eitaa logo
🌱صراط🌱
243 دنبال‌کننده
819 عکس
691 ویدیو
1 فایل
تلاش میکنیم پست های مفیدی براتون بذاریم نه کپی، نه دم دستی ارتباط با ما👇 اینجا منبع استوری وریلز های ناب: سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، شهدایی،مذهبی وقرانی وطنز پیج اینستا گرام ما👇 instagram.com/serat_media14 عشق من شهدا و رهبر عزیزم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱صراط🌱
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین قسمت بیست و ششم #سفر_عشق خلاصه سریع به بانک رفتم کمی مع
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت بیست وهفتم تا اینجا رسیدیم که اخرش زمان حرکت شد همان پنجشنبه به خانه رسیدم خسته وکوفته حدودا ساعت ۴عصر بود از صبح هم هیچی نخورده بودم😢🥓🥞🧇🌭🥗 لباس هایم را عوض کردم که فقط بخوابم حتی توان غذا خوردن هم نداشتم مادرم گفت کجا بودی چقد دیر کردی کلی برایش گفتم چه شده وآرایشگاه بوده ام و... سرم را رو بالش گذاشتم که بخوابم یهو عین جن زده ها ازجایم پریدم گفتم والا اعتمادی به حرف این خانم که ظاهرا مسئول خادمین خانم است نیست😕😳🤔 این هرساعت چیزی میگوید بدون اینکه قطعی باشد سریع خبر میدهد و استرس وارد میکند اگر من خوابیدم یک هو تماس گرفت که بگوید حرکت است بیا یا من نشنیدم صدای گوشی را چه؟ 😥 منم راه دور چگونه درعرض چند ثانیه ساک ببندم و برسانم خودم را این شد که تصمیم گرفتم به مسئول اصلی موکب که آقا بود زنگ بزنم به او زنگ زدم که ساعت وروز قطعی حرکت کی است؟ امروز نیست؟ گفت همان پنجشنبه که خیالم راحت شد و به آرامی خوابیدم تا اذان مغرب، چه خواب شیرینی😁😶😴😴😴😴 بعد هم بیدار شدم حالا دیگر وقت آن بود رسما درمجازی واینستا که بیشتر فعال هستم، خبر میدادم که راهی کربلا هستم حلالم کنید☺️ وای خدا اصلا باورم نمیشد روزی همچین چیزی رامن استوری کنم چندسالی بود که ازین استوری ها میدیم و غصه میخوردم ومیگفتم یعنی من هم روزی میرسد این حرف رابزنم وساک ببندم خلاصه با خوشحالی عجیبی که فقط خودم میدانم چه جنسی بود، استوری کردم که راهی ام و... 😊 چون قرار بود ده روز نباشم و من هم کارم مجازی بود و پیج فروشگاهی داشتم باید کمی به پیج ها رسیدگی میکردم، اخرین وقت بود چون فردا باید ساک میبستم و حمام و... پست های اخر راگذاشتم و. اطلاع دادم که حمایت کنید چون شاید مدتی نباشم😄😜 البته نگران این بودم که آیا کربلا میشود آنلاین شد یانه چون ده روز غیبت واقعا آسیب میزد به پیج باید چند روز یکبار پست داشته باشی واستوری مقداری سرچ کردم، گفتند یا باید خط عراقی داشته باشی و پیج هاو مخاطبین رابه آن وصل کنی که نشدنی بود یا باید از رومینگ استفاده کنی برای رومینک چک کردم، هزینه بالایی داشت میگفتند زود تمام خواهد شد حجم هم ، کار دومی که باید میکردم، چک کردم وسایل لازم بود چیزی که مسیولین موکب اصلا بمن نگفتند درحالیکه به نظرم ضعف مدیریت بود ان خانمی که مسئول خادمین خانم بود به نظرم یکی از کارهایی که باید میکرد اماده کردن یک چک لیست کلی از وسایل لازم برای خادمی موکب بود که به خادمین متذکر شود که حتما همراه داشته باشند ولی ایشان چیزی نگفت من هم سفراولم بود واقعا اطلاعی نداشتم به ناچار از اینستا وگوگل مقداری جستجو کردم و وسایلی را یاد داشت کردم و رفتم دانه دانه درساک گذاشتم البته اردوی جهادی یا خادم الشهدا رفته بودم ولی این کربلا بود وفرق داشت برای همین استرس داشتم 🌱🌱🌱_______________________ ❌کپی حلال وآزاد نیست، برخورد خواهد شد با استفاده کنندگان 🌱 🌱 @serat_media14
🌱صراط🌱
🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت بیست و هشتم، ۲۸ #سفرعشق واما روز موعود رسید ساکم را
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت بیست ونهم ۲۹ بالاخره رسیدیم پای اتوبوس که عازم کربلا شویم، چقد حس خوبیست که ساک بدست عازم یک مکان زیارتی آن هم خارج از کشور باشی، حس وحال تمام زائران محل های زیارتی همیشه خوب است و حس میکنی نورانیت خاصی هم دارند ومنی که تابه حال هم از کشور خارج نشده بودم😁 فکر کن دردست داشتن گذرنامه هم برایم جالب بود کمی منتظر شدم دیدم بچه های مسجد رسیدند، چون هزینه کرایه راهم اینترنتی نتوانسته بودم واریز کنم، از باجه خودپرداز ترمینال کارت به کارت کردم و فیش واریزی را به مسئولین خادمین خانم دادم، و اخرین استرس من هم رفع شد تلفنی با او حرف زده بودم دقیق نمیدانستم کیست ولی وقتی حضوری اورادیدم شناختم، قبلا همراه دخترش زیاد اورا درمسجدجواد الائمه دیده بودم🤔😅 هی نگا میکردم ببینم از بین خادمین آشنایی نمیبینم، بعضی هارا درمسجد دیده بودم، کلا من خانم های مسجد را میشناختم چون زیاد به مسجد رفته بودم، فقط آنها مرا نمیشناختن چون با کسی رفیق نبودم، همین زمان که درترمینال دید میزدم مسافرهارا که ببینم آشنا نیست یکهو دختری رادیدم که قیافه اش آشنا بود،آری خودش بود، فاطمه😍😳 نگاهش کردم سریع شناختم دوستی قدیمی که زمان خادم الشهدا، درپادگان شهید مسعودی اورا دیده بودم نگاهش کردم اوهم سریع مرا شناخت😍 رفتم جلو آرام گفتم سلام فلانی هستی؟ اوهم نگاه مهربانی بمن انداخت و گفت بله خوبی 😘😘 بعد از کمی خوش وبش و سلام علیک نشستیم گوشه ای روی صندلی های سالن انتظار ترمینال کلی خاطرات خادمی شهدا را باهم مرور کردیم گفتم چه خبر هنوز هم خادم الشهدایی هنوز هم به جنوب میروی گفت آری وای چقد حسودیم شد😂 همین حرف راهم مستقیم به او گفتم وکلی کلی خندید گویا فرمانده بسیج مسجد ومحله شان شده بود و هنوزهم با بچه های خادم الشهدا ارتباط داشت کلی غر زدم که چرا بمن نگفته است اسفند بروم جنوب گفت خوب گمت کرده بودم البته من هم اوراگم کرده بودم آن زمان که خادم الشهدا میرفتم یادم هست یک گوشی ساده نوکیا داشت بعداز آن گوشی جدید گرفتم وتمام شماره های قدیمی بچه های خادم الشهدا پاک شده بود و با هیچ کس ارتباط نداشتم برای همین این دوست زمان خادمی شهدا هم گم کرده بودم البته او چون فعال بسیج محل بود هنوز ارتباط داشت من زمان خادمی شهدا دانشجو بودم بعدازفارغ التحصیلی رفتم مدرسه غیر انتفاعی معلم هنر شدم ومشغول کار بعدهم رفتم دنبال هنر وکلاس نقاشی بعدهم پیج هنری زدم و اینستا مشغول نقاشی و کار اینترنتی شدم و حسابی مشغول کاروزندگی شدم راستش را بخواهید اسفند که میشد یا حتی فروردین دوست داشتم باز مثل زمان قبل واوایل جوانی ودوران دانشجویی به جنوب بروم ولی عمدا پی اش رانمیگرفتم میگفتم ازما دیگر گذشت، زندگی و کار مهم تراست دیگر نوبت جوجه دانشجو های جدید است واقعا هم همین گونه است آدم بزرگ میشود باید بفکر زندگی باشد همان کارهایی که زمان جوانی ونوجوانی انجام میداده نمیشود ادامه داد هرچند دلت آنجا باشد البته این را هم بگویم هیچ وقت من جنوب وآن خاطرات قشنگ زمان خادمی شهدا را فراموش نمیکنم و بهترین جای دنیا که دوست دارم بروم جنوب وشلمچه و... است 🌱🌱🌱_______________________ ❌کپی ازاد نیست و برخورد میشود درصورا دیده شدن درجایی 🌱 🌱 @serat_media14
🌱صراط🌱
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت بیست ونهم ۲۹ #سفرعشق بالاخره رسیدیم پای اتوبوس که
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین قسمت سی ام ۳٠ تا اینجا رسیدیم که درترمینال یک دوست قدیمی زمان خادمی شهدا را بصورت اتفاقی دیدم اتفاقا اوهم ازدیدن من خوشحال شده بود چون اوهم غریبه بودـ کلا بچه های مسجد راهم اصلا نمشناخت تابه حال هم زیاد به مسجد جوادالائمه نیامده بود گفتم چطور شده آماده ای؟ گویا از طریق یک دوست وفرمانده اش به مسیول موکب ما معرفی شده بود واینها هم بااو هماهنگ کرده بودند که به کمک شان بیاید خلاصه باز خداراشکر من هم ازغربت وتنهایی درآمدم من هم با هیج کدام ازخادمین خانم و بچه های مسجد رفیق نبودم و هی به این فکر میکردم کاش دوستی پیدا شود البته فاطمه کوچولو راهم دیدم ومادرش همان دختر کم سن وسال شیرین زبان که همراه محمد حسن در حیاط مسجد بازی میکردند و من هم ازدور برایشان غش وضعف میکردم😁 ولی آنها اصلا مرا نمیشناختند و نگاهم هم نمیکردند😐 گاهی درمسجد نگاه مهربانی به فاطمه می انداختم ولبخند میزدم اوهم نگاهی بمن می انداخت ولی اصلا لبخند نمیزد چون من غریبه بودم😕 کلا با غریبه ها انگار جوش نمیخورد و با چند نفر دیگر از خانم های مسجد رفیق بود وهی دور وور آنها میپلکید حتی گاهی میدیم درمسجد مادرش همراهش نبود و مشخص بود با پدرش به مسجد آمده ولی با چندتا ازدخترای مسجد درقسمت بانوان، حسابی رفیق بود و من هم حسودیم میشد😂 خلاصه اورا هم با کوله بنفش وقشنگش همراه مادرش دیدم، نگاه مهربانی انداختم و رفتم جلو سلام کردم مادرش هم خیلی مرا یادش نبود و فقط یکی دوبار سلام وخشک وخالی کرده بودیم ومن خیلی مادرش را هم دوست داشتم، زن آرام وساکت و خوش رویی بود و بسیار مهربان باز سلامی کردند و... همین ولی من خوشحال که چه خوب فاطمه کوچولو ومادرش هم آمده اند😁 خلاصه بعد ازمدتی انتظار همه ی مسافران رسیدند و اتوبوس هم آمد و همه کوله هارا برداشتند وای چرا اینگونه است کوله های آنها و کوله من🙄😳😳😳🛍🛍🛍 همه یک کوله سبک کوچک دردستشان بود و راحت بلند کردند و سوار شدند🙄 اما من😕👇 یک کوله با جنس جین که تا خرتناق پرش کرده بود، اصلا نمیتوانستم از زمین بلندش کنم😂😂😂 دوستم گفت وا این چیست، دختر با این ساکی که توبسته ای نمیتوانی یک قدم هم پیاده روی کنی مرز مقداری پیاده باید برویم اذیت میشود😕چون او بازهم به کربلا رفته بود، من اولین بارم بود بقیه هم ساکم را نگاه کردند همین راگفتند ولی چکارکنم همه ی وسایلم لازم بود😕 خانه که بودم مادرم هم همین حرف را چندبار گفت، کلی دعوایم کرد که سبک اش کن🤨 هزاربار خالی اش کردم وباز گذاشتم سرجایشان😂 هرچه فکر میکردم همه لازم بودند😕 خوب یکی دوروز که نبودـ باید ده روز آنجا میبودیم وسایل حمام بود دمپایی بود باور کنید لباس آنچنانی درکوله نبود سرچ کردم از گوگل واینستا ببینم چه وسایلی لازم است برآن اساس کوله را پرکردم به نظرم هیچ کدام اضافه نبود فقط کوله ام خودش جنسش سنگین بود و اینکه برای ده روز اقامت درجایی آن هم خادمی شهدا که قطعا کار میکنی و وسایل لازم است، همه لازم بودند تازه بعدا که رفتیم کربلا تازه فهمیدم چرا ساک وکوله بقیه خادم ها کوچک وسبک است😕 وبمن نگفته بودند رازش را😜😜😜 وگرنه آنها هم بارشان ازمن سنگین تربود فقط زرنگی کرده بودند بماند بعدا بشما میگویم😉 اصلا بگذار برای شماهم بگویم که بدانید ان شا الله اگر سال بعد قصد رفتن به سفر اربعین وکربلا داشتید چه وسایلی لازم است 🌱🌱🌱_______________________ ❌کپی ممنوع 🌱 🌱 @serat_media14
🌱صراط🌱
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین قسمت سی ام ۳٠ #سفرعشق تا اینجا رسیدیم که درترمینال یک
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ام، ۳٠ تااینجا آمدیم که کوله من سنگین شده بود وهمه میگفتن کوله ات سنگین است اذیت میشود😢 البته آنها هم وسایل زیاد داشتند فقط زرنگی کرده بودند😄😉 حالا میگویم بگذار برایتان بگویم چه وسایلی لازم است شاید سال بعد ان شا الله اربعین مشرف شدید بدانید👇 پیش از سفر به کربلا و تهیه چک لیست سفر اربعین، باید مراحل زیر را طی کنید: ثبت نام گذرنامه زیارتی (در صورتی که گذرنامه شما حداقل ۶ ماه اعتبار داشته باشد، نیازی به تمدید آن نیست.) ثبت نام در سامانه سماح و یادداشت کد رهگیری (چگونه در سماح ثبت نام کنیم؟) تهیه ارز معتبر برای تامین هزینه‌ها در کشور عراق (امکان دریافت ارز اربعین ۱۴۰۳ با قیمت دولتی برای زائران فراهم است.) خرید بیمه اربعین (خرید بیمه از سامانه سماح اجباری است، اما برای پوشش بیشتر و مصونیت از خطرات احتمالی بهتر است اقدام به خرید بیمه اربعین کنید هنگام عازم شدن👇 پاسپورت و ویزا: اطمینان از اعتبار پاسپورت و اخذ ویزای عراق برای ورود به کشور. کارت شناسایی: همراه داشتن کارت‌های شناسایی معتبر برای موارد اضطراری. پول نقد و کارت‌های اعتباری: تهیه پول نقد به میزان کافی و همچنین همراه داشتن کارت‌های اعتباری برای مواقع ضروری 🌱🌱🌱_______________________ ❌کپی ازاد نیست، ودرصورت مشاهده درجایی برخورد خواهد شد 🌱 🌱 @serat_media14
🌱صراط🌱
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ام، ۳٠ تااینجا آمدیم که کوله من سنگین شده بود و
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ویکم(۳۱) وسایل ضروری پیاده روی اربعین وسایل مورد نیاز برای سفر اربعین شامل لوازم بهداشتی و شخصی، لوازم مراقبتی لوازم بهداشتی و شخصی مسواک، نخ، خلال و خمیردندان لیف، صابون، شامپو و حوله دستمال‌کاغذی روسری یا چفیه تعداد محدود لباس کم‌حجم، سبک و مناسب فصل کیف کوچک برای برخی لوازم پر‌استفاده که باید در دسترس باشند. (نظیر کیف کمری، کیف گردنی قابل استفاده زیر لباس و کیف پاسپورتی مچی) شارژر موبایل و لوازم الکترونیکی مانند ایرپاد و هندفرزی بلوتوثی، ساعت و… لوازم بهداشتی بانوان و کودکان لوازم مراقبتی حجم مناسبی از داروی خاص مصرفی، همراه نسخه لاتین و نظر پزشک معالج، اگر بیماری خاصی دارید، قرص ضدحساسیت، سرماخوردگی، مسکن و داروهایی که زائر ممکن است به آن احتیاج داشته باشد. کرم مرطوب‌کننده کرم ضدآفتاب اسپری ضدتعریق پماد سوختگی پماد شل‌کنندۀ عضلات و ضدگرفتکی چسب زخم کرم یا پماد ضدخارش و ضد‌حساسیت کلاه آفتاب‌گیر عینک آفتابی کفش پیاده‌روی مناسب یک جفت دمپایی برای مواقع نیاز نایلون فریزر خوارکی‌هایی نظیر نان خشک یا بیسکویت، توت خشک، مقداری خشکبار و شیرینی‌جات (هم برای زمانی که احیاناً اطراف موکب‌ها خوراکی نبود، هم برای توقف‌های طولانی‌مدت در گاراژها، پارکینگ‌ها، فرودگاه و ترمینال‌ها) کوله‌پشتی سبک و کم‌حجم چفیۀ بزرگ (که از آن به‌عنوان حوله، سفره، روانداز، ملحفه، سجاده، سایه‌بان کالسکه، پرچم و نشانه برای پیدا کردن یکدیگر می‌توان استفاده کرد.) سیم‌کارت عراقی (طول مسیر اینترنت رایگان است و امکان برقراری تماس صوتی یا تصویری اینترنتی وجود دارد؛ اما سیم‌کارت ایرانی به‌دلیل حجم زیاد تماس‌ها، ممکن است دچار اختلال شود.) پاوربانک (یادآوری مهم: در شروع سفر و طی مسیر حتماً در حالت شارژ کامل باشد.) 🌱🌱🌱_______________________ ❌کپی حلال نیست 🌱 🌱 @serat_media14
🌱صراط🌱
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ویکم(۳۱) وسایل ضروری پیاده روی اربعین وسایل
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ودوم وسایل غیرضروری چک لیست اربعین لازم است زائران اربعین توصیه‌های خودداری از حمل وسایل غیرمجاز را جدی بگیرند. در ادامه به وسایل غیرمجاز و غیرضروری چک لیست اربعین اشاره می‌کنیم: چمدان و ساک‌دستی بزرگ وسایل و لباس اضافه زیرانداز، پتو و اشیای سنگین داروی بیش از حد نیاز (جمعیت هلال‌احمر بین مسیر در خدمت زائران هستند.) قیچی یا چاقوی بزرگ (در سفر هوایی هرگونه اشیای فلزی و برنده، چاقو، سوهان ناخن، انواع قیچی و ناخن‌گیر در کابین هواپیما ممنوع است.) البته درسفر زمینی اینگونه نیست مثلا داروهای کدئین ممنوع نیست درسفرزمینی گوشی یا هر دستگاه بی‌سیم ارز مسافرتی به مقدار زیاد مواد غذایی فاسد‌شدنی اوراق بهادار و مدارکی از این دست طلا، جواهر و اشیای زینتی گران‌بها پول نقد زیاد دستگاه بی‌سیم تلفن با برد بلند هر نوع مواد مخدر و داروهای روان‌گردان کتب، نشریات و اوراق تبلیغاتی برخی داروها نظیر فلورازپام، بوپرنورفین، دیازپام، متادون، هیدروکدون بی‌تارتارات، مپریدین هیدروکلراید، استامینوفن کدئین و ترامادول  نکته: برای حمل داروهای اعصاب و روان، نسخه پزشک الزامی است. داروهای بیماری صرع و سرطان که به نوعی از مواد مخدر تشکیل شده است، بر اساس قوانین داخلی کشور عراق جرم محسوب می‌شود ❌یه نکته ای درمورد ممنوع ها درسفر اربعین بگویم اغلب این موارد درسفر هوایی مد نظر است درسفر زمینی خیلی مهم نیست مثلا بمن گفتند دوستان که بردن هرگونه داروی کدئین دار ممنوع است و من قرص کدئین همراه خود نبردم درحالیکه بسیار لازم داشتم و آنجا فهمیدم مهم هم نبوده وهمه به همراه داشتند 🌱🌱🌱_______________________ ⭕️کپی ممنوع 🌱 🌱 @serat_media14
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ویکم(۳۱) وسایل ضروری پیاده روی اربعین وسایل مورد نیاز برای سفر اربعین شامل لوازم بهداشتی و شخصی، لوازم مراقبتی لوازم بهداشتی و شخصی مسواک، نخ، خلال و خمیردندان لیف، صابون، شامپو و حوله دستمال‌کاغذی روسری یا چفیه تعداد محدود لباس کم‌حجم، سبک و مناسب فصل کیف کوچک برای برخی لوازم پر‌استفاده که باید در دسترس باشند. (نظیر کیف کمری، کیف گردنی قابل استفاده زیر لباس و کیف پاسپورتی مچی) شارژر موبایل و لوازم الکترونیکی مانند ایرپاد و هندفرزی بلوتوثی، ساعت و… لوازم بهداشتی بانوان و کودکان لوازم مراقبتی حجم مناسبی از داروی خاص مصرفی، همراه نسخه لاتین و نظر پزشک معالج، اگر بیماری خاصی دارید، قرص ضدحساسیت، سرماخوردگی، مسکن و داروهایی که زائر ممکن است به آن احتیاج داشته باشد. کرم مرطوب‌کننده کرم ضدآفتاب اسپری ضدتعریق پماد سوختگی پماد شل‌کنندۀ عضلات و ضدگرفتکی چسب زخم کرم یا پماد ضدخارش و ضد‌حساسیت کلاه آفتاب‌گیر عینک آفتابی کفش پیاده‌روی مناسب یک جفت دمپایی برای مواقع نیاز نایلون فریزر خوارکی‌هایی نظیر نان خشک یا بیسکویت، توت خشک، مقداری خشکبار و شیرینی‌جات (هم برای زمانی که احیاناً اطراف موکب‌ها خوراکی نبود، هم برای توقف‌های طولانی‌مدت در گاراژها، پارکینگ‌ها، فرودگاه و ترمینال‌ها) کوله‌پشتی سبک و کم‌حجم چفیۀ بزرگ (که از آن به‌عنوان حوله، سفره، روانداز، ملحفه، سجاده، سایه‌بان کالسکه، پرچم و نشانه برای پیدا کردن یکدیگر می‌توان استفاده کرد.) سیم‌کارت عراقی (طول مسیر اینترنت رایگان است و امکان برقراری تماس صوتی یا تصویری اینترنتی وجود دارد؛ اما سیم‌کارت ایرانی به‌دلیل حجم زیاد تماس‌ها، ممکن است دچار اختلال شود.) پاوربانک (یادآوری مهم: در شروع سفر و طی مسیر حتماً در حالت شارژ کامل باشد.) 🌱🌱🌱_______________________ ❌کپی حلال نیست 🌱 🌱 @serat_media14
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ودوم وسایل غیرضروری چک لیست اربعین لازم است زائران اربعین توصیه‌های خودداری از حمل وسایل غیرمجاز را جدی بگیرند. در ادامه به وسایل غیرمجاز و غیرضروری چک لیست اربعین اشاره می‌کنیم: چمدان و ساک‌دستی بزرگ وسایل و لباس اضافه زیرانداز، پتو و اشیای سنگین داروی بیش از حد نیاز (جمعیت هلال‌احمر بین مسیر در خدمت زائران هستند.) قیچی یا چاقوی بزرگ (در سفر هوایی هرگونه اشیای فلزی و برنده، چاقو، سوهان ناخن، انواع قیچی و ناخن‌گیر در کابین هواپیما ممنوع است.) البته درسفر زمینی اینگونه نیست مثلا داروهای کدئین ممنوع نیست درسفرزمینی گوشی یا هر دستگاه بی‌سیم ارز مسافرتی به مقدار زیاد مواد غذایی فاسد‌شدنی اوراق بهادار و مدارکی از این دست طلا، جواهر و اشیای زینتی گران‌بها پول نقد زیاد دستگاه بی‌سیم تلفن با برد بلند هر نوع مواد مخدر و داروهای روان‌گردان کتب، نشریات و اوراق تبلیغاتی برخی داروها نظیر فلورازپام، بوپرنورفین، دیازپام، متادون، هیدروکدون بی‌تارتارات، مپریدین هیدروکلراید، استامینوفن کدئین و ترامادول  نکته: برای حمل داروهای اعصاب و روان، نسخه پزشک الزامی است. داروهای بیماری صرع و سرطان که به نوعی از مواد مخدر تشکیل شده است، بر اساس قوانین داخلی کشور عراق جرم محسوب می‌شود ❌یه نکته ای درمورد ممنوع ها درسفر اربعین بگویم اغلب این موارد درسفر هوایی مد نظر است درسفر زمینی خیلی مهم نیست مثلا بمن گفتند دوستان که بردن هرگونه داروی کدئین دار ممنوع است و من قرص کدئین همراه خود نبردم درحالیکه بسیار لازم داشتم و آنجا فهمیدم مهم هم نبوده وهمه به همراه داشتند 🌱🌱🌱_______________________ ⭕️کپی ممنوع 🌱 🌱 @serat_media14
🌱صراط🌱
🌱🌱🌱_______________________ 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی ودوم وسایل غیرضروری چک لیست اربعین لازم است
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🌱سفرنامه اربعین 🌱 قسمت سی و سوم تا اینجا رسیدیم که دراتوبوس زمان حرکت نگا کردم همه کوله های سبک با وسایل کم داشتند ولی من یک کوله جین بزرگ که تا خرتناق هم پرش کرده بودم همراهم بود به حدی که نمیتوانستم آن را پشت شانه ام قرار دهم بسختی فقط چندسانت اززمین آن را بلند میکردم😂😜 باخود گفتم مگر دراتوبوس نیستیم فوقش چندقدم بادست آن را جابه جا کنم بگذریم موقع سوارشدن به اتوبوس کمی در ایستگاه سالن مسافربری منتظر ماندیم خانم های خادم که برای موکب باما بودند را نگاه کردم چندنفری را میشناختم ازجمله فاطمه ومادرش ولی بقیه غریبه بودند یک آن چشمم به دختری خورد که خودش تنها گوشه ای ایستاده بود مشخص بود تنها وغریب است یک کوله فوق العاده سبک هم روی شانه اش بود چشمم را برگرداندم بقیه را نگاه کنم دردلم گفتم این دختر چهره اش چقد آشنا بود کجا اورادیده ام باز نگاهم رفت سمتش وای خدای من😍 فاطمه فاطمه دوست دوران خادم الشهدا چشمانم برق زد وباسرعت رفتم به او نزدیک شدم با نگاه مهربان و لبخند ملیح وسوالی گفتم؛: فاطمه.... ای تو خیلی خونسرد وآرام گفت اره مگه توهم سمیرا نیستی😁 بدجنس او از قبل مرا دیده بود وشناخته بود ولی سمت من نیامده بود کلی باهم خوش وبش و احوالپرسی کردیم البته من کلی سربه سرش گذاشتم وخندیدم و... کلا با دوستان بعد ازچند سال ملاقات کنم شلوغ بازی و مسخره بازی درمیاورم انقد حرف زدیم و باصدای بلند میخندیدیم که مسیول خادمین که یک خانم جدی واخمو بود بما نزدیک شد و گفت بچه ها آرام تر حرف بزنید، بعدم پرسید مگر شما همدیگر را میشناسید؟ گفتم بله ما با هم رفقیم دوران خادمی شهدا جنوب، باهم بوده ایم لبخندی زد و رفت ماهم مثلا شروع کردیم آرام صحبت کردن فاطمه از همان زمان خادمی تا به الان مدام دربسیج و... فعال بود و به همین خاطر بعد ازآن سال که باهم دردوکوهه خادم الشهدا بود چندین بار رفته بود و الان هم با بچه های خادم الشهدا ارتباط داشت من هم گله کردم که نامرد چرا این سال ها به خادمی شهدا رفتی بمن نگفتی آخر من از آن سال به بعد که فک کنم سال ۹۳بود دقیق یادم نیست دیگر توفیق نشده بود به خادمی شهدا بروم😞 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🌱 🌱 @serat_media14
🌱صراط🌱
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🌱سفرنامه اربعین 🌱 قسمت سی و سوم تا اینجا رسیدیم که دراتوبوس زمان حرکت نگا کردم همه کوله
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی و چهارم خلاصه کمی تعریف کردیم بعدهم گفتند سوارشوید باید حرکت کنیم وای آن لحظه سواراتوبوس شدن چقدر لذت بخش بود انگار خود را روبروی ضریح امام حسین میدیم😍 چون اصلا فکرش را هم نمیکردم روزی من به مقصد کربلا سوار اتوبوس شوم به محض اینکه نشستیم داخل اتوبوس بغض گلویم را میفشرد و دوست داشتم مداحی گوش کنم ویک عالمه گریه کنم😭 فکر کردم الان خادمین و مسیولین نوار مداحی میگذارند و دراتوبوس هم کارفرهنگی و... هست اما خبری نبود😳😞😐 افرادی که دراتوبوس نشستند دوگروه بودند، تعدادی مسافر که مرز قرار بود پیاده شوند وبچه های موکب ما بچه های موکب هم مختلط بودند مقداری مرد که اغلب هم بچه سال و کم سن وسال بودند به جز چندنفر ومقداری زن که برعکس اغلب سن بالا ومیانسال بودند دختر جوان خیلی کم بود کلا سه دختر مجرد جوان در بین خانم ها بود من ودوتا دختر دیگر وجالب بود یکی از خانم ها مدام به مسیولین موکب که دراتوبوس بودند میگفت چرا نوار مداحی و... نمیگذارید گویا اوهم مث من دلش هواش گریه داشت که به او گفتند نداریم ساکت بنشینید تاکربلا😳🤔😐 حقیقت من هم ازین جواب جا خوردم چون سفر راهیان نور که میرفتیم تا رسیدن به جنوب کلی داخل اتوبوس کارفرهنگی داشتیم بگذریم گفتم باید خودم کاری بکنم نگا کردم درگالری گوشی خودم هیچ مداحی نداشتم😅😁 ای داد چون مدتی بود مشغول پیج نقاشی وادیت شده بودم همش آهنگ های ترند را دانلود کرده بودم که روی پست ها بگذارم😢 انقدر باعجله واتفاقی هم راهی سفر شدم که اصلا یادم نبود دانلود کنم مداحی صوتی😞 یک ان گفتم تا از ایران خارج نشده ایم میتوانم بسته فعال کنم ودانلود کنم شارژ داشتم سریع بسته فعال کردم وبه کانال های مذهبی ایتا رفتم وکلی مداحی خوب امام حسینی دانلود کردم😍👍 بعد هم هندزفری را دراورده به گوشی وصل کردم و برو برای گریه😁 جای شما خالی انقد گریه کردم که کلی سبک شدم خوبیش این است که گریه من بی صداست 😂 انگار صدا خفه کن گذاشته اند روی دهانم فقط از چشمانم آب سراریز میشود مگر کسی جفتم نشسته باشد یا ازروبرو صورتم را نگاه کند متوجه شود درحال گریه ام😂 گویا خانمی که درصندلی کناری من نشسته بود چشمانم رادیده بود یا لرزش شانه هایم فقط شنیدم که گفت این دختر خود راکشت😂😂😂 شاید دوستم فاطمه هم که کنارم نشسته بود متوجه شده باشد نمیدانم ولی اوهم درحال خودش بود و هندزفری داشت وگویا گوش میداد به مداحی چیزی نگفت، خداروشکر وحرفی نزدمن هم با فراق حال راحت گریه کردم ودردلم کلی با امام حسین ع هم حرف زدم یک آن همان خانم که صندلی بغلی من بود زد به شانه ام ورشته تمام افکارم را پاره کرد😞😒 چون وقتی گریه میکردم چشمانم بسته بود ، باصدای او چشمانم را باز کردم وگفتم بله گفت ببخشید میشود هندزفری را دربیاوری وصدای گوشی رابلند کنی من هم بشنوم😳 وای خداخیرت دهد خلوت مرا به هم زد با اکراه گفتم باشد بلند کردم ولی انقدر همهمه بود وسروصدا که اصلا صدای گوشی شنیده نمیشد گفتم خانم نمیشود مگر ضبط اتوبوس را برایت روشن کنند دوباره هندزفری رازدم و چشمانم رابستم و... عشق وحال😁👍 🌱🌱🌱___________________ ❌کپی حلال نیست وراضی نیستم کسی درکانال یا پیج خودش قراردهد وبیینم جایی برخورد خواهد شد وبه سرور ایتا اعلام ریپورت میکنم 🌱 🌱 @serat_media14
🌱صراط🌱
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🌱سفرنامه اربعین 🌱قسمت سی و چهارم خلاصه کمی تعریف کردیم بعدهم گفتند سوارشوید باید حرکت کن
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🌱سفرنامه اربعین قسمت ۳۵ مدتی اهنگ گوش دادم یک آن گرسنگی و درد امانم رابرید و هندزفری را دراورده و دوربر را دید زدم ببینم چه خبر است🤔 تاریک بود وازشیشه ها جایی دیده نمیشد غذا که اخر درموکبی جایی می ماندند و غذا میخوردیم مشکل من جایی دیگر بود😢 کمی کسالت داشتم و باید قرص کدئین مصرف میکردم ولی چون یکی ازدوستان گفت ممنوع است بردن قرص کدیین و درمرز عراق درگیت بازرسی گیر خواهند داد من هم ازترس قرصی همراه نبردم حالا چه میشود کرد باید تحمل میکردم کمی خوابیدم نمیدانم ساعت چند بود که به اقامتگاهی رسیدیم وبرای نماز و شام نگه داشتند🍎🍚 وای همان ایستگاه اندیمشک بود😍 چه خاطره ها ازین مسیر داشتم یادش بخیر زمان خادمی شهدا، یا اردوی راهیان نور هرموقع به جنوب میرفتیم، دراین مکان توقف داشتیم چند شهید گمنام هم آنجا دفن بود و قداست خاصی به این مکان داده بود مثل همیشه شلوغ وپرسروصدا پیاده شدیم اتوبوس ها را که نگاه میکردم حس میکردم مث گذشته همه دانشجو ومحصل هستند و عازم شلمچه و... ولی نه خوب که نگاه میکردی اینبار فضا وقیافه ها فرق داشت پیروجوان و زن وکودک و مرد جوان و. دختر و پیرمر، ولی حال وهوای همان ایام حکم فرما بود، آخر اینها هم عازم یک جای خوب بودند عازم زیارت حرم سالار شهیدان اباعبدالله✨✨✨✨ برای نماز وشام باید کمی توقف میکردیم وزود میرفتیم یک نکته جالب اینکه چندصف غذا بود وهرصف یک غذای خاص، درصف ساندویچ بودم من جا گرفته بودم برای دوستم، وقتی امد گفت، نمیخواهد برویم صف قیمه😁😜 خلاصه شام صرف شد و کم کم باید حرکت میکردیم، 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ❌کپی ممنوع ودرصورت دیدن درکانالی هم برخورد خواهد شد هم به سرور ایتا اطلاع میدیم که کانال تونو ببندن 🌱🌱🌱___________________ 🌱 🌱 @serat_media14
🌱صراط🌱
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🌱سفرنامه اربعین قسمت ۳۵ #سفر_عشق مدتی اهنگ گوش دادم یک آن گرسنگی و درد امانم رابرید و هن
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🌱سفرنامه اربعین قسمت ۳۶ شام راکه خوردیم با دوستم فاطمه به کنار قبور شهدای گمنام مقبره اندیمشک هم رفتیم وفاتحه وزیارت✨✨ ازهمان ایام دوران دانشجویی که خادمی یا سفر راهیان نور میرفتیم من این مکان رادوست داشتم آرامش خاصی دارد حتی رنگ سنگ ومزار شهدا هم خاص است یک نمازخانه بزرگ هم دارد وسرویس بهداشتی که واقعا توقف گاه خوبی است برای زیارت کمی معطل شدیم تا بچه های کاروان جمع شوند، چیزی که برایم جالب بود متوجه شدم دوستم چون فرمانده بسیج پایگاه مسجد بود، بسختی نت راوصل کرده بود و داشت کارهای گروه بسیج را سروسامان میداد ازطریق مجازی منم بیکار کنارش نشسته بودم یادش بخیر آن زمانی که دربسیج دانشگاه فعال بودم، من مسیول کانون شهدا بودم چه عشقی میکردم وقتی کاراهایی که آماده شده بود درتابلو اعلانات دانشگاه نصب میکردم❤️ حالا دیگر کلا فاصله گرفته بودم از آن فضا، حقیقت رابخواهید خودم هم عمدا دنبال نمیکردم، باخود میگفتم مادیگر بزرگ شده ایم باید دنبال کارو زندگی باشیم نوبت بچه دانشجو های کم سن وسال است خلاصه کم کم همه جمع شدند و راهی شدیم سمت کربلا 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ❌کپی ممنوع ودرصورت دیدن درکانالی هم برخورد خواهد شد هم به سرور ایتا اطلاع میدیم که کانال تونو ببندن 🌱 🌱 @serat_media14