🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸تو هم جعفری!🔸
زمانی در زندان کریمخانی بودم که الآن در وسط شیراز، برج کریمخانی و نماد شیراز شده است. یک #دیوانۀ_هیکلدار و درشت بود که دو تا بچه مدرسهای با هم دعوا کرده بودند و او کلۀ این دو تا را طوری به هم زده بود که هر دو مرده بودند! چون تیمارستان نبود، او را به زندان آورده بودند. حالا ببینید این در زندان و با زندانیها چه کار میکرد! به او جعفر میگفتند. هر وقت که کسی با کسی خرده حساب داشت، پشت سر جعفر راه میرفت تا جعفر با آن کسی که این با او خرده حساب داشت، روبهرو شود. بعد یک دمپایی محکم میزد توی گردن جعفر و فرار میکرد. جعفر هم هر کسی را که جلویش بود، با آن دستِ محکمش میزد. زندانیها گاهی با هم اینطور تسویه حساب میکردند که جعفر را وسط میانداختند و او که از پشت سریاش خورده بود، به جلوییاش میزد.
به مردها میگویم: اگر بیرون از خانه عصبانی شدی و بعد به خانه رفتی و عقدهات را بر سر #زن و #بچهات خالی کردی، تو هم جعفری! این بد است که انسان از دیگران ناراحت باشد دقّ دلیاش را سر زن و بچهاش خالی کند. اگر اوقاتتات تلخ است و از بچه بهانه میگیرید، این بچه آن چیزی که میخواهید، نمیشود.
🌱@seshanbeh_mahdavi_noshahr
🌼🍃🌼
#«عمرسعد» #آدم عجیبیست...
#آدم فکر نمیکند کسی مثل او #فرماندهی تاریکترین سپاه تاریخ #بشود.
https://eitaa.com/emamhoseyn270
#ماها تصور میکنیم سردستهی #آدمهایی که مقابل امام حسین #میایستند، باید خیلی آدم عجیب و #غریبی توی ظلم و قساوت باشد.
#ظاهراً اما اینطور نیست.
#عمرسعد، خیلی هم آدم دور از #دسترس و غریبی نیست. *ماها #شاید شبیه «شمر»* *نباشیم یا #نشویم هیچوقت، اما رگههایی از #شخصیت عمرسعد را خیلیهایمان داریم.*
*#رگههایی که وسط معرکه میتواند #آدم را تا لبهی پرتگاه ببرد.*
#از همان لحظهی اول ورود به کربلا شک دارد به آمدنش، به جنگیدنش با حسین.
https://eitaa.com/emamhoseyn270
#حتی جایی آرزو کرده که کاش خدا من را از جنگیدن با حسین نجات #بدهد. عمر سعد «علم» دارد. «علم» دارد به اینکه حسین حق است.
#به اینکه جنگیدن با حسین، یعنی #قرار گرفتن توی سپاه باطل. اما #چیزهایی هست که وقت «عمل» #میلنگاندش.
#زن و بچههاش، مال و اموالش، خانه و زندگیاش و مهمتر از همهی #اینها؛ گندمهای ری؛ وعدهی #شیرین فرمانداریِ ری.
*#شب دهم امام میکِشدش کنار، #حرف میزند با او*
*#حتی دعوتش میکند به برگشتن،* *#به قیام در کنار خودش. میگوید؛ #میترسم خانهام را خراب کنند، امام #جواب میدهند:* *خانهی دیگری میسازم برایت.*
*#میگوید؛ میترسم اموالم را مصادره کنند! امام دوباره میگویند؛ بهتر از آنها را توی حجاز به تو #میدهم. میگوید نگران خانوادهام #هستم، نکند آسیبی به آنها برسانند*
https://eitaa.com/emamhoseyn270
*#ماها هم «شک» داریم، همیشه در #رفت و آمدیم بین حق و باطل.*
*#با آنکه به حقانیت حق واقفیم.*
*#مال و جان و زندگی و موقعیتمان را #خیلی دوست داریم؛ از دست #دادنشان #خیلی برایمان نگرانکننده است.*
*#و اینها نشانههای خطرناکی #هستند. #نشانههای سیاهی از #شباهت ما با #عمرابنسعدابنابیوقاص که هر بار #توی زیارت عاشورا لعنتش میکنیم.*
#عمرسعد از آن خاکستریهایی بود #که کربلا تکلیفشان را با خودشان #معلوم کرد. رفت و آمد میان سیاهی #و سفیدی تمام شد دیگر. رفت تا #عمق سیاهیها و دیگر همانجا ماند.*
@seshanbeh_mahdavi_noshahr