هدایت شده از روح المقاومة
🔵استاد عباسعلی براتیپور، شاعر انقلاب و دفاع مقدس در ۸۰ سالگی درگذشت
🔸بهت نگاه، وعده دیدار، کتیبه شکیب، سینای سبز عشق، با شقایقها برادر، عطش عشق، داغ تشنگی، سوار مشرقی، در ساحل علقمه، ماه در فرات، گزیده ادبیات معاصر ۲۴، زیتون و زخم، دل و دریا، سه مجموعه شعر درباره رحلت امام راحل (ره) و ... بخشی از آثار زندهیاد براتیپور هستند.
🔺صدای انقلاب:
@sedaye_enghlab
باران من!
غنچه های طراوت فریادت میکنند!
تنگ چشمی رسم آب نیست.
بیا!!
سر عشق اشعار آیینی
شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
باران که میبارد
ناغافل به خودم می آیم
میبینم
تندتند دارم برای آمدنت دعا میکنم:
اللهم عجل لولیک الفرج
#انتظار
سر عشق اشعار آیینی
شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
رگ حسین تباری
به آن ضریح مطلای مرقدی که نداری
دخیل بسته ام این دست و سینه را به نداری
رواق و صحن و شبستان و گنبد و حرمت، خاک
و زائران تو ، تنها کبوترند و غباری!
فضائل تو کثیر است و در شمار نیاید
اگر چه هر چه کتاب است در جهان، بشماری
طریق کذب و فریب و دروغ و زرق و ریا را
جهان به مکتب {صادق} نهاده است کناری
و تاج شیعگی ام تا ظهور حضرت حجت عج
ز فقه {جعفر}ی است و رگ حسین تباری
سر عشق اشعار آیینی
شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
متن ادبی
خون سرخی جاریست
از عاشورا تا امروز
تا همین چند ثانیه پیش
خون سرخ است
سرخ سرخ
به سرخی رگهای شهید
به سرخی لبهایی که الله اکبر میگویند
خونی که جاریست
و میسازد
خانه اسلام را
جامه اسلام را
جامعه اسلام را
و به یاد بیاور
آخرین لحظات حیات این رگهای سرخ
آ ن لبهای سرخ چه خواسته اند
...
سیاه است
یکدست سیاه
یکپارچه است
از بالا تا پائین
اما بوی سرخ میدهد
آنگاه که بر سر تست
بوی خون شهید میدهد
شهید که با خون خود راه شیطان را بست
و تو
که با چادر سیاهت
راه تیرهای زهرآگین شیطان را بسته ای
آری این سپری فولادین است که شیطان را ناکام میکند
که رسول خدا فرمود
نگاه به نامحرم تیری است از تیرهای شیطان
سپرت را زمین مگذار
که برای زخمهای شیطان مرهمی نیست
چادرت را رها مکن
تا مقامی بیابی
در خور ستایش شهیدان
سرعشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
بی تابم و حریص قرار توام رضا
دلتنگ لحظه های کنار توام رضا
سرگشته تر شدم ز پریشانی فراق
مشتاق انسجام مدار توام رضا
پاییز با وجود نحیفم چه ها نکرد
محتاج بوسه های بهار تو ام رضا
ای سایه سار لطف که آرام می کنیم
من کودک یتیم گذار تو ام رضا
ضامن نشو ،که آهوی قلبم شکار تست
دیریست بند صید شکار توام رضا
سرعشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
گویند بگو علی که عالی باشی
با گام علی کعبه به خود لرزیده
نامش به جهان جلوه حق بخشیده
با نام علی نشعه ای از عالم قدس
بر خاک تنم چکیده و روییده
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
رنگ ابوتراب
بر رگرگ من نور خدا داد علی
دست و لب را به هل اتی داد علی
زان لحظه که آمدم به این عالم خاک
بر خاک گلم رنگ ولا داد علی
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
متن ادبی
نامش کربلاست !
سرزمین کرب و بلا. جائیکه با خون پسر مرتضی علی (ع) و یاران بی نظیرشان آراسته و نگین انگشتری زمین شده است. این خاکی است که ذراتش دم مسیحایی دارند و استشمام هوای ملکوتی اش سعادتی است که جز به برات و دعا میسر نمی شود.
آری بهشت زمین را کربلا نام نهاده اند، زمینی از جنس آسمان که ملائک حرمش حامل دعای مستجاب هستند،گویا اینجا به جای زبان، قلب سخن می گوید و به جای گوش،چشم پاسخ می گیرد با نوازش اشک! آخر اینجا مقتل کشته ی اشک است! مقتل پسر زهرا سلام الله علیها ! حسین ،سیدالشهدا علیه السلام
نزدیک نهر علقمه،ملقمه ای است از اضطراب زینب و داغ رباب، خون گلوی علی اصغر و شرمساری باب الحوائج، ابوالفضل العباس ، از تشنه ماندن اطفال حسین علیه السلام
اگر لطیف باشی ، تلطیف روح حر ابن یزید را هم حس میکنی و اشتیاق قاسم و علی اکبر را برای عشق بازی با خالق! و ریشهای سپید از خون خضاب شده حبیب و موج موج خونهای بی تاب ریخته شدن را
پرچم سرخ ، برفراز گنبد طلایی، یادآور صدای سلحشورانه ی ((الله اکبر)) از گلوی جاودانه سیدالشهداست و فریاد ((هل من ناصر)) و ((هیات من الذله))
کربلا ،موعد عشاق خداست که به اکسیر عشق، شاه کربلا را حرارتی است در قلوب مومنین که هرگز سرد نخواهد شدو از برکت نام بی همتای این امام شهید، بوی نیکوی خدا بر می خیزد.
سرعشق
اشعارآئینی شراره(زهرا)وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
قسم
به دستان بی ادعای مطهر
به گلبرگهای لبی خشک و پرپر
به پاهای پر تاول گر گرفته
به هفتاد و دو پیکر پاک بی سر
به اندوه بی انتها و تمنا
به اصرار بی ابتدای مکرر
به فردای سختی و زنجیر و غربت
به این ظهر تفتیده و خون و خنجر
به آماج تیر و هجوم چکاچک
به تکرار الفاظ الله اکبر
قسم خورده ناموس خلقت که عالم
همیشه بماند از این غم مکدر
13/3/80
سرعشق
اشعارآئینی شراره(زهرا)وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
تعزیه حضرت قاسم
قاسم :
منم گوهر پور حیدر ،حسن
منم شیر درنده کارزار
ز جدم گرفتم علوم مصاف
تو دست من از جنگ کوته مدار
امام حسین(ع)
ترا زخمهای پدر یاد نیست
کفن چاک چاک و جگر چاک چاک
ز کینه ندادند ما را امان
که آن پاک در خاک ماوا دهیم
ز هر دست و هر نیزه و هر کمان
شرنگی به آن پاک طینت زدند
و اینک گل نازنین حسن
اگر پای بر فرق میدان نهی
بگویی تو اصل و نصب ،چون شود؟
همان کینه را بر تو بازآورند
چو نامی خودت : قاسم ابن الحسن
تو را یادگار حسن ، ای عزیز
چگونه برانم سوی دشمنان؟!!
قاسم:
من از خاندان علی ،شیر نر
من از خون دارنده ی ذوالفقار
چه غم دارم ار دشمنم چون پدر
به تیر و به نیزه بدوزد به دار
مگر جانم افزونتر از اکبر است؟
مگر خونم رنگین تر از اکبر است؟
اگر جنگ با دشمنان خداست
چه آسوده جانی به دشت بلاست؟!!!
پسندم فقط جنگ با دشمن است
که خون دادن از بهر دین، بر من است
زینب:
تو ای میوه مجتبی صبر کن
کجا می شتابی گل نورسم؟
بمان بیشتر ،جان عمه! مرو
که بی تو شمیم حسن می رود
مرا تاب داغی دگر نیست هیچ
نرو بی تو آرام من می رود
حسین :
به جنگیدن عزمیست جزمت به سر
چگونه ترا بازدارم ؟پسر!!
عمو جان! نگر دشمن کینه توز
به کشتن همیت نموده مرو
تو ای یادگار برادر بمان
به این دشت تفتیده ای جان! مرو
....
قاسم (بعد از چند دور زدن دور میدان با موسیقی)
الا پادشاه دو عالم ! عمو
ندارم به جز جنگ را آرزو
اجازه بده تا به قربانگه این مصاف
دهم جان خود بهر دین خدا
که این خون به اعصار سر بر کند
گواهی دهد تک تک خلق را
که حق گرچه اندک ولی غالب است
ره حق ره پور بوطالب است
زینب:
مرا داغ بسیار بوده ،عزیز
ز پهلوی مادر، ز فرق پدر
مگر میتوانم ز خاطر برم؟
حسن را و آن پاره پاره جگر؟
تو دردانه ای،گوهر پاکزاد
تویی از پدر ،مجتبی ، یادگار
برو جان عمه ،خدا همرهت
و پهنای حق باد، جولانگهت
حسین:
تو عازم شدی سوی دژخیم حق
و حق باشدت یار در کارزار
برو میوه مجتبی ، قاسمم
که شمشیر تو باد چون ذوالفقار
قاسم ( ورود به میدان جنگ با آهنگ و شمشیر کشیده)
الا دشمن نابکار خدا
شما جنگ با پور حق می کنید
چگونه عبادت کنید و نماز؟
شما که نبینید در روبرو
حسین است ! شاهین دوش نبی
حسین است مولای جن است و انس
ولایت مقابل و تیغ و سنان
کشیدید تا حق به مسلخ برید؟
نگاهی کنیدو ببینید نیک
به فرزند زهرا کشیدید تیغ!!!!
(دور میدان می گردد)
من از نسل حیدر ، من از نسل شیر
منم ! قاسمم! نو گل مجتبی
به شمشیر و جان ، من ، حمایت کنم
ولی زمان را ، چنان مرتضی
بیایید تا طعم شمشیر من
به تنهایتان مرگ وصلت دهد
که جان بر کف و پیش مرگم کنون
خدا، اجر من را شهادت دهد
جنگیدن:
.
.
.
.
حسین سرآسیمه جسد را در آغوش میگیرد
الا نور دیده عزیز عمو
شهادت گوارای این قامتت
چگونه بر آرم به روز جزا؟
من از شرم پیش حسن، مجتبی؟
حکیم جهان خالق آسمان
ببین چون نوشته سرانجاممان
حسن را چنان کشته خویش خواست
پسر را چنین پرپر و خون فشان
که اسلام باید شود پایدار
که اسلام ماند برای جهان
و این دین فرخنده ی بی مثال
رهاند بشر را زکون و مکان
ببین یارب این نوگل پرپر است
وقربانی من از پی اکبر است
ببین یارب این پیکر پاک را
که افتاده در محشر کربلا
خدایا پذیر از حسن همرهی
همو که نکردست او فرهی
خدایا اگرجان از تن دهیم
بسی به که دین را به دشمن دهیم
که پاینده بادا خط مصطفی
که پررهرو باشد. ره مرتضی
ره دین ره پارسایی و حق
به این تازه خونها بیابد رمق
شهادت ! شهادت سلاح حق است
و خونهای عاشق! گواه حق است
آبان 93
سرعشق
اشعارآئینی شراره(زهرا)وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
گاه کریه است و عزا
گاه ماتم است و اشک
دل به هر ناله ای می گدازد
و آسمان چشم ، بهاری است
و سینه با هر نوحه ای می گدازد
و آسمان چشم پاییزی است
هنگامه سوگ است
سوگ خورشید
دست ، جز برای به سر کوبیدن یا زدودن اشک نمی جنبد
و لبها جز چند نام آشنا حرفی نمی شناسند
بغض در گلو گرفته
قطره قطره از زندان چشم پر می کشد
امروز روزی است که مادر و کودک
کاتب و مکتوب
عاشق و معشوق
مخاطب و مخاطِب
همه با هم، بر یک چیز،یک کس، یک درد می گریند
زندگی در بقچه ای
آن گوشه تاریک،در کنج فراموشی است
خدا میداند
شاید او هم می گرید
و شعرم باز میخواند
دو ابر چشم، بی تاب تگرگی بی امان مانده است
خراش صاعقه ،شمشیر ماتم،سینه شان بشکافت
و باریدند بارانی بهاری را
و نور رعد، آن تاریکی حلقوم را چون روز روشن کرد
شب دلگیر آنرا، روز بغضش را دٌرافشان کرد
و کوه شانه ها کز جا نمی جنبید،چو موجی نرم لرزان کرد
و آن اندوه دیرین را که از صفین و ملجم زاده و زهر حسن افکن به دل می تاخت
چون بغضی فروبنشاند و تسکینی بر این جان پریشانم شد و آرام جان افزود
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
تویی که روضه مکشوفه دیدی غم عالم به جان خود خریدی
و اشکت زینت عبد خدا شد تو سجادی، غمت کرب و بلا شد
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
هدایت شده از اینم ببین
سرتو کی بریده
رگاتو کی دریده
بابای خوشگل من
موهات چرا ژولیده
قربون ریشات برم
که خون بهش پاشیده
سرت تو دامن من
شبیه یک قصیده
برات روضه میخونم
از دیده و شنیده
بابا ! عذابم دادن
این لشکر دریده
گوشوارمو حرومی
از تو گوشام کشیده
دلم که تنگت میشد
بهم میزد کشیده
خارا تو پاهام میرفت
چند تاش به پام چسبیده
می افتادم از شتر
کبودم و تکیده
بابا اصغرو ندیدی
آخه هیچکسی ندیده
بریم کنارش بابا
حتما داداش خوابیده
کی بغلم میکنی؟
سه ساله ات ترسیده
خرابه جای من نیست
وقت رفتن رسیده؟
ش.و
برای سه ساله امام حسین ع
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
هدایت شده از محصنات
38.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم
🏴بر من واجب است به شما وفا کنم ای وفاداران/عزاداریتان به من دلداری می دهد/اشکهایتان مرا سیراب می کند من و زخمهایم به شما دلداری می دهیم/خوش آمدید ای زائرانِ من
🚩 این مداحی که اکثرا تو مسیر پیاده روی نجف تا کربلا در ایام اربعین یا جاهای دیگه شنیدیم،اشعارش همون اشعاری هست که یکی از علما در خواب دیده که #امام_حسین (علیه السلام) برای زوار میخوانند و وقتی بیدار می شود همه را مینویسد و بعدها توسط باسم کربلایی خوانده شد.
🔸بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا ۱۳۷۶/۰۵/۲۹
#بیعت_با_ولی_فقیه_جامعه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔗 به کانال خبرگزاری زنان عفیفه جهان مُحصَنات بپیوندید
🆔 @mohsanat_ir
رگبار غم زده به دل شیعیان،ببار
ای دیده ی به خون سه آقا نشسته ام
زهر و رضا و حسن، قصه ی جگر
خواهد شکست از غمشان قلب خسته ام
آن دختری که حسرت جنات جنت است
تلخی زهر کینه یتیمش نموده است
افلاک در عزا شده از چشم خیس او
من جان و دل بر آتش این داغ بسته ام
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh