خيلي جدی نیاز دارم برم بیرون و کلی خرید کنم فقط پول ندارم

گوشیمو باز کردم و یهویی کلی پیام برای آخر سال خورد تو صورتم ):

ꪆৎ : سودا، مهربونِ همیشه‌حاضر، کسی که حتی وقتی خودم حس می‌کردم گم شدم، کنارم بود. نمی‌دونی چقدر بودنت، حرفات، اون حس آرامشی که همیشه با خودت داری، برام ارزشمنده. تو مثل یه نوازش نرمی که وقتی دنیا خشن میشه، آرومم می‌کنه. مثل یه فنجون شکلات داغ توی یه روز سرد، مثل یه موسیقی ملایم که توی شلوغی ذهنم، منو به یه جای امن می‌بره. تو مثل موچی ؛ نرم، لطیف، خوشمزه، و خوشگل ! هروقت حالم بد بود، حتی لازم نبود چیزی بگم، تو می‌فهمیدی. با همون مهربونی خاص خودت، کنارم بودی، نه با حرفای کلیشه‌ای، نه با دلداری‌های مصنوعی، بلکه با همون حضورت، همون بودنِ ساده ولی عمیقت .. سودا، تو از اونایی هستی که آدم نمی‌خواد از دست بده. از اونایی که دنیا بدونشون یه چیزی کم داره. ممنونم که بودی، که هستی، که همیشه یه گوشه‌ی امن توی این دنیای شلوغ برای من ساختی. دوستت دارم، خیلی زیاد. ممنونم که سال 403 رو با بودنت زیباتر کردی 🤏🏻 ):

حقیقتا گریم گرفت ))))

چقدر میتونی ناز باشی تو آخه پنی