🌷روضه میرداماد شب چهارم محرم🌷
آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم
دلخون تر از شقایق دشت بلا شدیم
ما یادمان که نیست ولی راستی حسین
با درد غربت تو کجا آشنا شدیم
ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی
ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم
عزت سرای ماست عزا خانه ی شما
با گریه بر تو بود عزیز خدا شدیم
ما را خدا به عشق تو می بخشد عاقبت
ما عاقبت به خیر تو در روضه ها شویم
مرحوم شوشتری تو خصاص(الحسینیه) می فرماید: اگر کسی ماه رمضان، شب های قدر نتونست از باب توبه وارد بشه، محرم از باب الحسین وارد بشه، آخه فرمود: کل الخلق فی باب الحسین....
امیرالمومنین فرمود: برا استغفار حتما باید این سه شرط حاصل بشه، تا استغفارت مورد قبول قرار بگیره، اول باید تسلیم امر خدا بشی، دوم باید پشمیان بشی به معنای واقعی، سوم اینکه که در جبران اینها بخوای کاری انجام بدی، جناب حر هر سه مورد داشت، دیدن داره میاد سپرش برگردونده، بعضی ها میگن چکمه هاش درآورده، این یعنی حسین من تسلیمتم، اومد جلو گفت: حسین جان اجازه بده برم جبران کنم، من دل بچه هات لرزوندم، من راه تو رو سد کردم، ابا عبدالله کسی بدون جواب نمیزاره،
ببین چی بهش گفته:
پیش از ولادت ما دلت را برده بودیم
تو روایت دیدم که وقتی حر اومد جلو ابی عبداللع از سوال کرد: حر تو با مایی یا علیه مایی؟ وقتی حر گفت: من بر علیه شمام، دیدن حضرت سرش انداخت پایین سه مرتبه گفت:لا حول ولا قوة.... چرا آقا جان؟ حضرت بعداً فرمود: آخه من اسم این حر تو شهدا خودم دیدم
پیش از ولادت ما دلت را برده بودیم
بر تو بشارت از بهشت آورده بودیم
در کوثر رحمت شناور گشتی ای حر
زهرا دعایت کرد تا برگشتی ای حر
ما بر گنه کاران در رحمت گشودیم
روزی که تو با ما نبودی، ما با تو بودیم
با دست عفو خود به پایت گل فشاندیم
تو دوستی، ما دشمن خود را نراندیم
ابی عبدالله یه شب مهلت گرفت نگاه ظاهریش مال عبادت و مناجات، اما حضرت میخواست به دشمن وقت بده فکر کنن دارن با کی میجنگن؛ وقتی به عمر سعد گفت: میدونی میخوای چکار کنی، عمر گفت: میکشنم، حضرت فرمود: امانت میدم، گفت زن و بچم، حضرت گفت: با من، حالا من یه پله جلوترش بگم وقتی اون نامر روسینه ی
اباعبدالله نشست، تو او لحظه هم حسین میخواد هدایت کنه حضرت فرمود: کی هستی؟ خودش معرفی کرد، گفت: منو می شناسی میخوای منو بکشی، نانجیب گفت: تو حسین بن علی هستی تو پسر فاطمه ای، حضرت پرسید: چرا میخوای منو بکشی؟ نانجیب گفت: میخوام جایزه بگیرم، حضرت بهش گفت: شفاءت قیامتم بهت میدم،
نامرد گفت: جایزه امیر خیر من شفاعة...
با دست عفو خود به پایت گل فشاندیم
تو دوستی، ما دشمن خود را نراندیم
امروز دیگر ما تو هستیم و تو مایی
تنها نه در مایی در آغوش خدایی
وصف تو را باید کنار پیکرت گفت
آری تو حری همچنان که مادرت گفت
وقتی افتاد رو زمین شاید تو دل حر غوغا بود، هی به خودش میگفت: نکنه آقام نیاد
میگن حضرت اومد حر رو به آرزوش رسوند
روایت میگه حضرت رسید سر حر رو روی دامنش گذاشت، زخم عمیقی به سر حر اصابت کرده، میگن حضرت دستمال سفیدی داشت زخم سر حر رو بست،
یا صاحب الزمان همیشه معمولاً بخوان خون پیشانی پاک کنن با دستمال پاک میکنن
اما من نمی دونم چه سری بود روز عاشورا
وقتی پیشونیش سنگ خورد پیراهن عربیش بالا زد سینه ی حسین پیدا شد نانجیب تیر سه شعبه به قلب حسین زد..... هر چی ناله داری هر چی نفس داری حسین
میرداماد
#روضه
#شب_چهارم
#روضه_حر
@seratqavim
🌷راه رسیدن به حقیقت نیکی🌷
#آل_عمران:
لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ وَ
مَا تُنفِقُواْ مِن شَيۡءٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيمٞ (٩٢)
🌸هرگز به [حقيقتِ ] #نيكى [به طور كامل] نمى رسيد
تا از آنچه #دوست داريد #انفاق كنيد؛
و آنچه از هر چيزى انفاق مى كنيد [خوب يا بد، كم يا زياد، به اخلاص يا ريا]
يقيناً خدا به آن داناست.
#قرآن
#نیکی
#انفاق
@seratqavim
پیام
#امام_خامنه_ای
در پی جسارت به #قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد، حادثهای تلخ و توطئهآمیز و خطرآفرین است. اشد مجازات برای عامل این جنایت مورد اتفاق همه علمای اسلام است، دولت سوئد نیز باید بداند که با پشتیبانی از جنایتکار، در برابر دنیای اسلام آرایش جنگی گرفته و نفرت و دشمنی عموم ملتهای مسلمان و بسیاری از دولتهای آنان را به سوی خود جلب کرده است.
وظیفه آن دولت آن است که عامل جنایت را به دستگاههای قضایی کشورهای اسلامی تحویل دهد. توطئهگران پشت صحنه نیز بدانند که حرمت و شوکت قرآن کریم روز به روز افزونتر و انوار هدایت آن درخشانتر خواهد شد، امثال این توطئه و عاملان آن، حقیرتر از آنند که بتوانند جلوگیر این درخشش روزافزون باشند. والله غالبٌ علی اَمرِه
سیدعلی خامنهای
۳۱ تیرماه ۱۴۰۲
@seratqavim
🌷متن روضه شب پنجم محرم 🌷
خورشید را به دیده شفق گونه دید و رفت
از دست ماه دست خودش را کشید و رفت
از خیمه ها کبوتر عاشق پرید ورفت
تا قتلگاه مثل غزالی دوید و رفت
دیدن یه آقازاده هی میخوره زمین،هی بلند میشه،آه،کجا میری عمه،وایسا لااقل یه زره تنت کنه عمه،داداش قاسمم زره اندازه اش نشد،من چرا زره بپوشم.
می رفت پا برهنه در آن عرصه ی جدال
می گفت عمه ، جان عمو کن مرا حلال
شب پنجمی باید بهتر ناله بزنی،چرا میگم ناله بزنی،چون روضه ی عبدالله روضه ی گوداله
دارد به قتلگاه سرازیر می شود
یه بچه ی ده ساله چیکار میکنه اون وسط؟
مبهوت تیر و نیزه و شمشیر می شود
کم کم خمیده می شود پیر می شود
یک آن تعللی بکند دیر می شود
دید عمو افتاده بی رمقه،نانجیب یه ضربه تو سر حسین زد،کلاه خود افتاد،گردن حسین نمایان شد،سر اباعبدالله پیدا شد،بحربن کعب ملعون،اسمش رو بردم تو دلت لعنتش کنی،بحربن کعب،دید سر حسین،برهنه شد،شمشیرش رو بلند کرد،الان سر حسین رو جدا کنم
این بچه دید الان موقعشه،تا شمشیر بالا رفت،یه بچه ده ساله،مگر چقدر بازو داره؟دستش رو گرفت،جلوی شمشیر،وای،تادستش رو زدن،بازوش رو زدند،چی گفت:این بچه،وای من رو آتیش زده،تو رو نمی دونم،تا بازوش رو زدندگفت:وای مادرم،مادرم
دو جور تفسیر میکنند،جفتش رو برات میگم
هر کدوم رو پسندیدی ناله بزن،بعضی ها میگن بچه،کودک،تو اوج سختی و صدمه،باید مادرش رو صدا بزنه،بچه همینطوره،از نظر روانی،وقتی حادثه ای براش پیش بیاد،مادرش رو صدا میزنه
اما من این رو قبول ندارم،من میگم این بچه ی امام حسنه،خون باباش تو رگاشه،آخه باباشم مادریه
باباشم تو کوچه ها دید یه مادری زمین خورد،آی امام حسنیا،از باباش یادگار داشت،افتاد تو بغل عمو،
دستش برید و گفت که ای وای مادرم
رنگش پرید و گفت که ای وای مادرم
آهی کشید و گفت که ای وای مادرم
در خون تپید و گفت که ای وای مادرم
کاشکی به همین جا تمومش میکردند
نمی خوام اسمش رو ببرم اما چه کنم،تا شب هفتم شاید زنده نباشم
بذار اسم این نامرد و ببرم،تا دیدن افتاده تو بغل حسین،داره جون میده،یه دفعه اومد نانجیب
دارم عین مقتل رو میخونم،فرماه حرمله بن کاهل،دیدن داره جون میده،نانجیب تیر سه شعبه زد،سر تو بغل حسین جدا شد،حسین…مدینه بگی ان شاءالله،..حسین..
من میگم وای از دل حسین،چی کشیدی حسین جان،دیدی بعضی وقتها،بچه رزمنده ها میدونن،خیلی ها تو بغلشون شهید شدن،خیلی ها تو بغل حسین شهید شدن
اما بعضی شهادت ها از ذهن آدم نمیره،این همه از جنگ میگذره،بعضی ها هنوز میگن اون صحنه از یادم نمیره،نمیدونم اون صحنه میره یا نه،تا افتاد سر تو بغل حسین،نمی دونم،یاد داداش حسنش افتاد
اما خیلی طول نکشید،بگم یا نه؟
نانجیب ها میخواستن سینه ی حسین و خلوت کنند،کسی رو سینه ی حسین نباشه،سه مرتبه بگو یا حسین..
سیدمهدی میرداماد
#روضه_شب_پنجم
#عبدالله_بن_حسن
@seratqavim
❇️✳️ گـوهــــــر نـــــــــاب حــدیــــــــث ✳️❇️
🌹مسیر بهشت و جهنم 🌹
#رسول_الله صلي الله عليه و آله و سلم :
حُفَّتِ الجَنَّةُ بِالمَكارِهِ و حُفَّتِ النّارُ بِالشَّهَواتِ
🍃بهشت را ناخوشایندی ها و دوزخ را شهوت ها در ميان گرفته اند .
🌸براى رسيدن به بهشت
بايد رنج عمل به تكليف و
سختی چشمپوشى از خواهش هاى نفس و لذات حرام را تحمل کرد و
اگر به جای سختی های تکلیف و انجام وظایف، دچار خوشگذرانی و شهوترانی شدیم، دوزخ سرنوشت ماست.
بحار الانوار ج۶۸ص۷۲
#بهشت
#جهنم
#شهوت
#سختی
@seratqavim
🌷روضه شب ششم🌷
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ
یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة یا ربَّ الحُجَّة بِحَقِّ الحُجَّة اِشفِ صَدرِالحُجَّة بِظُهورِ الحُجَّة
از روز عهد روز ازل نه ، قدیم تر
مارا نبود غیر تو شاهی کریم تر
از روز عهد روز ازل نه، قدیم تر
ما را نبود غیر تو شاهی کریم تر
اول تو با خدا به سخن لب گشوده ای
موسی کلیم بوده ولی تو کلیم تر
چون راه گریه بر غم بی انتهایِ تو
راهی ندیدم به خدا مستقیم تر
این شغل خانوادگیِ چشمهایِ ماست
بودند در عزایِ شما از قدیم تر
ایمان تو تمام بلارا چشیدُ گفت
ساقی بیار جام بلایی عظیم تر
*بلای عظیم چیه؟ شب عاشورا حرفاشُ که زد ، هر کدوم از یارانِ ابی عبدالله بلند شدند مسلم یه جور، حبیب یه جور ، زهیر یه جور ، سعید یه جور. حضرت به تک تک خبر داد شهادتشونُ .. یهو این نوجوان بلند شد ، حضرت بهش فرمود مرگ در نظرت چگونه است؟ گفت احلی من العسل .. از عسل شیرین ترِ .. بعد حضرت فرمود حالا که اینو گفتی بذار بهت بگم قاسمم ، تو رَم می کشن اما کشتن تو با بقیه فرق داره .. عمو تورو به بلایِ عظیمی دچار می کنند ..*
مردن به زیر پای تو احلی من العسل
پرپر شدن برایِ تو احلی من العسل
بی شک برای من پدری کرده ای عمو
آن طعم بوسه هایِ تو احلی من العسل
آه ای عمو به شکل یتیمانِ پر زدن
با نیزه تا خدایِ تو احلی من العسل
من مثلِ مادرت سپرِ جان حیدرم
پهلویِ من فدای تو احلی من العسل
*بذار روضه بخونم .. نوجوونا امشب مجلسُ گرم کنن .. الله اکبر .. سه بار ابی عبدلله تو کربلا قاسمُ بغل کرد. روضۀ من همینه ، هر کجاش دیدم آماده ای حرفمُ می زنم .. کجا بغل کرد قاسمُ سه بار؟ بار اول وقتی بود که داغِ علی اکبرُ دید .. مقتل میگه تو خیمه دارالحرب، اومد دید عمو کنار بدن داره بلند گریه میکنه .. کنار بدن علی اکبر هی می گفت واغربتا .. واقلتنا الثراء ... تا نگاش افتاد دید عمو داره بلند گریه می کنه کنار بدن پسرش اومد جلو ، سه بار گفت لبیک لبیک ... عمو من که نمردم ، خودم میرم برات جون میدم .. نوشتن اینجا ابی عبدالله بغل کرد قاسمُ .. انقدر گریه کردن از حال رفت .. بار دومی که بغلش کرد لحظۀ وداع بود .. میخواست بره میدان فرمودن این عمو و برادرزاده جوری همدیگر و بغل کردن صدایِ گریه شون به دشمن رسید .. اما بار سوم ... امان از این بار سوم ... نوشتن محاصره ش کردند. بذار من یه ذره بهتر مطلب رو بگم بذار من یه ذره باز کنم حرفُ .. چند تا شهید رو کربلا سنگ بارون کردن ... حرُ رو سنگ بارون کردند ، مقاتل نوشتند دورش حلقه زدن اونقدر سنگ زدن صورتش پر خون شد .. عابسُ سنگ بارون کردند چون برهنه بود انقدر سنگش زدند .. یه نفر دیگه رو هم سنگ بارون کردن اونم خود ابی عبدالله رو سنگ بارون کردن ... میخوام بگم این سه نفر که اسم بردم مردِ جنگی بودن ، سپر داشتن،زره داشتن ، کلاه خود داشتن، اما یه نوجوون سیزده ساله، لباسِ عربی به تنش بود .. جوشن نداشت .. سپر نداشت ..*
برا من که جوشن ندارم عمو
جلو سنگا طاقت بیارم عمو
نمیخواد بیای تا کنارم عمو
خیلی تا اینجا راهِ عمرم قد یه آهِ
رویِ آیینۀ تو ، جایِ سنگ سپاهِ
خیلی سخته برا تو عمو کاش می بستی چشاتو
تو هر زخمم می بینی تابوت مجتبی تو
این عبارت عجیبه مقتل میگه تا صدای واعماه رو ابی عبدالله شنید ، عین باز شکاری سوارِ اسبش شد خودشو رسوند وسط میدان از اسب پیاده شد دید گردُخاکِ .. اسبا دارن هی میرنُ میان .. یه بدنی زیر اسبها زنده زنده داره تکون میخوره .. خوب نگا کرد ، این بدن کیه؟ دشمنُ دور کرد ؛ (من همین یه جمله روضه مِ . همینُ بشنوی بمیری جا داره ..)
یه نگاه کرد دید قاسم داره پاهاشُ رو زمین می کشه .. عمو استخوان هام شکست .. ابی عبدالله قاسمُ بغل کرد .. سینه رو به سینه چسباند .. دید داره زیر لب میگه آخ مادر ... حسین ...همین امشب مدینه تو بگیر .. همین امشب کربلاتُ بگیر ...بغلش کرد ، حالا ابی عبدالله داره باهاش حرف می زنه
خیلی سخته ..
که آتیش به قلب خدا می زنی
ببینم داری دست و پا میزنی
که اینجور عمو رو صدا می زنی
*آخ بمیرم ، این بار سومی بودکه بغلش کرد .. سینه رو به سینه چسباند ، پاهاش رو زمین کشیده میشد .. یه جمله و التماسِ دعا .. دو تا بدن تو کربلا شکلشُ از دست داد .. دو تا بدن حجمش تغییر کرد .. (داد داری بزنی یا نه؟) یه یه بدن کوچیک بود کشیده شد .. قاسم نوجوون بود ، اما وقتی عمو به سینه چسبوندش پاهاش رو زمین کشیده شد .. یه بدنم رشید بود ، دستاشُ زدن .. پاهاشُ زدن .. انقدر تیر بهش زدن ... حسین
حاج سید مهدی میرداماد
#روضه_قاسم
@seratqavim
🔸🔸احـــکــــام شـــرعـــی🔸🔸
❇️ احکام نذر
❇️کفاره عمل نکردن عمدی به نذر
🔰 آیات امام، اراکی، فاضل، مکارم:
✅مثل کفاره عمد روزه است:
ازاد کردن یک بنده یا
اطعام ۶۰ مسکین
یا ۶۰ روز روزه
🔰آیات: رهبری، سیستانی، وحید:
✅مثل کفاره قسم است:
ازاد کردن یک بنده
یا سیرکردن یا پوشاندن ۱۰فقیر
واگر نتواند سه روز روزه بگیرد.
🌹@seratqavim
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
هدایت شده از صراط
☀☀جـــــرعـــه ای نـــــور☀☀
🌷خدا ضرر نمیکند!🌷
إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلۡكُفۡرَ بِٱلۡإِيمَٰنِ لَن يَضُرُّواْ ٱللَّهَ شَيۡـٔٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ (١٧٧) آل عمران
مسلماً كسانى كه كفر را به بهاى از دست دادن ايمان خريدند،
هرگز به خدا هيچ زيانى نمى رسانند، و براى آنان عذابى دردناك است.
🌸نکته:
آنها که از دین خدا دست برمیدارند
آنها که ارزشهای غربی را بر دستورات دین خدا
ترجیح میدهند
👌هرگز
نمیتوانند به خدا و دین او ضرر بزنند
خودشان ضرر کرده و
عذاب دردناک را برای خود خریده اند.
#قرآن
#آل_عمران
#ایمان
#کفر
@seratqavim
🌷روضه شب هفتم محرم🌷
عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست
*آب نیست! چه شبی ِ شب هفتم؟ یا صاحب الزمان(عج)*
عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست
عمریست بیقرار نشستیم و تاب نیست
سرشار از محبت و از مهربانی ِ است
در عالم ِ حضور ِ تو حرف ِ عذاب نیست
ما گوشمان نمی شنود پاسخ تو را
*ایراد از ماست،و اِلا همین كه ما رو صدا زدی یعنی با ما مهربونی،همین كه ما رو به روضه ی جدت دعوت كردی یعنی با ما مهربانی آقاجان*
ما گوشمان نمی شنود پاسخ تو را
ورنه سلام های کسی بی جواب نیست
*می خوای جوابت رو بده؟:یا صاحب الزمان....*
می جویمت به خواب و نفهمیده ام هنوز
در چشم های منتظران تو خواب نیست
بهتر بمیرد آنكه دلش بین روضه ها
ازداغ خشكی لب جدت كباب نیست
شب هفتم ِ،شب عطش ِ،شب ناله است،شاید به نوعی این دهه ی محرم،شب هفتم مقدمه ی شب عاشوراست. مهیای ناله هستی یا نه؟
حالا که حرف تشنگی آمد، مصبیتی
بالاتر از مصیبت طفل رباب نیس
*صدای گریه ی علی بلند شد،حسین اومد دم خیمه ها، "نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ". آی پدرایی كه اومدید بچه بغل گرفتید،من خیالم راحت ِ اگه یه ساعتم بچه ات بغلت باشه كسی اذیتش نمیكنه،خیالت راحت باشه كسی اینجا تیر سه شعبه نداره،اما مادرش نگرانه،آخ،امان،امان، دوتا نقل ِ،اون نقل دوم رو برات بگم،از زبان ابی عبدالله،روضه خوان خود ِ حسین ِ.*
آمدم خیمه تا وداع کنم
دیدم از داغ آب می سوزی
بردم آبت دهم ولی دیدم
زیر این آفتاب می سوزی
پشت سر را نگاه کن پسرم
جلوی خیمه ها رباب نشست
به امیدی که خیمه برگردی
آمد و زیر آفتاب نشست
من که طاقت ندارم ای گل من
که نگاهی کنم به پشت سرم
*می ترسم چشمم به چشم مادرت بیوفته*
لیک حس می کنم که آمده اند
جلوی خیمه ها زنان حرم
*بچه رو آورد وسط میدان*
گر چه ای کودکم نمی بینم
ذره ای رحم در دل اعدا
شاید این دفعه وضع ، فرق کند
کودک من توکلت به خدا
*مگه نمیگن:مثل امام مثل كعبه است،مردم باید بیان دورش بگردن،اما كربلا وضع فرق كرد،اومدن دور امام،اما نه برای اینكه دورش بگردن و دستش رو ببوسن،اومدن دورش حلقه زدن بكشنش.كار حسین و ببین دنیا به كجا رسید،واسه ی اینی كه دستشون رو بگیره،حجت براشون آورد،فكر نكنی همین جوری،علی اصغرش رو برداشت،نه،یه بار با عمامه ی پیغمبر رفت خطبه خوند،یه بار با عبای پیغمبر،یه بار قرآن برد،یه بار صحابه رو شاهد گرفت،هر دفعه برای اینكه یه نفر بفهمه،بابا من پسر پیغمبرتونم،یادتون رفت پیغمبر من رو روی دوشش سوار می كرد،همه ی اینها یادتون رفت،آخرین حجت حسین علی اصغر ِ،شاید یه نفر با این قنداقه مسیرش عوض بشه،بچه رو روی دست گرفت،آخ قربونت برم حسین،قربون اون بابایی برم كه بچه اش رو كربلا رو دستش گرفت.*
به رخ کودکم نگاه کنید
رنگ ، دیگر به روی طفلم نیست
کوفیان "إرحمو لهذالطفل"
قطره ای هم برای او کافیست
ای حسین.....
. . "فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبكی عَطَشاً" دید علی داره گریه میكنه "فَأَخَذَهُ عَلى یَدِهِ" بلندش كرد رو دستش "فقال یا قوم: "إن لَم تَرحَمونی" اگه به من رحم نمی كنید "فَارحَموا هذَا الطِّفلَ" بگم یا نه؟ سادات اجازه بدن "فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ ثَلاث شُعَب " تا این صحنه پدیدار شد،نانجیب صدا زد حرمله،چرا داری نگاه میكنی؟تیر سه شعبه رو زد، "فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبكی ویَقولُ: اللّهُمَّ احكُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا" روضه از اینجا به بعد ِ، هر كی ناله داره.. " ثُمَّ تَلْقَّى الْدَّمَ بِکَفَّیْهِ" خون علی رو تو دستش گذاشت،"فَلَمّا امْتَلأتا; رَمى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّماءِ" خون رو به آسمان پاشید. "ثُمَّ قالَ: هَوْنٌ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللهِ" فرمود: تحمل این داغ بر من آسان است; زیرا در محضر خدا هستم. امام باقر علیه السلام فرمود: "فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ" یه قطره ی خون علی اصغر به زمین نریخت.یه جمله ای بعضی از نقل ها آوردند،نمی دونم چقدر قوی است چقدر ضعیف ِ، بعضی ها نوشتن ابی عبدالله گفت:خدا ! بچه ی من كه كمتر از ناقه ی صالح نیست.یه مرتبه صدا بلند شد، "َنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ" رهاش كن، "فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّةِ" یه نگاه به آسمون كرد،یه نگاه به طرف خیمه ها كرد،بچه تو بغلش ِ،یه قدم طرف خیمه ها میره،یه قدم برمی گرده،یه مرتبه دید رباب داره میاد. ِ.* لالا لالا، گل ِ پونه ی من رفت پشت خیمه ها،نمیدونم با چه حالی مادرش اومد
لالا لالا، بخواب ای امیدم بخواب ای عزیزم روی صورت ِ تو چه جور خاك بریزم حالا كه شد یه گهواره خالی یه قنداقه خونی دعام اینه زیر سم اسب نمونی *حسین.....ای خدا فرج امام زمان ما برسان
سید مهدی میرداماد
#روضه_علی_اصغر
@seratqavim
🌷دو تا فحش هم به خاطر خدا بخورید🌷
🔹من همین #امربه_معروف و نهی از منکر زبانی را - ولو به شکل خیلی راحت و #آرام و بدون هیچ خشونت و دعوایی - واقعاً یکی از معجزات اسلام میدانم....
🔸مثلاً يك نفر کار خلافی می کند، می گویند آقا شما این کار را نباید می کردی! این مطلب را بگو و برو.....
♦️می گوید: او بر می گردد دو تا فحش به من می دهد. خیلی خوب؛ حالا دو تا فحش هم به شما بدهد؛ برای خاطر خدا تحمّل کنید....
🔹 اگر نفر دوم هم بگوید آقا شما باید این کار را نمی کردی؛ بدانید اگر دعوا هم بکند، دعوایش کمتر از آنی است که با نفر اوّل کرده است. نفر سوم و نفر دهم و نفر بیستم هم همین طور....
👌بنابراین، اگر #نهی_ازمنکر باب شد و تا نفر بیستم رسید
شما خیال می کنید آن آدم دیگر آن کار را تکرار خواهد کرد؟
«۱۳۷۷/۱۲/۴مقام معظم رهبری»
@seratqavim
آن قدر لب تشنه و معصوم بود
گریه هم می کرد نامفهوم بود
صورتی کوچک شبیه غنچه داشت
استخوانش نرم مثل موم بود
مادرش از تشنگی شیری نداشت
در میان خیمه ها مغموم بود
جان به قربان غریبی حسین
از دو قطره آب هم محروم بود
آب را بستن به روی کودکان
در کدام آیین و دین مرسوم بود؟!
شد از این کودک تلظی کردنش
سهم بابایی که خود مظلوم بود
با سه شعبه، طفل شش ماهه زدن
در میان کفر هم مذموم بود
بین دستش یک طرف جسم علی
یک طرف هم صورت و حلقوم بود
گوش تا گوش علی پاشیده شد
چون به جرم عاشقی محکوم بود
عصر عاشورا رسید و صحبت از
نبش قبر کودکی معصوم بود
پیش چشم مادرش رأس علی
لا به لای نیزه ها معلوم بود
محمد جواد شیرازی
#شعر
#علی_اصغر
@seratqavim
#امام_رضا (ع)
به ابن شبیب فرمودند:
یا ابن شبیب اِنْ بَکَیْتَ عَلَی الحُسَینِ علیه السّلام حَتّی تَصیرَ دُمُوعُکَ عَلی خَدَّیْکَ غَفَرَ اللّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتَهُ صَغیرا کانَ اَوْ کَبیراً قَلیلا کانَ اَوْ کثیراً؛
ای پسر شبیب اگر بر #حسین(ع) گریه کنی
تا اینکه اشکهایت بر گونههایت جاری شود
خداوند #گناهانی که مرتکب شدی
چه بزرگ و چه کوچک، چه کم و چه زیاد را میبخشد».
(بحارالأنوار ج 44ص 285-عیون أخبارالرضا(ع)، ج1 ص 299)
#گریه
#امام_حسین
@seratqavim