هدایت شده از سیدِ خیرالامور | سیدنا
16.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشنهاد مشاهده😭😭
حتما ببینید و برا رقیه ای ها بفرستید
تو هنوزم وسط بازاری…
🔻 @seyyedoona
یه آقایی به نام اقای افشار...
گفت من جوان بودن روضه خوان بودم
یک زخم عجیبی عمیق توی زانوی من زد
همهی پارو گرفت!
۷۰ روز رو تخت بیمارستان افتاده بودم...
دکترا اومدن با زبان انگلیسی یه جمله ایی گفتن
منکه نفهمیدم..
همتختیِ من انگلیسی بلد بود..
گفت اقای افشار اینا دارن میگن:
یقینا پات باید قطع بشه
هیچی نگفتم!
صبر کردم شب که شد..
گفتم گدا که میره گدایی،
باباهه چیزی بهش نگه به اون دختر کوچولوعه
میگه تو سفارش منو به بابات بکن:)
شروع کردم شعرای صامت رو خوندن:
بود در شهر شام از حسین دختری
آسیه فطرتی؛فاطمه منظری
تالی مریمی؛ثانی هاجری
او سه ساله بود و عقل چهل ساله داشت
با چهل ساله ها،دم به دم ناله داشت
[بابا ها تجربه کردن..
اونایی هم که بابا نشدن میدونن من چی میگم
خودشون یه روزی بچه بودن...
گاهی انگشت بابارو بچه میگیره
میکشه به اون مقصدی که دلش میخواد]
میگفت همینطور که میخوندم
در عالم رویا...
دیدم که اقا اباعبدالله دارن تشریف میارن:)
این سه ساله انگشت بابارو گرفته...
داره میکشه به طرف تخت من
حضرت وارد اتاقم شدن..
سلام کردم!!
فرمودند:افشار،خوشبحال صامت
من این شعرای صامت رو خیلی دوست دارم:)
اقا گفتن بخون میخوام گریه کنم:)
اومدم بخونم..
فرمودند: خوابیده میخوای بخونی؟!
بلند شو!
گفتم: اقا شما که میدونید،۷۰روزه افتادم
اقا فرمودند: به به..
ارباب اگه به نوکرش میگه بلند شو
میتونه بلندش کنه
حسین داره بهت میگه بلند شو..!
بلند شدم ایستادم!
شروع کردم خوندن..
من میخوندم؛ابیعبدالله هم بلند بلند گریه میکردن
یه وقت بهوش اومدم..
دیدم عه من بیدارم!!
ایستادم دارم میخونم
هیچکسم دورم نیست،
ولی پرستارا دورم رو گرفتن دارن گریه میکنن-
دکترا دارن گریه میکن-
همه مریض ها دارن گریه میکن-
صبح من رو بردن آزمایش...
عکس از پام گرفتن..
گفتن اقای افشار اون پاتو بده
گفتم به خدا همین پام بوده
گفتن الله اکبر
پایی که دیشب باید قطع میشد..
امشب باید مرخص بشه:)
گفتن: شما مرخصی برو!
تو اتاقا پیچید..
وقتی من خواستم مرخص بشم
مریضا با ویلچر و عصا اومدن اتاقم..
گفتن این شعر هارو باید بخونی ما باز هم
گریه کنیم!
خوندم...
حالا میخوای رقیه رو بشناسی؛بشناس!
هفته دیگه رفتم بیمارستان..
گفتم برم اون هم تختیم رو ببینم!
اومدم؛ گفتن: اقای افشار..
"هرچی مریض هست جدید اومده"
اون شبی که رقیه با باباش اومد اینجا
همه شفا گرفتن:)))
کربلاتون رو از دستای کوچیک ِ
بی بیِ سه ساله بخواید..
هنوز فرصت هست:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️ چشماتو ببند و اسکرین بگیر ببین امام زمان بهت چی گفته؟
#مهدویت