رگ حسین تباری
به آن ضریح مطلای مرقدی که نداری
دخیل بسته ام این دست و سینه را به نداری
رواق و صحن و شبستان و گنبد و حرمت، خاک
و زائران تو ، تنها کبوترند و غباری!
فضائل تو کثیر است و در شمار نیاید
اگر چه هر چه کتاب است در جهان، بشماری
طریق کذب و فریب و دروغ و زرق و ریا را
جهان به مکتب {صادق} نهاده است کناری
و تاج شیعگی ام تا ظهور حضرت حجت عج
ز فقه {جعفر}ی است و رگ حسین تباری
سر عشق اشعار آیینی
شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
متن ادبی
خون سرخی جاریست
از عاشورا تا امروز
تا همین چند ثانیه پیش
خون سرخ است
سرخ سرخ
به سرخی رگهای شهید
به سرخی لبهایی که الله اکبر میگویند
خونی که جاریست
و میسازد
خانه اسلام را
جامه اسلام را
جامعه اسلام را
و به یاد بیاور
آخرین لحظات حیات این رگهای سرخ
آ ن لبهای سرخ چه خواسته اند
...
سیاه است
یکدست سیاه
یکپارچه است
از بالا تا پائین
اما بوی سرخ میدهد
آنگاه که بر سر تست
بوی خون شهید میدهد
شهید که با خون خود راه شیطان را بست
و تو
که با چادر سیاهت
راه تیرهای زهرآگین شیطان را بسته ای
آری این سپری فولادین است که شیطان را ناکام میکند
که رسول خدا فرمود
نگاه به نامحرم تیری است از تیرهای شیطان
سپرت را زمین مگذار
که برای زخمهای شیطان مرهمی نیست
چادرت را رها مکن
تا مقامی بیابی
در خور ستایش شهیدان
سرعشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
بی تابم و حریص قرار توام رضا
دلتنگ لحظه های کنار توام رضا
سرگشته تر شدم ز پریشانی فراق
مشتاق انسجام مدار توام رضا
پاییز با وجود نحیفم چه ها نکرد
محتاج بوسه های بهار تو ام رضا
ای سایه سار لطف که آرام می کنیم
من کودک یتیم گذار تو ام رضا
ضامن نشو ،که آهوی قلبم شکار تست
دیریست بند صید شکار توام رضا
سرعشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
گویند بگو علی که عالی باشی
با گام علی کعبه به خود لرزیده
نامش به جهان جلوه حق بخشیده
با نام علی نشعه ای از عالم قدس
بر خاک تنم چکیده و روییده
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
رنگ ابوتراب
بر رگرگ من نور خدا داد علی
دست و لب را به هل اتی داد علی
زان لحظه که آمدم به این عالم خاک
بر خاک گلم رنگ ولا داد علی
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
متن ادبی
نامش کربلاست !
سرزمین کرب و بلا. جائیکه با خون پسر مرتضی علی (ع) و یاران بی نظیرشان آراسته و نگین انگشتری زمین شده است. این خاکی است که ذراتش دم مسیحایی دارند و استشمام هوای ملکوتی اش سعادتی است که جز به برات و دعا میسر نمی شود.
آری بهشت زمین را کربلا نام نهاده اند، زمینی از جنس آسمان که ملائک حرمش حامل دعای مستجاب هستند،گویا اینجا به جای زبان، قلب سخن می گوید و به جای گوش،چشم پاسخ می گیرد با نوازش اشک! آخر اینجا مقتل کشته ی اشک است! مقتل پسر زهرا سلام الله علیها ! حسین ،سیدالشهدا علیه السلام
نزدیک نهر علقمه،ملقمه ای است از اضطراب زینب و داغ رباب، خون گلوی علی اصغر و شرمساری باب الحوائج، ابوالفضل العباس ، از تشنه ماندن اطفال حسین علیه السلام
اگر لطیف باشی ، تلطیف روح حر ابن یزید را هم حس میکنی و اشتیاق قاسم و علی اکبر را برای عشق بازی با خالق! و ریشهای سپید از خون خضاب شده حبیب و موج موج خونهای بی تاب ریخته شدن را
پرچم سرخ ، برفراز گنبد طلایی، یادآور صدای سلحشورانه ی ((الله اکبر)) از گلوی جاودانه سیدالشهداست و فریاد ((هل من ناصر)) و ((هیات من الذله))
کربلا ،موعد عشاق خداست که به اکسیر عشق، شاه کربلا را حرارتی است در قلوب مومنین که هرگز سرد نخواهد شدو از برکت نام بی همتای این امام شهید، بوی نیکوی خدا بر می خیزد.
سرعشق
اشعارآئینی شراره(زهرا)وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
قسم
به دستان بی ادعای مطهر
به گلبرگهای لبی خشک و پرپر
به پاهای پر تاول گر گرفته
به هفتاد و دو پیکر پاک بی سر
به اندوه بی انتها و تمنا
به اصرار بی ابتدای مکرر
به فردای سختی و زنجیر و غربت
به این ظهر تفتیده و خون و خنجر
به آماج تیر و هجوم چکاچک
به تکرار الفاظ الله اکبر
قسم خورده ناموس خلقت که عالم
همیشه بماند از این غم مکدر
13/3/80
سرعشق
اشعارآئینی شراره(زهرا)وقار
https://eitaa.com/serreeshgh