قسمت بیست و یکم #خاطره چهار بخش داره چون موضوع مهمی داره خواستیم بیشتر راجبش حرف بزنیم
خوشحال میشم حتما بخونید و نظراتتون رو برامون بنویسید
بخش اول👇🏻
#خاطره
قسمت بیست و سوم:مصاحبه با مردم
بخش دوم: تدارکات پشت صحنه برای مصاحبه✌🏻
شب شهادت امام حسن عسکری بود که قرار گذاشتیم بریم برای عید بیعت مصاحبه رو انجام بدیم و چون این فعالیت حالت تلنگری داشت و شاد نبود، قرار شد شب شهادت، این گزارش رو ضبط کنیم؛ چون واقعا تدوینش زمان بره🥴 و میخواستیم روز عید گزارش رو براتون ارسال کنیم که حتی شده یه ذره بیشتر دل ها رو به امام زمان نزدیک کنیم💕
خلاصه اون شب با دوستان صحبت کردیم که هر کی میتونه برای انجام این فعالیت در بوستان شهدای گمنام حضور پیدا کنه.
که خب ما سه نفر بودیم و یه نفر دیگه هم بهمون اضافه شدن.
از همین جا از خانم (ف_ش) دیگه ببخشید اسم ها رو براتون اینجوری می نویسم😁چون ممکنه راضی نباشن اسمشون رو بگیم😉 تشکر می کنیم
خدا ایشون رو رسوند که تو انجام این فعالیت به ما کمک کنن و واقعا خیلی زحمت کشیدن و برای مصاحبه، مردم رو دعوت می کردن.
خلاصه بعد از اینکه رسیدیم بوستان، وسایل فیلم برداری رو در آوردیم و شروع کردیم به آماده سازی اون مکان برای فیلمبرداری!
دوربین رو تنظیم کردیم، سوالات مصاحبه رو آماده کردیم، اینم بگم ما چون وسایل زیادی نداشتیم با دوربین یکی از اعضای گروه که چند سال قبل برای رشته تحصیلی شون خریده بودن فیلمبرداری رو انجام دادیم؛ میکروفون هم که نداشتیم و مجبور شدیم برای کیفیت بهتر صدا از تلفن همراه یکی از بچه ها استفاده کنیم و صدا رو از نزدیک ضبط کنیم؛ و خوب خودمون هم هدفون نداشتیم و باز اینو هم خانم (ف_ش) زحمت کشیدن و آوردن.😊
ما امکانات مون در این حده 🙃
وبا این امکانات داریم کار می کنیم؛ گاهی وقتها وقتی به پشت صحنه کار فکر می کنیم خودمون خنده مون می گیره؛ چون یه مکان ثابت برای بسته بندی ها یا برای فیلمبرداری نداریم مجبوریم یه جایی رو پیدا کنیم که فیلم مون خوب در بیاد؛ ما جاهای مختلفی فیلمبرداری کردیم از جمله در حیات منزل،اتاق،حسینیه، پایگاه و... یه بار برای پشت صحنه یکی از فعالیت ها مجبور شدیم تو آشپزخونه فیلمبرداری کنیم😁 و خب چون مکان مناسبی برای فیلمبرداری نبود از یه طرف یخچال به چشم میخورد، از یه طرف کمد آشپزخونه مون که طی حادثه ای افتاده بود پایین، چشم رو نوازش می کرد..😁
خلاصه یه چادر مشکی برداشتیم و انداختیم رو کمد که تو فیلم مشخص نباشه😅
منم وایسادم یه طرف چادر رو گرفتم که نیفته و از اون طرف چون کسی نبود که اون سمتِ چادر رو بگیره یه پارچ آب گذاشتیم روی چادر که نیفته🤣
و خب جلوه ی خوبی نداشت پشت صحنه مون و با هم می گفتیم مردم این پشت صحنه ها رو که نمی بینن؛ اگه بفهمن پشت صحنه چه خبره...کلی بهمون میخندن😅
دوست داشتیم پشت صحنه اش رو بهتون نشون بدیم ولی وضعیت پشت صحنه یکم ناجور بود نمیشد😁
خب حالا برگردیم به مصاحبه تا بیشتر جلوه هایی از پشت صحنه ها رو رو نکردم🙊.
خلاصه که تو اون وضعیت کارای پشت صحنه رو انجام دادیم که برسیم به دعوت مردم به مصاحبه✌🏻
اینجانب😎 به همراه دوست عزیز و گرامی خانوم(ف_ ش) راهی شدیم برای دعوت مردم✌🏻😎
من چون برای اولین بار میخواستم مردم رو دعوت کنم تا یه جایی رفتم بعد دیدم کسی همرام نیست خشکم زد😐 انگار یه بشکه آب یخ ریختن روم😅
برگشتم دیدم دارن نگام می کنن؛ نباید جا میزدم😑 و باید یه جوری رفتار می کردم که انگار عین خیالم نیست😁 برای همین آروم آروم حرکت کردم که مثلاً دارم میرم، حالا داشتم آروم میرفتم که اون دوستمون بهم برسه😁
خداوکیلی دفعه اولم بود خب😁
بعد که دوستمون اومد با هم رفتیم در کنار چند تا خانوم که دعوتشون کنیم به مصاحبه 🎤
گفتم حالا که تا اینجا اومدم بزار دو کلمه حرف بزنم زشته😑
برای همین سریع شروع کردم به صحبت کردن و گفتم که ما اون سمت یه مصاحبه داریم اگه دوست دارید تشریف بیارین🎥📝
دوستمون هم گفت آره ما از طرف پویش سه شنبه های مهدوی اومدیم و بیایین برای مصاحبه!
یه خانمی گفت باشه من میام😊 منم باورم نمی شد، از خونه با خودم مرور می کردم که کلی باید بریم بگردیم و با مردم حرف بزنیم تا شاید یکی راضی بشه بیاد ولی در عین ناباوری زود پاشد اومد✌🏻😎
داشتیم میرفتیم سمت بقیه بچه های گروه که مصاحبه رو انجام بدیم؛ بچه ها از دور گفتن چی شد؟؟؟
👍یا👎؟
با ذوق گفتم یکی داره میااااااد😍👍
بعد رفتم سمت بچه های گروه که مصاحبه رو شروع کنیم؛
و اینکه بگم: اینجانب و این بنده حقیر وظیفه خطیر مصاحبه رو بر عهده داشتم😁
زود رفتم که آماده ی مصاحبه بشم😎✌🏻
سوالاتی که نوشته بودم رو برداشتم و بهش نگاه می کردم تا اون خانم بیاد و آماده بشه برای مصاحبه.
یکی از اعضای گروه دوربین رو برای ضبط آماده کرد، یه نفر دیگه هم برای ضبط صدا تلفن همراه رو آماده کرد و شروع کردیم.....
ادامه دارد...
#خاطره
قسمت بیست و سوم: مصاحبه با مردم
بخش سوم: غربت مهدی زهرا💔
یکی از اعضای گروه دوربین رو برای ضبط آماده کرد، یه نفر دیگه هم برای ضبط صدا تلفن همراه رو آماده کرد و شروع کردیم...
سوالات رو یکی یکی پرسیدیم...
مهمترین شخص زندگیتون کیه؟
بعد از اینکه این سوال رو پرسیدیم، تا جایی که یادم میاد هیچ کس مهمترین شخص زندگیش امام زمانش نبود💔
خیلی ها می گفتن مهمترین شخص زندگیم خانواده ان، مادرمه، همسرمه و ...
اما غافل از اینکه مهمترین فردی که توی زندگی ماست خانواده ی آسمانی ما یعنی اهل بیت و پدر ما امام زمانه مونه🥺
واقعا باید غصه خورد بابت غریبی امام زمان🥺💔
حالا توی خلوت خودت بشین و فکر کن ببین با خودت چند چندی؟
ببین جایگاه امام زمان تو زندگیت کجاست؟
ببین چقدر حاضری براش از خودت، از وقتت⏳، از مال و ثروتت 💶، از اون چیزایی که داری بگذری و برای امامت خرج کنی؟
با وجود سالها نبودن حضرت، تا حالا شده که خیلی دلت برا پدر حقیقی ات(امام زمان) تنگ بشه؟💔
یا اینکه بی قرار بشی از نبودنش🥺
و از ته دل برای فرجش دعا کنی🤲🏻
یا اینکه خوشبختی رو تو مسلمون بودن و مسلمون بودن رو در شیعه بودن و شیعه ی امیرالمومنین بودن رو تو آخرالزمان ببینی و انسان خوشبخت رو کسی بدونی که امام زمان جایگاه ویژه ای تو زندگیش داره و امام بالا سرشه🥺
تا حالا بهش فکر کردین؟
تا حالا شده فکر کنین به اینکه خدا من رو در این دوران قرار داده تا قبل از ظهور، خودم رو آماده کنم برای خدمت و سربازی امام زمانم؟😌
ولی اون شب کمتر کسی تو جواب هاش به امام زمان اشاره می کرد...
به هر حال این مصاحبه یه حالت تلنگری داشت و قرار بود بعد از جواب هاشون، صوتی رو بشنون که تو اون صوت، صحبت هایی از پدرمون امام زمان بود😊
هدفون رو گذاشتن و صوت رو شنیدن...
حالا جواب ها طور دیگه ای بود؛ حالا بحث سر این بود که امام زمان باید بیاد تا ما رو از گرفتاری ها و مشکلات نجات بده.
باید بیاد تا اوضاع زندگیمون رو عوض کنه چون مشکلات و گرفتاری ها به دست خود امام زمان باز میشه...
اما توجه کردین گاهی ما هم تو زندگی با خودمون میگیم:
اوضاع اقتصادی کشور خوب نیست، ان شاءالله امام زمان ظهور کنه که اوضاع مملکت بهتر بشه...💶
یا مثلاً میگیم:
چقدر مردم تو زندگیشون مشکل دارن، گرفتاری دارن، ان شاءالله امام زمان بیاد همه چی رو درست کنه🤲🏻
تا حالا فکر کردین به اینکه شاید بعضی ها، امام زمان رو برای این چیزا بخوان!
درسته که با ظهور حضرت این مسائل و مشکلات حل میشه، ولی ما واقعا امام زمان رو برای این چیزا میخوایم؟⚠️
بیایین به یه سوال جواب بدیم!
🔸امام زمان رو برای چی میخوای؟
استاد رائفی پور میگفتن:
تو امام زمان رو برای خودت میخوای😌
تا حالا اینجوری بهش فکر کرده بودین که میخوام امام زمان باشه تا با امام زمان با سرعت بیشتری به خدا برسم؛ و با وجود ایشون با شیب تندی به قرب الی الله برسم؟😊
گاهی وقت ها خوبه که با خودمون خلوت کنیم و ببینیم چند چندیم؟!؟🥺
ببینیم چقدر با تموم وجود برای امام زمان کار کردیم؟!
چقدر از خودمون گذشتیم برای امام زمان؟
اصلا اونقدری کار کردیم برای آقامون ، یا زندگیمون شده روزمرگی هایی که بدون نام و یاد حضرت داره سپری میشه؟!🥺
⚠️فکر کن ببین چند چندی رفیق؟
ادامه دارد....
#خاطره
قسمت بیست و سوم: مصاحبه با مردم
بخش چهارم: بی قرار مهدی🥺💔
اولین سوال ما این بود که مهمترین شخص زندگیت کیه؟📝
یکی میگفت خانوادم، یکی میگفت مادرم، یکی فرزندم و...😊
و اما سوال دوم این بود که حاضری برای مهم ترین شخص زندگیت چیکار کنی⁉️
یادم میاد یکی گفت:
حاضرم هر کاری که در توانم هست انجام بدم...😊
ولی یه سوال؟؟ تا حالا شده در رابطه با امام زمان بشینی و با خودت فکر کنی ببینی چه کاری میتونی برای پدر حقیقی خودت امام زمان انجام بدی؟
یا اینکه ببینی تا الان چقدر اهمیت دادی به این موضوع و چقدر برای امام زمان کار کردی؟ چقدر از خودت گذشتی تا امام زمانت رو یاری کنی!🥺
⏳چقدر از وقتتو به امام زمانت اختصاص دادی؟
گاهی وقت ها، اینجوری بهش فکر کنیم.
بعد از این سوال رسیدیم به این که حالا اگه چند روز نبینیش چه حالی بهت دست میده؟😢
یه نفر یه جوابی داد که بنظرم قابل تأمله
گفت اگه چند روز مادرم رو نبینم بیقرارش میشم و دوست دارم صداش رو بشنوم که آروم بشم💔🥺
رفیق!! چند بار تا الان بیقرار امام زمانت شدی؟😢
شده تا حالا از شدت بیقراری، اشکت جاری بشه؟؟😭
میگن باید تشنه بشی...
وقتی تشنه شدی به گریه و زاری میوفتی🥺😭💔
باید تشنه ی امام زمانت بشی؛ وقتی تشنه شدی اون وقت به گریه و زاری میوفتی...
و اما تا کی باید صاحب ما در غربت باشه و ما بی سرپناه باشیم!!
تا کی فراق و سوختن باشد همیشه🥺
بی سرپناهی سهم من باشد همیشه💔
غرق گناهم حرّ میدانم، ولیکن
باید که دستی سوی من باشد همیشه؟
ترسم بمیرم روی ماهت را نبینم🥺😭
باید اویسی در قَرَن باشد همیشه⁉️
میدونید دیگه تنها جایی که به ما اجازه دادن بریم در خونه ی خدا و شکایت کنیم تو دعای افتتاح هست که میگه:
الّلهُمَّ إنّا نَشکُو الَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا و کَثْرَةَ عَدُّوِنَا و قِلَّةَ عَدَدِنَا وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا...
یعنی خدایا به درگاهت شکایت می کنم از نبود پیامبر و از غیبت مولایمان و بسیاری دشمنان مان و کمی نفراتمان و سختی فتنه ها به سوی مان...💔🥺
توی این دعا بهمون اجازه دادن شکایت کنیم از نبود امام و مولامون حضرت مهدی...
دیگه چقدر باید بگذره، و چقدر باید فتنه ها و گرفتاری ها و مشکلات به سمت ما بیاد که بفهمیم بخاطر نبود امام زمانه🥺
ادامه دارد....
#خاطره
قسمت بیست و سوم: مصاحبه با مردم بخش۵: مقام والای آخرالزمانی ها😎😍
به نظر شما یه آدم خوشبخت تو زندگیش چی داره؟؟
بعضاً گفتن آرامش!...
اما اگه اشتباه نکنم دو نفر جواب هاشون متفاوت بود!!
یکی گفت آدم خوشبخت تو زندگیش ایمان داره یکی هم گفت امام زمان رو داره...😍
راستی بزار یه چیز جالب رو برات توضیح بدم😊
من خودم از استاد رائفی پور شنیدم و خیلی حس خوبی رو دریافت کردم🤩
یه سوال⁉️
میدونستید ما خودمون انتخاب کردیم تو آخرالزمان به دنیا بیاییم؟😳
یعنی خودت انتخاب کردی که تو این موقعیت، یعنی آخرالزمان، به دنیا بیای و انتخاب کردی که امام زمانت، حضرت مهدی باشه؟😎😍
حالا اینکه چی دیدیم که انتخاب کردیم تو این زمان باشیم رو نمیدونم، ولی مهم اینه که خودمون انتخابش کردیم، پس پاش می ایستیم، اینو بدونید که ما خیلی خوشبختیم که تو آخرالزمان به دنیا اومدیم؛ چون یه روایت هست که میگه: مردم آخرالزمان از مردم همه ی زمان ها برتر هستد😌
درسته زندگی تو آخرالزمان خیلی سخته و روایت هست که میگه نگه داشتن ایمان تو آخرالزمان مثل نگه داشتن آتیش کف دسته🔥
سوره واقعه میگه: و قلیل من الآخرین، کم از این آخرالزمانی ها از غربال فتنه ها بیرون میان، اما مبارکشون باشه
اگه بتونی تو آخرالزمان خودت رو حفظ کنی و پای دینت وایسی و از فتنه ها سربلند بیرون بیای خیلی مردی!😍
اصلا میدونی چیه؟
چون تو آخرالزمان زندگی کردن سخته جایزه اش🏆 هم خیلی بزرگه:
میدونید جایزه هاش چیه؟
روایت هایی داریم درباره مردم آخرالزمان که اگه بدونی میدونم حال میکنی😌
امام سجاد فرمودند که، کسانی که در زمان غیبت آخرین امام بر ولایت ما پایدار بمونن، اجر هزار شهید جنگ بدر و احد رو دارن🤩
امام باقر فرمودند: کسی که منتظر این امر (ظهور امام زمان) است، ثواب کسی را دارد که روزها را روزه داشته و شب ها به عبادت الهی بر پای ایستاده باشد.🤲🏻
ابو بصیر از امام محمد باقر عليه السّلام روايت نموده كه پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله روزى در جمعى از اصحاب خود دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنمايان.🙃
اصحاب عرض كردند: يا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نيستيم؟🙂
فرمود: نه! شما اصحاب من ميباشيد، برادران من مردمى در آخر الزمان هستند كه به من ايمان می آورند، با اين كه مرا نديده اند😍
ثابت ماندن يكى از آنها بر دين خود، از صاف كردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب تاریک، دشوارتر است.😢 و يا مانند كسى است كه پاره هایى از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگه دارد.🔥 آنها چراغهاى شب تار ميباشند، پروردگار آنان را از هر فتنه تيره و تارى نجات ميدهد😍
این ها روایاتی است درباره مقام والای مردم آخرالزمان که در دین خودشون ثابت قدم موندن و تا آخر ایستادن و با وجود فتنه ها، ایستادگی کردن و منتظر امام زمانشون هستند.😍
اما روایاتی هم داریم درباره مذمت مردم آخرالزمان...😨
میخوای بدونی چیه؟؟😢
در رابطه با (برخي) زنان آخر الزمان داريم كه ميفرمود: در آخر الزّمان (نزديك به قيامت) زنانى ظاهر شوند:
بیحجابان،برهنگان، خود را می آرایند براى غير شوهران،💄 رها كردگان آئين📖، داخل شدگان در آشوبها؛ قائلان به شهوات و مسائل جنسى، شتاب كنندگان به سوى لذّات و خوشگذرانى ها، حلال شمارندگان محرّمات الهى، و واردشوندگان در دوزخ.😨
پیامبر اکرم به بعضی از کودکان نظر کرد و فرمود: وای بر فرزندان آخرالزمان از روش پدرانشان.😳
عرض شد یا رسول اللَّه از پدران مشرک آنها؟😬
فرمود نه، از پدران مسلمانشان که چیزی از فرائض دینی را به آنها یاد نمیدهند😔و اگر فرزندان، خودشان برای فراگیری فرائض دینی بروند منعشان میکنند😨
و تنها از این خشنودند که آنها درآمد مالی داشته باشند هر چند ناچیز باشد.💶 سپس فرمود: من از این پدران بری و بیزارم و آنان نیز از من بیزارند😔💔
این فقط بخشی از روایات درباره مدح و ذم مردم آخرالزمان بود...
راستش باید بگم این دو تا روایت اتفاق افتاده و ما تو جامعه داریم می بینیم.
هم روایت اول هم دوم؛ مثلاً یکم درباره روایت دوم بگم:
اینکه فرزند خودش میخواد حجاب داشته باشه، روزه بگیره...
پدر و مادر میگن نه هنوز بچه است، نمیتونه...😕
ببخشیدا ولی خدا بهتر میدونه الان این بچه توانش رو داره یا شما😒
که هنوز بچه روزه نگرفته میگی بچم نمیتونه!!
بچم هنوز کوچیکه، بخوام چادر سرش کنم😒
کاش میتونستم بیشتر این مسئله رو باز کنم و در موردش صحبت کنم😔😢
واقعا ناراحت کننده است...💔
خب حالا بگذریم و بریم سراغ...😉
ادامه دارد....
#خاطره
قسمت بیست و سوم: مصاحبه با مردم
بخش پایانی: دریغ از قطره ای اشک😅
خب حالا بگذریم و بریم سراغ...
پشت صحنه🙂 چون روی صحنه دیدنیه...
ولی این پشت صحنه است که دیده نمیشه و باید تعریف کرد🙂
بهتون گفته بودم که اینجانب(خانم نویسنده گروه) به همراه خانم ف.ش رفتیم برای دعوت مردم، اگه بخش دوم رو نخوندین حتما بخونیدش تا بدونید قضیه از چه قراره...
خلاصه مصاحبه نفر اول تموم شد و باید میرفتیم برای دعوت دوباره مردم😉
قرار شد که بریم سمت یه خانواده که باهاشون صحبت کنیم که اگه دوست دارن، هر کدومشون خواستن بیان🙂
منم که دیدم خانواده نشسته، اعم از مرد و زن، گفتم چون آقا نشسته من روم نمیشه،بریم یه جایی که فقط خانم باشه.
خانم ف.ش گفتن که خب من خودم تنهایی میرم😎
گفتم باشه؛ البته قبول کردم که از دور همه چیز رو مدیریت کنم😁
که به این کار میگن دورکاری؛ اینم خودش یه کاریه😎
باهاش رفتم، تا یه جایی که رسیدم، وایسادم که ایشون برن و صحبت کنن😊
که خب خداروشکر ایشون با اون خانواده آشنا در اومدن و باهاشون صحبت کردن که بیان، و چند نفر قبول کردن🤩
واومدن پشت صحنه، منتظر موندن که یکی یکی نوبت شون بشه😍
و اینجانب😎 که دیدم خانم ف.ش داره یه تنه مردم رو میاره برای مصاحبه؛ سعی کردم به همون وظیفه ی خطیری که بر عهده ام بود یعنی مصاحبه کردن بسنده کنم و زیاد آفتابی نشم برای دعوت مردم🌞🙈
البته من آدمی نیستم که وسط راه ول کنم و برم😒
من وایسادم و تا جایی که می شد ادامه دادم😪
ولی نمیدونم چرا اونایی که به پست من میخوردن دوست نداشتن جلو دوربین بیان😁
هی پیشونی، ما رو کجا میشونی آخه😁
اما. اما. اما مهم اینه که من تلاش خودم رو کردم و از همین تریبون اعلام میکنم که این، هیچی از ارزش های من کم نمیکنه😎
خلاصه که از دعوت ها بگذریم میرسیم به ادامه ی مصاحبه...
بعد از گوش دادن صوت دو سوال دیگه مطرح شد که یکیش این بود که حاضری برای خوشحالی امام زمان چه کاری انجام بدی؟
یه نفر گفت اینکه به وظایفم عمل کنم و ولایت فقیه رو دوست داشته باشم.
من میگم بالاتر از دوست داشتن ولایت فقیه اینه که من، گوش به فرمان ایشون باشم.
مخصوصا تو این جریانات و اتفاقات و فتنه هایی که پیش میاد؛ به قول یه بزرگی گوشِتون به حرف های کسی باشه که گوشش به حرفای امام زمانه🙂
حالا شما حاضرید برای خوشحالی امام زمان چی کار کنید؟!🤔
یه پیشنهاد: اون آقا گفتن که حاضرم به وظایفم درباره انتظار عمل کنم؛ میدونید وظایف ما در برابر امام زمان چیه؟
در کتاب مکیال المکارم 📚 هشتاد وظیفه ما نسبت به امام زمان نوشته شده که ان شاء الله بخونیم و عمل کنیم😊
راستی چون این قسمت آخرین قسمت هست، بزارید یه چیز دیگه ام از پشت صحنه مون براتون تعریف کنم😁
ما پشت صحنه وایساده بودیم و منتظر بودیم که مردم با شنیدن اون صوت اشک بریزن اما دریغ از قطره ای اشک🤣
شاید باورتون نشه ولی من کلی حساب کرده بودم روی این قسمت😂
هی با خودم تصور می کردم که مردم بعد از شنیدن اون صوت گریه می کنن،چون حس و حال این صوت جوریه که اگه با جون و دل بشنوی واقعا شرمنده مهربونی های حضرت میشی، بعد تصور میکردم که ما از لحظات اشک ریختن ها فیلم می گیریم، میبریم روی حرکت آهسته، خیلی قشنگ میشه😅
اما امان از زمانی که هر چی صبر کردیم و منتظر بودیم که قطره اشکی ببارد😁 نمیبارید که🤣
برای تاثیر بیشتر فیلم میخواستیم ولی گاهی اونجوری که میخوای نمیشه😁گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود.... ☹️🙃
خلاصه دیدم اینجوری نمیشه، گفتم بزار خودم برم جلو دوربین و چنان براتون گریه کنم که تلافی بقیه که گریه نکردن رو در بیارم😅
بچه های گروه گفتن باشه اگه کسی نیومد تو برو😶
نمیدونستم شوخی شوخی جدی میشه، برای اینکه نرم جلو دوربین مجبور شدم با دوستمون برم که یکی رو پیدا کنیم، و خداروشکر یکی اومد برای مصاحبه
و خطر از بیخ گوشم رد شد😁
بازم خداروشکر که الحمدلله وگرنه والابه خدا😉
خلاصه که اینم بخیر گذشت...
و اما برسیم به بحث جذاب هدیه های بعد از مصاحبه🎁
که اولش بگم پاکتش کار خودمون بود #تولید داخلی😎✌🏻
و بعد بگم که تو پاکت ها یه دفترچه، یه تسبیح و یه دم کلیدی بود.
در ضمن روی سخنم با کسایی هست که هزینه دادن برای خریدن هدیه ها😌
خودتون خبر داشتین که تا زمانی که مردم از این تسبیح ها استفاده کنن و باهاش ذکر بگن برای شمام ثواب می نویسن😎
یا زمانی که از این هدیه ها استفاده می کنن و اگه یاد امام زمان بیفتن و محبت امام زمان تو دلشون بیشتر شه، برای شما هم ثوابه😌
آره کار ما این شکلیه، هدفمند هدیه ها رو میخریم✌🏻