در و دیوار
روضه معمار
کاش میخی نمیزدش نجار
حیدرم در سکوت اشک ببار
شستشو ده سر و تن دلدار
می رسد روز انتقام شما
((شب دراز است و قلندر بیدار))
ش.و
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh/25
مزاری نداری
و من مانده ام
در کجا با تو خلوت کنم؟!
مادر اشک ریز مدینه!
چنان از غریبی پری
چنان بی نشانی
که تنها شهیدان گمنام با تو قرینند
کجا با تو خلوت کنم جان حیدر؟
گل بی مثال محمد ص!
بگو پس کجا سرد سازم تب غربتت را ؟
تو ای اصل کوثر!
دل آزرده مادر!
30 شهریور 94
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh/25
برای سردار دلها
آن شب جمعه شبی سرد و طوفانی بود
خبری بود که از جنس پریشانی بود:
شده صد پاره تنی باز ، چنان عاشورا
قاسم ابن الحسن این بار سلیمانی بود
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh/41
بی حضور تو ای زیباترین یوسف در چاه عالم
چشم سپردیم به طنازی حسن یوسفها
تا یادمان نرود
باغ سعادتمان بی جلوه زهرایی رخت چقدر بی رنگ و روست
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh/41
🌷🍰ولادت امام محمدباقر ع مبارک🍰🌷
امشب دل سجاد چه شاد است چه شاد است
چون نام نبی بر پسر خویش نهاده است
زین طفل چه دانید که سر منشا خیر است
این منفذ علم است که بر خلق گشاده است
همراه سکینه شده تا شام رسیده است
در راه ندانید چه آلام کشیده است
دانش به جهان نیست مگر حضرت باقر
بذرش به دل باغچه علم فتاده است
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
امام من (هادی)
در جهانی فقیر از شادی
عاری از نغمه های آبادی
مسلخی بی ترحم و غیرت
مسلخ شعر سرخ آزادی
شهرها, عاری از درخت و بهار
غرق در التهاب مردادی
کوچه ها ، بی چراغ ، بی دررو
ذهنها، زخم فکر الحادی
سوخته, قلب آینه حتی
مرگ، تنها حیات این وادی
آمدی و قیامتی کردی
یاد الله، یادمان دادی
دهمین عصمت منزه و پاک!
با شمایم ، امام من! هادی!
سر عشق
اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
تقی شهید تقی یک جوان نورانی
قدی بلند، که در آسمان درخشان است
چنان حکیم که در کودکی امامت یافت
چنان شریف که همراه نام قرآن است
فریده ای ز رضا مانده روی تاج جهان
یگانه ای که علمدار جود و احسان است
ولی غریب تر از هر غریب پرپر شد
کسی که محضر او حسرت بزرگان است
کنار جد کریمش به کاظمیه ببین
مزار بی مثلش سجده گاه خوبان است
سر عشق اشعار آیینی
شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
طبیب منتظر
عاشق صفتی خسته و در حسرت باران
عازم شده از خویش به امید طبیبان
حالی چو به پابوس قدمگاه رسیدم
بر خان کریمانه لطفت شده مهمان
جانم ز شراب نگهت مست شد اما
از زخم نهان تو دلم ریش شد ای جان
با کس نتوانی که غم دل بگشایی
تا فاش بگویی که چه بگذشته به پنهان
احوال جهان گشته پریشان و عجب نیست
بیماری چشم تو مرا کرده پریشان
هم جان شما بسته به زنجیر فراق است
هم کشتی ما غرق و گرفتار به طوفان
امروز همه درد گرفته است جهان را
کو دست شفابخش تو و مرهم و درمان
محبوب غریب دو جهان چشم به راهیم
مگذار دل شیفته در آتش حرمان
آذر 94
سر عشق اشعار آیینی
شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
متن ادبی
ترا وقتی شناختم که پدرم آخرین رمقهایش را روی ویلچیر جمع میکرد تا با تمام سلولهایش نامت را صدا کند، آنگاه فهمیدم با تو بودن دل میخواهد.
و وقتی که مادران،جوانان برومندشان در کاروانهای رزمندگان را با سربندهای همنام تو مشایعت میکردند و میگفتند: به سلامت! فدایی علی اکبر حسین!! فهمیدم با تو ماندن شجاعت میخواهد.
و باز غوغایی که در شهر راه میفتاد وقتی شهیدی سر دستها در شهر میگشت و همه هم صدا میگفتند: این گل پر پر ز کجا آمده ؟!! از سفر کرب و بلا آمده !!!
و این یعنی همسفر تو شدن خون میطلبد!
و هنوز صدای یا حسین در همه جای شهر می پیچد ...
و باز هم عاشوراست...
سر عشق اشعار آیینی
شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh
یوسف
من پیرزن مصری ام و چند تخم مرغ
امروز آمدم به خریداری شما
شایستگی ندارم اگر ظهر جمعه ها
تا اقتدا کنم به جلوداری شما
اما سپیده می طلبم از خدایمان
لایق شوم برای دمی یاری شما
ابلیس دست برده به شمشیر آشکار
وقت است جان دهم به هواداری شما
آماده گشته است جهان در رکابتان
صف در صف است لشگر سرداری شما
آقای منتظر ! دگر این جمعه جلوه کن
جانهای تشنه طالب سالاری شما
سر عشق اشعار آیینی
شراره(زهرا) وقار
https://eitaa.com/serreeshgh