eitaa logo
سه شنبه های مهدوی
1.6هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
435 ویدیو
5 فایل
مقدمه ای ست برای یادآوریِ عزیزترینی که در این شلوغی های زندگی،شده است غریب ترین..🌸 پرداخت نذورات سه شنبه های مهدوی👇 5892107047008563 بنام #سه_شنبه_های_مهدوی شماره ثبت: ۳۹۶۶۸۰۶۲۱۴۰۰۱ 🔹ارتباط با ما👈 @seshanbemahdavi_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨ روشنی بخش دیده ام مهـ💔ـدی بی تـ💔ـو عالم به چشم من تار اسٺ گزارش تصویری روزهائی که به خیر میگذرد 🌺 😍 به تاریخ ۹۹ 🌱 @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... گوش جان که بسپاری ... هنوز پس از هزار و ... سال صدای کاروان حسینی را می شنوی ... کاروانی بظاهر اسیر اما چنان سربلند که امویان را به اسارت خویش درآورده اند و به خاک مذلت نشانده اند ... چند قدمی که با کاروان همراه شوی ... کودکان داغدیده، زخمی، گرسنه، جسارت دیده، اما همچنان عزیز و سرفراز را می بینی که حسرت شکوه و گلایه را بر دل دشمنان گذارده اند ... صدای غل و زنجیرها را می شنوی همان غل و زنجیری که دستها و گردنهای پاره های قلب پیامبر را مجروح ساخته اند ... و صدای هلهله و پایکوبی نامردمانی را که به استقبال کاروان‌ آمده اند. منتقم خون حسین(ع) .... مصیبت شهادت جد غریبت و اسارت خاندان جلیل القدرت و اندوه تو در این مصیبت عظیم آتشی بر جان شیعه زده که هرگز به سردی نمی گراید ... در انتظار آن‌ روز عزیز که به خونخواهی جد شهیدت قیام‌ می کنی، بر این‌ مصیبت صبر می کنیم، ما را برای روز انتقام سخت برگزین. سه شنبه ای دیگر از راه رسید .... قرار ما سه شنبه هجدهم شهریورماه ۱۳۹۹ . ای فدای یا لثارات الحسینت العجل .... وَ اَسْاَلُهُ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکُمْ مَعَ اِمامٍ مَهْدىٍّ ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْکُمْ .... @seshanbemahdavi
ترنج و تیغ به کف منتظر سر راهتـ❤️ـ نشسته یوسف صدیق بسکه زیبائی @seshanbemahdavi
... بیا ... که دیده ... به دیدارتـ❤️ـ ... آرزومند است @seshanbemahdavi
... این جمعه هم گذشت چنان جمعه های قبل بی تاب کرده قصه تکرارها مرا @seshanbemahdavi
داغ علـ💔ـی های پدر خونین دلت کرد ای إرباً إربا دل علی اکبـ💔ـرتری تو 🏴 آجرک الله یا صاحب الزمان ... @seshanbemahdavi
💠 یکصد و پنجاه و هشتمین قرار 💠 بسم رب المهـ(عج)ـدی .... اولین سه شنبه از چهارمین سالروز سه شنبه های مهدوی میدان‌عاشقی نیز، بدون حضور نازنین ات سوت و کور گذشت ... سه سال خادمی آستان شریف ات، سه سال خاطرات تلخ و شیرین ، روزهای تکرار نشدنی منتسب به تو بودن، معطر به عطر دل انگیز یاد تو بودن، آن‌ چنان حلاوتی به زندگی هامان بخشیده است که دیگر شیرینی هیچ لذتی جز در رکاب حضرت ات بودن کاممان را شیرین نخواهد کرد. مهربان‌مولایم ... همواره نگاه پدرانه ات را بر خود احساس می کنیم و گرمای دستان مهربان ات را که دست مان را گرفته ای ... یاری مان کن که در چهارمین سال خادمی مان آنگونه باشیم که تو می پسندی ... توفیق مان ده که در راه زدودن گرد غربت از وجود نازنین ات و پایان‌ بخشیدن به دوران غیبت ات موثر باشیم ... همواره دستهامان را گرفته ای، دستمان را رها مکن. سه شنبه ای دیگر بدون‌ رؤیت ماه رویت سپری شد .... اين سه شنبه به تاريخ هجدهم شهریور ماه ۱۳۹۹، با اهداء ماسک و گلدان کاکتوس عطر یاد گل نرگس را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم. میز خدمات پزشکی و ختم قرآن مجازی از دیگر خدمات خادمین بود. باشد که در دولت تو نوکری کنیم ...  وَ أَعِنَّا عَلَی تَأْدِیَةِ حُقُوقِهِ إِلَیْهِ وَ الاجْتِهَادِ فِي طَاعَتِهِ ... @seshanbemahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨ سخت دلتنگ تـ❤️ـو أم صبر ندارم چه کنم حیف و صد حیف که بین من و تـ❤️ـو فاصله هاست گزارش تصویری روزهائی که به خیر میگذرد 🌺 😍 به تاریخ ۹۹ 🌱 @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... به شعرا غبطه می خورم که چه عاشقانه نهانی های قلبشان را با زبان شعر پیشکش حضور تو می کنند، آن‌گاه قلم به دست می گیرم و واژه ها را جستجو می کنم، اما .... هر بار که قلمم بر روی کاغذ به رقص در می آید، برای از تو گفتن و از تو سرودن واژه کم می آورم، آری "شبنم‌ چگونه دم زند از بی کرانه ها" ؟؟؟!!! می گویند ... شاعری هنر دلی است که سالها منتظر مانده است ... این بار برای سخن گفتن با تو، از شهریار سخن پارسی مدد می جویم، حضرت عشق ... دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت بیا که جز تو سزاوار این کلاه و کمر نیست تویی که سوده کمربند کهکشان به کلاهت جمال چون تو به چشم و نگاه پاک توان دید به روی چون منی الحق دریغ چشم و نگاهت در انتظار تو میمیرم و در این دم آخر دلم خوش است که دیدم به خواب گاه به گاهت اگر به باغ تو گل بردمید و من به دل خاک اجازتی که سر برکنم به جای گیاهت کنون که می دمد از مغرب آفتاب نیابت چه کوه های سلاطین که می شود پر کاهت خدا وبال جوانی نهد به گردن پیری تو شهریار خمیدی به زیر بار گناهت سه شنبه ای دیگر از راه رسید .... قرار ما سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه ۱۳۹۹ . وَ اکْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ ... @seshanbemahdavi
... آقـ❤️ـای ... جمعه های غریبی ... ظهــور کن دهلیزهای شب زده‌ را ... غرق نـ✨ـور کن @seshanbemahdavi
... سر بالای نی ... آوای قرآن ... خندۀ شادی بيا دروازۀ ساعات و ... زینبـ💔ـ را تماشا کن 🏴 آجرک الله یا صاحبـ💔ـ الزمان ... @seshanbemahdavi
💠 یکصد و پنجاه و نهمین قرار 💠 بسم رب المهـ(عج)ـدی .... امسال به دلم‌ وعده داده بودم که با قدوم نازنین ات بهار را میهمان‌ دنیا می کنی ... فروردین گذشت نیامدی، اردیبهشت و خرداد نیز ..‌. بهار دامن برچید و جای خود را به تابستان بخشید، دل به تابستان سپردم و چشم به راه دوختم ... شنبه ها افتان و خیزان خود را به جمعه رساندند. هر صبح جمعه با قلبی مالامال از امید به آمدنت، ... را مشق کردم، اما غروب های جمعه با ناباوری ..‌. پایان بخش یک هفته چشم انتظاری ام‌ بود. سه شنبه ها اما ... جور دیگری غرق در امید بودم ... امید به اینکه دلدادگی هایم را می بینی، لبخند میزنی و پدرانه دعایم می کنی ... آخرین سه شنبه شهریور هم گذشت و نگاه مشتاقم دست خالی برگشت ... کاش امسال بجای پاییز تو با مهر از راه برسی ... سه شنبه ای دیگر بدون‌ رؤیت ماه رویت سپری شد .... اين سه شنبه به تاريخ بیست و پنجم شهریور ماه ۱۳۹۹، با اهداء ماسک و گلدان های کاکتوس عطر یاد گل نرگس را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم. میز خدمات پزشکی و ختم قرآن مجازی از دیگر خدمات خادمین بود. تو نیستی و دلم جهار فصل پاییز است ....  وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْدِیمِكَ إِیَّاهُ ... @seshanbemahdavi
روزهائی که به خیر میگذرد 🌺 به تاریخ ۹۹ ماسک و گلدان های کاکتوس @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... دردانه بود و شیرین زبان ... سه ساله بود اما همانند مادرش زهرا سلام الله علیها بی بی دو عالم ملک و ملکوت بود ... پاهای کوچکش با زمین بیگانه بود ... یا در آغوش پدر بود یا بر دوش عمو عباس ... یا بر زانوان برادرش علی اکبر جای داشت یا در آغوش گرم‌ عمه جانش زینب ... شانه گیسوانش نوازش دستهای مهربان بابا بود و لالایی شبهایش عاشقانه های پدر در گوشش ... بعد‌ از عصر روز دهم محرم سال ۶۱ اما ... پاهای کوچکش مأنوس با خار مغیلان شد و شانه گیسوان نیم سوخته اش دستهای خشن زجر ... و لالایی شبهای تارش پس از پدر دشمنام های نامردمانی که با " فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ ..." بیگانه بودند ... اما درد زهرای کوچک‌ حسین، درد هجران پدر بود ... ای خدای حسین ... به بی قراری دردانه سه ساله ات ... به آلام‌ بی شمار و اشکهای چشمان کم سویش ... بر قامت دلربای پدر مهربان ما لباس فرج بپوشان و بر شام هجرانش پایان بخش تا انتقام ظلمهای بی شماری را که امت ناسپاس جدش بر پاره های قلب رسولت روا داشتند بازستاند. سه شنبه ای دیگر از راه رسید .... قرار ما سه شنبه اول مهر ماه ۱۳۹۹ . به آن سری که به دیدار دخترش آمد به کودکی که به ویرانه آرمیده بیا وَ اَسْاَلُهُ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکُمْ مَعَ اِمامٍ مَهْدىٍّ ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْکُمْ .... @seshanbemahdavi
به آن یتیـ💔ـم ... که اشکش ز ترس بند آمد پنــاه هر دل تنها ... چرا نمی آیی؟؟؟ 🏴 آجرک الله یا صاحبـ💔ـ الزمان ... @seshanbemahdavi
... روز جمعه است و دعای دل من بعد فرج منصب خادمــی صحن امام حسـ❤️ـن است 🏴 آجرک الله یا صاحبـ💔ـ الزمان ... @seshanbemahdavi
..‌. حسـ💔ـن هنوز هم ... از کوچه ای تـ💔ـو را خواند غریبـ💔ـ کوچه غمها ... چرا نمی آیی؟؟؟ 🏴 آجرک الله یا صاحب الزمان .... @seshanbemahdavi
💠 یکصد و شصتمین قرار 💠 بسم رب المهـ(عج)ـدی .... و سرانجام سال به نیمه رسید و پاییز هزار رنگ هم از راه رسید ... با ابرهایی که بغض تل انبار شده شان بارانهای گاه و بیگاه می شود و مسیر سبز آمدن ات‌ را اب و جارو میکند ...‌ و برگهای طلایی رنگی که به امید آمدن تو سبز شدند و در حسرت دیدار ماه روی تو رویشان به زردی گرائید، اما همچنان به شاخه ها چنگ‌ میرنند تا مگر روزی تو بیایی و خود را در پیش پای تو بیاندازند ... آقا جان .... بهار زندگی مان‌ در آرزوی دیدار ماه رویت و نعمت حضور سراسر نور و برکت ات خزان شد ... بهار دلها .... آیا می شود شاهد آن زیباترین روز خدا باشیم که خزان دنیا را به قدوم نازنین ات بهار میکنی؟؟؟ سه شنبه ای دیگر بدون‌ رؤیت ماه رویت سپری شد .... اين سه شنبه به تاريخ اول مهر ماه ۱۳۹۹، با اهداء ماسک و مداد عطر یاد گل نرگس را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم. میز خدمات پزشکی و ختم قرآن مجازی از دیگر خدمات خادمین بود. در انتظار فصل تو سر شد جوانی ام ....  وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْدِیمِكَ إِیَّاهُ ... @seshanbemahdavi
روزهائی که به خیر میگذرد 🌺 به تاریخ ۹۹ پایش تب و اکسیژن خون @seshanbemahdavi