اذان ظهر
حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد.
چون که نوشتهاند، امام(ع) خطاب به اصحاب فرمودند:
یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم.
یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.»
حبیب به او گفت:
«ای حمار! فکر میکنی
نماز شما قبول میشود و
نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمیشود؟»
به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد.
امام(ع) از شهادت حبیب متأثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست.
رو به آسمان کرد و گفت:
«خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.»
امام(ع) نماز را شکسته و ب
ه قاعده «نماز خوف» خواند.
گروهی از اصحاب به امام(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند.
زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند.
نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید.
در آخرین نفس از امام پرسید:
«آیا وفا کردم؟»
«آیا وفا کردم؟»
حدود ساعت ۱۳:۰۰
۳۰ نفر از اصحاب امام(ع)
تا وقت نماز زنده بودند و
بعد از این ساعت شهید شدند.
بعد از کشته شدن اصحاب،
نوبت به بنی هاشم رسید.
اولین نفر، حضرت علی اکبر(س) بود.
البته الفتوح، عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خواندهاست.
این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانهای شهید شد.
شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد.
دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند.
امام آنها را آرام کرد و فرمود:
«ای پسرعموهای من، بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»
حدود ساعت ۱۴:۰۰
عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند.
عباس(ع) اجازه میدان خواست،
اما امام(ع) او را مأمورِ
رساندن آب به خیمهها کرد.
دشمن بین دو برادر فاصله انداخت.
عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت،
در محاصره دشمن دو دستش قطع شده
و
با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد.
اباعبدلله(ع) سراسیمه خود را
بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند.
دشمن کمی به عقب رفت.
امام(ع) برای دومین بار، بعداز مرگ برادر عزیزش، گریه کرد و فرمود:
«اکنون دیگر پشتم شکست.»
[یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت💔]
حدود ساعت ۱۵:۰۰
امام(ع) به طرف خیمهها برگشت
تا خداحافظی کند.
[ای اهل حرم سیر ببینید حسین را . . .]
همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند
[به خاک گفتم اگر شد تنت بپوشد
که پاره پاره نبینم تن تو مادرجان ...]
وقت وداع با اهل بیت،
کودک شیرخوارهاش علی اصغر(س)
را به میدان برد تا او را سیراب کند
که به تیر حرمله کشته شد.
[ای حرمله . .
این بچه سرِ جنگ ندارد
شش ماهه بی شیر که شمشیر ندارد..
تیری که به عباس زدی
وایخدایا شش ماهه من طاقت این تیر ندارد']
امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد.
بعضی تیر میانداختند و
بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند.
شمر و ۱۰ نفر به مقابله با امام(ع) آمدند.
بعداز شهادت امام(ع)،
بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه
و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.
زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود،
کسی جرأت نمیکرد به سمت ایشان برود،
اهل حرم از صدای اسب ایشان (ذوالجناح) متوجه شده و بیرون دویدند.
کودکی به نام عبدالله بن حسن(ع) دوید
و به طرف مقتل امام آمد.
او را در بغل عمویش کشتند.
امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند:
«خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»
۱۶:۰۶ مقارن با اذان عصر
وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفتهاند.
حمید بن مسلم گوید:
پیش از آن که حسین(ع) کشته شود،
شنیدم که میگفت:
«به خدا پس از من، کسی را نخواهید کشت که خداوند از کشتن او، بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.»
گوید: آنگاه شمر میان کسان بانگ زد که
«وای بر شما! منتظر چیستید؟
مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!»
[ای شمر بس کن و به روی سینه اش مرو
با چکمهات قدم رویِ عرش خدا مزن . . .]
گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد...
[روزِ عاشورایی این جمله رو لبتون باشه ؛
اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ . . .]
حدود ساعت ۱۷:۰۰
بعداز شهادت امام(ع)، عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشتهاند تمام این افراد، بعدها به مرضهای لاعلاج دچار شدند.
غارت عمومی اموال امام حسین(ع)
و همراهانش آغاز شد.
عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبان برای خیمهها گذاشت.
[یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بنمطاع بعداز شهادت امام(ع) به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام(ع) جنگید تا شهید شد]
نزدیک غروب آفتاب
سر امام(ع) را از بدن جدا میکنند
و به خولی میدهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد.
آنگاه، به دستور عمر سعد،
بر بدن مطهر امام(ع) و یارانش اسب میدوانند تا استخوانهایشان هم خرد شود.
[عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است😭]
۱۸:۴۹ مقارن با اذان مغرب
داستان روز غمانگیز عاشورا،
اینطور تمام میشود!
در حالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را میداده،
سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید! چرا که من بهترین مردمان را کشتهام!»
[السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین،
الالعنة الله على القوم الظالمين من الاولين والاخرين .]
هدایت شده از شهید حسین معز غلامے³¹⁵
16.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاری بسیار ارزنده ،جالب وشایسته تقدیر در مترو تهران در راستای امر به معروف ونهی از منکر وارزش حجاب به همت گروههای جهادی وهمکاری ودرایت مدیر عامل بسیجی مترو جناب دکتر شایسته عزیز.
خداقوت دکتر جان وخواهران بزرگوار جهادی 😍🌹😍🌹 این ویدئوی ۳ دقیقه و ۴۳ ثانیه ای بسیار زیبا ارزش بارها دیدن و نشر دادن به دیگران دارد 🌹😍🌹😍👆
#پویش_حجاب_فاطمی
رفقا واسه یه کودک مریضی دعا میفرمایید ؟!
ان شاءالله مادرش ناامید برنگرده (:
محتاج دعا هاتون هستن