eitaa logo
🌱صراط🌱
267 دنبال‌کننده
772 عکس
631 ویدیو
1 فایل
تلاش میکنیم پست های مفیدی براتون بذاریم نه کپی، نه دم دستی ارتباط با ما👇 اینجا منبع استوری وریلز های ناب: سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، شهدایی،مذهبی وقرانی وطنز پیج اینستا گرام ما👇 instagram.com/serat_media14 عشق من شهدا و رهبر عزیزم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱صراط🌱
.💗رمان سجاده صبر💗قسمت 14 صدای بوق ممتد ماشین از فکر آوردتش بیرون، پیرمرد و پیرزنی رو دید که آهسته و
💗رمان سجاده_صبر💗قسمت15 صدای بوق قطعی تلفن که اومد فاطمه فهمید باید امشب بره پیش سهیل، باید امتحان میکرد، باید تلاش میکرد برای زندگیش، برای عشقش، برای علی و ریحانش، برای سهیلش، سهیلی که روزی دوست داشتنی ترین فرد زندگیش بود، درسته که عشقش رنگ باخته بود، اما هنوز محو نشده بود، همون جا روی زمین افتاد و سر بر سجده گذاشت: -سبحان الله،سبحان الله،سبحان الله، سبحان ربی العلی و بحمده.... زنگ در خونه، سهیل رو از جاش بلند کرد، توی آیینه نگاهی به سر و وضعش انداخت و تیشرت سرمه ای رنگی که فاطمه براش خریده بود رو پوشیده بود، احساس میکرد خیلی بهش میاد، لبخندی زد و با خوشحالی در رو باز کرد: -جانم؟ اما حرفش تو دهنش خشک شد + سالم آقای نادی، حال شما خوبه؟ فاطمه خانم نیست؟ صدای زن فضول همساده روی اعصاب سهیل بود، دلش میخواست در رو بکوبه توی دهنش: -سالم، نه خیر نیستند. +منتظر کسی بودید؟ -امرتونو بفرمایید +آخه یک هفته ای هست که فاطمه خانم نیست، نگران شدم که نکنه خدای نکرده اتفاقی افتاده باشه. -نخیر، اتفاقی نیفتاده. امر دیگه ای نیست؟ + راستش آقای نادی می خواستم بگم،... یعنی میدونید مام توی این ساختمون زندگی میکنیم.... به هر حال دختر، پسر مجرد داریم... میدونید که پدر مادر چقدر نگران بچه هاشونن... -خب؟ +فاطمه خانم کی برمیگردند؟ - خانم محترم زندگی خصوصی دیگران به شما چه ربطی داره؟ به شما چه که زن من کی میره و کی میاد؟... -وا! یعنی چی؟ زندگی خصوصی شما وقتی برای ما خطرناک میشه به همه ربط پیدا میکنه. شما اگه می خواید مجردی توی این خونه زندگی کنید، ما با مشکل روبه رو میشیم، من همین الانش به صاحب خونه گفتم که ما باید توی این خونه امنیت داشته باشیم، نه این که هر لحظه تنمون بلرزه که اینجا خونه ی.... خونه ی .... خونه فساد راه بیفته... سهیل وسط حرفش فریاد زد: -حرف دهنتونو بفهمید، هرچی بهتون نمیگم پررو تر میشید... +سهیل صدای فاطمه بود، با ساک توی دستش روی راه پله ایستاده بود، علی و ریحانه هم متعجب کنارش بودند و چادر مادرشون رو توی دستشون گرفته بودند. فاطمه ادامه داد: +آروم باش. 🌱 @serat_media14 بعدم رو کرد به سمانه خانم و با حالتی شاکی و عصبی گفت: +ببین سمانه خانم، اگر یک بار دیگه زنگ در این خونه رو بزنید، به هر بهونه ای، به بهونه احوال پرسی، آش آوردن و به طور خالص فضولی کردن، انتظار نداشته باشید باهاتون عین یک همسایه متشخص برخورد بشه، هر چی دیدی از چشم خودت دیدی ...حالام راهتو بکش برو جمله آخرش رو با چنان دادی بیان کرد که تن سمانه خانم لرزید، تصورش رو نمیکرد که فاطمه حرفهاشو شنیده باشه و اینجوری باهاش برخورد کنه، برای همین بدون هیچ حرفی بلوزش رو مرتب کرد و از پله ها رفت پایین.. 🌱🌱🌱_______________________ 🌱 🌱 @serat_media14
🌱صراط🌱
💗رمان سجاده_صبر💗قسمت15 صدای بوق قطعی تلفن که اومد فاطمه فهمید باید امشب بره پیش سهیل، باید امتحان م
💗رمان سجاده صبر 💗قسمت شانزدهم بعد از رفتن سمانه خانم، فاطمه نگاهی به سهیل کرد، درموندگی و خشم رو توی چشماش میشد به وضوح دید، اما بدتر از اون سایه ای بود که از راه پله های طبقه بالا به آرامی رد شد، ذهنش درگیر شد: - نکنه واقعا سمانه خانم چیزی دیده که این طور با سهیل حرف زده، نکنه اون سایه طبقه بالا واقعا توی خونه اون بوده، نکنه این دختره، همسایه طبقه بالا تا چند لحظه قبل توی خونه من بود؟ همسایه طبقه بالا دختری 41 ساله بود که تازه چند ماه بود به این ساختمون کوچ کرده بود، دختری ساکت و مرموز، با نگاهی ترسناک، خانم فدایی زاده یکی از کسانی بود که فاطمه آرزو میکرد حتی یک لحظه هم باهاش چشم تو چشم نشه، اما حالا با دیدن اون سایه و اون حرفها شک و دو دلی بدی توی دلش افتاده بود. نگاه خسته ای به سهیلی که درموندگی از سر و روش میبارید کرد، آهی از ته دل کشید و وارد خونه شد. علی و ریحانه هم که تا به اون لحظه ساکت بودند با دیدن پدرشون فریادی از شادی کشیدند و به آغوشش پناه بردند. خونه حسابی تمیز بود، فاطمه نگاهی به دور و برش انداخت، انگار دنبال نشونه ای میگشت که شاید بهش ثابت کنه واقعا اون دختر توی خونش بوده، یا شایدم نه، خوشحال بود که همچین چیزی بهش ثابت نمیشد، چیزی پیدا نکرد، همه چیز سرجاش بود و تمیز و مرتب. سهیل که در حال بازی با علی و ریحانه بود و زیر چشمی فاطمه رو زیر نظر داشت، منظور فاطمه رو فهمید، دلش سنگین شد، به اندازه هزاران کیلو بار روی دلش نشست... لعنت به این همسایه فضول... لعنت به من، لعنت به این ه و س... لعنت به این عادت.... لعنت به این اعتیاد... لعنت به این ... سعی کرد دست از لعنت کردن برداره و هرچه زودتر فضا رو عوض کنه برای همین گفت: -خوب خانم، خوش گذشت خونه مامان؟ فاطمه که تازه متوجه نگاه سهیل شد، دست از سرکشی برداشت، چادر و روسریش رو درآورد و روی مبل نشست و گفت: +جای شما خالی... سهیل بلند شد و چادر و روسری رو از دست همسرش گرفت و در حالی که توی کمد آویزونشون میکرد گفت: -جام خالی بود که هر روز زنگ میزدی حالمو میپرسیدی شیطون؟ +حداقل خوشحال بودم که جای من پیش تو خالی نیست... کنایه فاطمه صاف نشست توی دل سهیل... واقعا جای خالی فاطمه کجا و سرگرمی چند ساعته با یک سری دختر سبک هر کجا.... انجام یک عادت خیلی خیلی زشت کجا و دلتنگی برای آرامش خونه فاطمه کجا... به روی خودش نیاورد، نمی تونست به روی خودش بیاره، نمیتونست حرف دلش رو به کسی بزنه که نمی تونه این چیزها رو درک کنه، نمیتونه بفهمه فاصله عشق و ه و س زمین تا آسمونه، میدونست برای فاطمه عشق و ه و س یکیه، اما برای خودش ... اومد روی دسته مبلی که فاطمه نشسته بود نشست و رو به علی گفت: -بابا جان، خوش گذشت؟ ریحانه پیش دستی کرد و گفت: + آله بابا جون، خیـــــــــــــــلی، مامانی حال نداشت اما ما یک عالمه بازی کردیم علی که از پا برهنه پریدن ریحانه توی حرفش عصبانی بود گفت: - بابا از من پرسید، تو چرا جواب میدی؟ +نه خیر، بابا از من پرسید -بهت میگم از من پرسید -نه، نه، نه .... دعوا داشت بالا میگرفت و سهیل هم میخندید، فاطمه گفت: +ریحانه جون، دختر گلم، بابا از علی پرسید، اما بعدش می خواست از تو هم بپرسه، نباید میپریدی وسط حرف داداشی. بیا بغلم ... 🌱 @serat_media14 آغوشش رو باز کرد تا دختر حساس و لطیفش رو بغل کنه، اما سهیل پیش دستی کرد و ریحانه رو با دو دستش محکم گرفت و پرت کرد توی هوا، صدای خنده و جیغ دخترک فضای خونه رو پر کرده بود، بعد هم نوبت به علی رسید، اونقدر توی هوا پرتابش کرد که جفتشون حسابی عرق کردند، فاطمه غرق در تفکر به بازی شوهر و بچه هاش نگاه میکرد... اون شب چیزی به سهیل نگفت، سهیل هم چیزی نگفت، اما جفتشون خودشون رو آماده کردند برای یک تصمیم درست و حسابی، قرار شد اول صبح سهیل، علی و ریحانه رو ببره خونه خواهرش تا این دو تا بتونند راحت با هم حرف بزنند... اون شب به جز این تصمیم گیری، هیچ حرف دیگری نزدند و هر دو خوابیدند 🌱🌱🌱_______________________ 🌱 🌱 @serat_media14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا فهمیدید چ سری در کمک بانوان با سخاوت ایرانی هست... ♨️اسرائیلی ها از مشارکت زنان ایرانی خونشان به جوش آمده... هر طلا یک موشک به رژیم کودک کش... چراغی که به خانه رواست به مسجد سزاوار تر است..☺️ 🌱🌱🌱_______________________ 🌱 🌱 @serat_media14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم سلیمانی می‌گوید: ⭕️من عاشق سید ابراهیم بودم... ✅روایت شنیدنی شهید سلیمانی از شهید صدرزاده 🌱🌱🌱_______________________ 🌱 🌱 @serat_media14
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه اصابت گلوله به یک سپاهی به نام شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده و فریادهای " نحن شیعه علی بن ابی طالب" دقایقی قبل از شهادت .... حاضری چقدر پول بهت بدن این طوری گلوله سینه‌ات رو سوراخ کنه ؟ این لحظه چند ؟ 🌱🌱🌱_______________________ 🌱 🌱 @serat_media14
23.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️اگه بالای ۳۵سال سن دارید این کلیپ براشماست. رد نکن ⭕️اگه بالای ۳۵سال سن دارید وهنوزم توخونه پدری با والدین زندگی میکنید درست از اجاره خونه و پول آب وبرق وگاز معافید وخرج خوراک و.. اما کم کم باید بفکر هزینه های سرسام آور روح وروانت هم باشی.... 🌱🌱🌱_______________________ 🌱 🌱 @serat_media14
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱با عشق اباعبدالله 🌱نوشتاری دلی از سفر اربعین به قلم خانم سالار بانام هنری دختر پاییز اربعین ۱۴٠۳ بانام: سفر عشق قسمت سی ام👇
🌱صراط🌱
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین قسمت سی ام ۳٠ #سفرعشق تا اینجا رسیدیم که درترمینال یک
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ام، ۳٠ تااینجا آمدیم که کوله من سنگین شده بود وهمه میگفتن کوله ات سنگین است اذیت میشود😢 البته آنها هم وسایل زیاد داشتند فقط زرنگی کرده بودند😄😉 حالا میگویم بگذار برایتان بگویم چه وسایلی لازم است شاید سال بعد ان شا الله اربعین مشرف شدید بدانید👇 پیش از سفر به کربلا و تهیه چک لیست سفر اربعین، باید مراحل زیر را طی کنید: ثبت نام گذرنامه زیارتی (در صورتی که گذرنامه شما حداقل ۶ ماه اعتبار داشته باشد، نیازی به تمدید آن نیست.) ثبت نام در سامانه سماح و یادداشت کد رهگیری (چگونه در سماح ثبت نام کنیم؟) تهیه ارز معتبر برای تامین هزینه‌ها در کشور عراق (امکان دریافت ارز اربعین ۱۴۰۳ با قیمت دولتی برای زائران فراهم است.) خرید بیمه اربعین (خرید بیمه از سامانه سماح اجباری است، اما برای پوشش بیشتر و مصونیت از خطرات احتمالی بهتر است اقدام به خرید بیمه اربعین کنید هنگام عازم شدن👇 پاسپورت و ویزا: اطمینان از اعتبار پاسپورت و اخذ ویزای عراق برای ورود به کشور. کارت شناسایی: همراه داشتن کارت‌های شناسایی معتبر برای موارد اضطراری. پول نقد و کارت‌های اعتباری: تهیه پول نقد به میزان کافی و همچنین همراه داشتن کارت‌های اعتباری برای مواقع ضروری 🌱🌱🌱_______________________ ❌کپی ازاد نیست، ودرصورت مشاهده درجایی برخورد خواهد شد 🌱 🌱 @serat_media14
🌱صراط🌱
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ام، ۳٠ تااینجا آمدیم که کوله من سنگین شده بود و
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ویکم(۳۱) وسایل ضروری پیاده روی اربعین وسایل مورد نیاز برای سفر اربعین شامل لوازم بهداشتی و شخصی، لوازم مراقبتی لوازم بهداشتی و شخصی مسواک، نخ، خلال و خمیردندان لیف، صابون، شامپو و حوله دستمال‌کاغذی روسری یا چفیه تعداد محدود لباس کم‌حجم، سبک و مناسب فصل کیف کوچک برای برخی لوازم پر‌استفاده که باید در دسترس باشند. (نظیر کیف کمری، کیف گردنی قابل استفاده زیر لباس و کیف پاسپورتی مچی) شارژر موبایل و لوازم الکترونیکی مانند ایرپاد و هندفرزی بلوتوثی، ساعت و… لوازم بهداشتی بانوان و کودکان لوازم مراقبتی حجم مناسبی از داروی خاص مصرفی، همراه نسخه لاتین و نظر پزشک معالج، اگر بیماری خاصی دارید، قرص ضدحساسیت، سرماخوردگی، مسکن و داروهایی که زائر ممکن است به آن احتیاج داشته باشد. کرم مرطوب‌کننده کرم ضدآفتاب اسپری ضدتعریق پماد سوختگی پماد شل‌کنندۀ عضلات و ضدگرفتکی چسب زخم کرم یا پماد ضدخارش و ضد‌حساسیت کلاه آفتاب‌گیر عینک آفتابی کفش پیاده‌روی مناسب یک جفت دمپایی برای مواقع نیاز نایلون فریزر خوارکی‌هایی نظیر نان خشک یا بیسکویت، توت خشک، مقداری خشکبار و شیرینی‌جات (هم برای زمانی که احیاناً اطراف موکب‌ها خوراکی نبود، هم برای توقف‌های طولانی‌مدت در گاراژها، پارکینگ‌ها، فرودگاه و ترمینال‌ها) کوله‌پشتی سبک و کم‌حجم چفیۀ بزرگ (که از آن به‌عنوان حوله، سفره، روانداز، ملحفه، سجاده، سایه‌بان کالسکه، پرچم و نشانه برای پیدا کردن یکدیگر می‌توان استفاده کرد.) سیم‌کارت عراقی (طول مسیر اینترنت رایگان است و امکان برقراری تماس صوتی یا تصویری اینترنتی وجود دارد؛ اما سیم‌کارت ایرانی به‌دلیل حجم زیاد تماس‌ها، ممکن است دچار اختلال شود.) پاوربانک (یادآوری مهم: در شروع سفر و طی مسیر حتماً در حالت شارژ کامل باشد.) 🌱🌱🌱_______________________ ❌کپی حلال نیست 🌱 🌱 @serat_media14
🌱صراط🌱
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ویکم(۳۱) وسایل ضروری پیاده روی اربعین وسایل
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ودوم وسایل غیرضروری چک لیست اربعین لازم است زائران اربعین توصیه‌های خودداری از حمل وسایل غیرمجاز را جدی بگیرند. در ادامه به وسایل غیرمجاز و غیرضروری چک لیست اربعین اشاره می‌کنیم: چمدان و ساک‌دستی بزرگ وسایل و لباس اضافه زیرانداز، پتو و اشیای سنگین داروی بیش از حد نیاز (جمعیت هلال‌احمر بین مسیر در خدمت زائران هستند.) قیچی یا چاقوی بزرگ (در سفر هوایی هرگونه اشیای فلزی و برنده، چاقو، سوهان ناخن، انواع قیچی و ناخن‌گیر در کابین هواپیما ممنوع است.) البته درسفر زمینی اینگونه نیست مثلا داروهای کدئین ممنوع نیست درسفرزمینی گوشی یا هر دستگاه بی‌سیم ارز مسافرتی به مقدار زیاد مواد غذایی فاسد‌شدنی اوراق بهادار و مدارکی از این دست طلا، جواهر و اشیای زینتی گران‌بها پول نقد زیاد دستگاه بی‌سیم تلفن با برد بلند هر نوع مواد مخدر و داروهای روان‌گردان کتب، نشریات و اوراق تبلیغاتی برخی داروها نظیر فلورازپام، بوپرنورفین، دیازپام، متادون، هیدروکدون بی‌تارتارات، مپریدین هیدروکلراید، استامینوفن کدئین و ترامادول  نکته: برای حمل داروهای اعصاب و روان، نسخه پزشک الزامی است. داروهای بیماری صرع و سرطان که به نوعی از مواد مخدر تشکیل شده است، بر اساس قوانین داخلی کشور عراق جرم محسوب می‌شود ❌یه نکته ای درمورد ممنوع ها درسفر اربعین بگویم اغلب این موارد درسفر هوایی مد نظر است درسفر زمینی خیلی مهم نیست مثلا بمن گفتند دوستان که بردن هرگونه داروی کدئین دار ممنوع است و من قرص کدئین همراه خود نبردم درحالیکه بسیار لازم داشتم و آنجا فهمیدم مهم هم نبوده وهمه به همراه داشتند 🌱🌱🌱_______________________ ⭕️کپی ممنوع 🌱 🌱 @serat_media14