن بعد به روضه برو بعد میتوانی بگویی عزادار حسینی
چون عزادار ودوستدار حسین هم حرف خدای حسین وحسین راگوش میکند هم حرمت نگه میدارد
چطور وقتی به حرم امام رضا میرویم، به اجبار میگویند چادر سرکن خانم حرم حرمت دارد
اینجا هم فرقی ندارد
روضه حسین حرمت دارد
نظر شما چیست؟
🖤🖤🖤_________________
#کلیپ_خودم #حجاب #محرم
🖤 @raheeshgh88
🌱صراط🌱
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #گامهای_عاشقی💗 قسمت123 روز سفرمون رسید من و مامان و بابا و بی بی و امیر و سارا .. من س
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی💗
قسمت124
بعد از زیارت از حرم خارج شدم دیدم علی کنار اسمال طلایی وایستاده
نزدیک شدم
علی: زیارتت قبول بانو
- زیارت شما هم قبول آقا
بعد رفتیم روی فرش نشستیم شروع کردیم به خوندن زیارت امین الله
بعد از تمام شدن
علی چشم دوخته بود به گنبد آهی کشید و گفت : آیه من تو این چند روزی از دلتنگی تو داشتم دیونه میشدم
-علی جانم ،حال منم بهتر از تو نبود ،ولی وقتی به این فکر میکردم عقدمون کنار حرم اقا خونده میشه آروم میشدم
دستشو گرفتم و گفتم: حالا دیگه تا آخر آخر مال هم شدیم
علی نگاهم کرد و گفت : خیلی دوستت دارم آیه ،خدا رو شکر واسه همیشه مال من شدی
♥ @raheeshgh88
دست کردم داخل جیبم پاکت نامه رو بیرون آوردم گرفتم سمتش...
علی : دسته شما درد نکنه من باید لفظی میدادم به شما ،شرمندم کردی...
چادرو گرفتم روی صورتمو شروع کردم به خندیدن علی هم فک کرد دارم گریه میکنم
علی: الهی قربونت برم، گریه نکن به خدا لفظی گرفتم برات گفتم امشب بهت بدم
چادرمو از صورتم برداشتم علی وقتی دید گریه نمیکردم خودش زد زیر خنده
- عزیزم پاکت و باز کن
علی : چشم
علی وقتی نامه داخل پاکت و خوند ،بوسید و به من نگاه کرد و گفت : چشم
با شنیدن این حرف خوشحال شدم
علی : آیه جان بریم شام بخوریم؟ امیر صد بار زنگ زده
-باشه بریم
بعد با هم دست تو دست هم رفتیم سمت هتل
وارد هتل که شدیم
سمت رستوران هتل رفتیم
با اشاره های دست امیر رفتیم سمتشون
همه دور هم نشسته بودن
من رفتم کنار بابا نشستم
علی هم کنار داداشش نشست
زیر چشمی به علی و داداشش نگاه میکردم
نمیدونم داداشش چی زیر گوشش میگفت که علی از خجالت سرخ میشد و آروم میخندید...
♥♥♥_______________________
#رمان
♥ #راه_عشق
♥ @raheeshgh88
🌱صراط🌱
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #گامهای_عاشقی💗 قسمت124 بعد از زیارت از حرم خارج شدم دیدم علی کنار اسمال طلایی وایستاده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی💗
قسمت 125
در حین غذا خوردن بابا به علی گفت: ما فردا صبح میخوایم برگردیم ،شما چیکار میکنین؟
امیر: من کلید ویلای یکی از دوستامو گرفتم اگه علی موافق باشه چند روزی بریم اونجا
علی: واسه من فرقی نمیکنه ، من تا آخر هفته مرخصی دارم
بابای علی گفت:
باشه پس شما بمونین ما میریم
علی: بابا جان با ماشین من برین ،ما هم همراه امیر میریم
بابا : باشه بابا
بعد از خوردن شام ،به اصرار امیر
رفتیم دور زدیم
نصفه های راه نرفتیم که سارا گفت:امیر من تشنمه
امیر: باشه الان برات یه آب معدنی میخرم
سارا: آب نمیخوام ،شیر موز بستنی میخوام
با شنیدن این حرف همه وایستادیم و به سارا نگاه میکردیم
♥ @raheeshgh88
-دختر نترکی یه وقت ،تازه شام خوردی
سارا: چیکار کنم خو ،،دلم هوس کرده
- خدا به داداشم رحم کنه ،هنوز خبری نیست اینجوری هوس میکنی وای به روزی که هوس کنی امیر هم رفت یه لیوان براش شیر موز بستنی خرید و حرکت کردیم سمت بازار
سارا همینجور که میخورد میخندید
-چیه به سلامتی دیونه هم شدی ؟
سارا: نه خیر ،داشتم به این فکر میکردم که اگه تو یه روزی باردار بشی ،ویار شیر موز کنی
تا آخر ماه بارداریت قیافه ات دیدنی میشه
زدم تو سرش گفتم: زبونت لال شه الهی
امیرو علی هم فقط منو سارا و نگاه میکردن و میخندیدن
آخر شب هم برگشتیم هتل
من به همراه علی رفتم سمت اتاقش، امیر و سارا هم رفتن سمت اتاقشون...
♥♥♥_______________________
#رمان_مذهبی #رمان_عاشقانه
♥ #راه_عشق
♥ @raheeshgh88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #کلیپ ؛ #استوری
▫️ کاش تو زندگی اگه باختنی هم در کار باشه، دلباختن به مهدیِ فاطمه باشه…
🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
♥♥♥_______________________
#یامهدی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
♥ #راه_عشق
♥ @raheeshgh88
✨﷽✨
💎شب جمعه ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 #دعـــــــــــایفـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠#دعــایســـلامتیامــامزمــــان(عجلالله)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
#اللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجُ
♥♥♥_______________________
#دعا
♥ #راه_عشق
♥ @raheeshgh88
🌱صراط🌱
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #گامهای_عاشقی💗 قسمت 125 در حین غذا خوردن بابا به علی گفت: ما فردا صبح میخوایم برگردیم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی💗
قسمت126
تا اذان صبح فقط از دلتنگی های این مدتی که با هم نبودیم حرف زدیم
بعد از خوندن نماز صبح خوابیدیم
با صدای علی از خواب بیدار شدم
علی: آیه جان ،نمیخوای بیدار بشی؟
با چشم نیمه باز نگاهش کردم
-بزار یه کم بخوابم ،چشمام میسوزه
علی: قربون چشمات برم ،خانومم نیم ساعت دیگه اذانه
باشنیدن این حرف مثل فرفره بلند شدم نشستم روی تخت
-چی؟ فک کردم الان ساعت ۹ باشه
علی: تازه اینقدر خوابت سنگین بود مادرت هرچی اومد صدات کرد تا خداحافظی کنه ازت بیدار نشدی
-ای وای آبروم رفت
علی: پاشو پاشو برسیم واسه نماز
-چشم
♥ @raheeshgh88
بلند شدم رفتم سمت سرویس
همینجوری که داشتم دست و صورتمو میشستم و وضو میگرفتم
گفتم: علی جان به امیر هم بگو آماده شن با هم بریم
علی: امیر میگفت سارا خانم خوابیده اصلا بیدار نمیشه
- منم اگه یه عالم غذا میچپوندم تو شکمم باید حالا حالا ها خواب تابستونی برم
صدای خنده علی بلند شد
و من عاشق صدای خنده هاش بودم
لباسمو پوشیدم ،چادرمو سرم کردم از اتاق رفتیم بیرون
وقتی رسیدیم به لابی هتل دیدم با دیدن قیافه خواب آلود سارا خندم گرفت
خواستم برم سمتش که امیر و دیدم هی دستشو به ریشاش میکشه و با چشماش التماس میکنه که نرم پیشش
منظور کاراشو فهمیدم ،دست علی رو گرفتم به امیر گفتم : امیر جان ما میریم شما هم بیاین
وقتی از هتل رفتیم بیرون
صدای قرآن از داخل حرمو شنیدیم
منو و علی به همدیگه نگاه کردیمو سرعتمونو تند کردیم خدا رو شکر وسط های خوندن اذان رسیدیم صحن انقلاب از علی جدا شدمو رفتم روی فرش نشستم قرار شد نماز تمام شد همینجا بمونم علی بیاد پیشم هوا خیلی گرم بود
انگار آفتاب زل زده بود به چشم های من
چادرموکشیدم روی صورتم
ولی از تشنگی هلاک شده بودم
میخواستم بلند بشم برم آب بخورم ولی میترسیدم یکی جای منو بگیره و علی گمم کنه
♥♥♥_______________________
#رمان
♥ #راه_عشق
♥ @raheeshgh88
🌱صراط🌱
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #گامهای_عاشقی💗 قسمت126 تا اذان صبح فقط از دلتنگی های این مدتی که با هم نبودیم حرف زدیم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی💗
قسمت127
با هر زحمتی بود نمازمو خوندم و منتظر علی نشستم از دور با دیدن علی خوشحال شدمو دستمو براش تکون دادم
وقتی نزدیک شد گفتم: علی جان دارم از تشنگی میسوزم یه آب میاری برام
علی: باشه الان میارم
مفاتیحی که توی دستش بود و داد به من و رفت
بیچاره ۴ بار فرستادمش تا آب بیاره برام
علی هم میخندید و چیزی نمیگفت
چهارمین لیوان آبی که خوردم گفتم -سلام بر حسین،فدای لب تشنه علی اصغر بشم ،مردم از تشنگی علی کنارم نشست و گفت : میخوای باز آب بیارم ؟
♥ @raheeshgh88
-نه قربونت بشم ،دیگه تشنگیم رفع شد
علی : خوب خدا رو شکر
علی کنارم نشست و با هم اول زیارت امین الله رو خوندیم ،بعدش زیارت عاشورا
بعد از خوندن زیارت عاشورا
به علی گفتم
یه آدمهایی هستن
که میان تو زندگی آدم
یهویی
بی صدا
آروم
میان و با خودشون یه دنیا چیزای خوب میارن
عشق٬ لبخند٬ حمایت٬ آرامش٬ ...
یه عالمه حس های خوب میدن
حس هایی که هیچ وقت نداشتی
میان و بهت میگن همه آدمها هم بد نیستن
و تو می فهمی آدمای خوب هنوز هم هستن٬ هر چند کم علی ممنونم که هستی ..
علی: منم ممنونم که قلبت و به من سپردی...
♥♥♥_______________________
#رمان_عاشقانه #رمان_مذهبی
♥ #راه_عشق
♥ @raheeshgh88
15.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
#شهدای_امنیت
♦️جانشین فرمانده انتظامی اصفهان: در پی تیراندازی فردی مسلح و قتل شهروندی در یکی از خیابانهای شهرستان اصفهان، بلافاصله مأموران انتظامی کلانتری ۱۶ به محل اعزام شدند.
♦️ با اقدام سریع مأموران انتظامی حاضر در صحنه، قاتل مسلح در درگیری مسلحانه با پلیس به هلاکت میرسد و دو نفر از مأموران انتظامی نیز به شدت مجروح شده و جهت مداوا به مرکز درمانی منتقل میشوند.
♦️ استوار یکم امیر حسین زاده احمدی و گروهبان یکم محمد احسان شفیعی از مأموران شجاع کلانتری ۱۶ شهرستان اصفهان پس از انتقال به بیمارستان به دلیل شدت جراحات وارده به فیض شهادت نائل شدند.
♥♥♥_______________________
♥دوستان این کلیپ وخودم ساختم
هدیه به این شهدای عزیز
❤️نشر حداکثری لطفا
#شهدا #شهدای_فراجا #شهدای_امنیت
♥ #راه_عشق
♥ @raheeshgh88
🌱صراط🌱
#استوری #شهدای_امنیت ♦️جانشین فرمانده انتظامی اصفهان: در پی تیراندازی فردی مسلح و قتل شهروندی در یکی
باسلام
دوستان من کار کلیپ سازی و ساخت بنر تبلیغاتی و... هم انجام میدم
اینم کانال رسانه ای من👇
📲 @leader_eitaa14
،خیلی جالب برام
این کلیپ وبه درخواست نیروی های نظامی وفراجای یگان ویژه، ساختم وحتی بمن گفتن هزینه ساخت کلیپ هم پرداخت میکنیم
منم چون دیدم سفارش کار براشهداست
گفتم صلواتی میزنم وپول نمیگیرم هدیه به شهدا
برام جالب بود یه بار کار رسانه ای وکلیپ سازی براشهدا انجام بدم
قطعا هم من از شهدا دستمزد کارمو میگیرم
نشر بدید لطفا دیده بشه
واگه نظامی هستید یا خانواده شهدا
سفارش اینجور کارهارو هم قبول میکنم
وقطعا تخفیف میدم حتما
بخاطر شهدا
17.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌟 اینم دیوارکوب مهدوی ما خودم که خیلی دوستش دارم😍💪
🌟 این دیوارکوب مهدوی سفارش مشتری محترم،یه برادر بزرگوار
از استان زیبای کهکیلویه وبویر احمد هست
ممنون از سلیقه خوبشون ان شا الله درپناه امام زمان عج باشند
🌟 خوشحالم که برای اهل بیت علیه السلام قلم زدم که خودش افتخار وطول مدت نقاشی هم حس خیلی خوبی داشتم وتوفضای معنوی خاصی نقاشی کردن
🌟 این کار هم مناسب هست برای دکور اتاق شخصی یا پذیرایی منزل،هم اماکن عمومی مذهبی ،مثل پایگاه های بسیج،حسینه ها،مساجد،تکیه ها ویا برای هدیه دادن به یک دوست مذهبی
درخدمتیم برای قبول سفارشات شما دوستان مذهبی عزیز🌸😊🙏👇
@paeezan27
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
▫️ کاش تو زندگی اگه باختنی هم در کار باشه، دلباختن به مهدیِ فاطمه باشه…
🌸 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌟 باید همه ظهور آرامش دل هایمان را ازخدا بخواهیم
♥♥♥_______________________
#دیوارکوب_مذهبی
♥ #راه_عشق
♥ @raheeshgh88
10.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊹
⊹
"و برات چه جاها مایه گذاشته
نفهـــــمیـــــدے💔!
خریدتت، نفهـــــمیـــــدے🚶♀ . . .
🎙استاد رائفی پور
#امام_زمان
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♥ #راه_عشق
♥ @raheeshgh88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
این رورزها عطر اقاقیو میخام
تلخی چای،عراقیو میخام
گریه تو صحن،ساقی و میخام
آروم جونم....
دارم میمیرم.....
#اربعین #امام_حسین #کربلا
♥ #راه_عشق
♥ @raheeshgh88