eitaa logo
سه شنبه های مهدوی
4.5هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
466 ویدیو
6 فایل
مقدمه ایست برای یادآوریِ عزیزترینی که در این شلوغی های زندگی،شده است غریب ترین..🌸 پرداخت نذورات سه شنبه های مهدوی👇 5892107047008563 https://zarinp.al/seshanbeha بنام #سه_شنبه_های_مهدوی شماره ثبت:۳۹۶۶۸۰۶۲۱۴۰۰۱ 🔹ارتباط باما👈 @seshanbemahdavi_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
20.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ✨ بی قرار تو ام و در دل تنگم گله هاست ... گزارش تصویری روزهائی که به خیر میگذرد 🌺 😍 به تاریخ 🌱 @seshanbemahdavi
..‌. کویر تشنه شده قلبم، ای سحاب، بیا  تمام زندگیم بی تو شد سراب، بیا هزار جمعه گذشت و نقاب نگشودی  به جان فاطمه این جمعه بی نقاب بیا  غروب جمعه شده بی تو روزهای دلم  به صبح جمعه من همچو آفتاب بیا به سینه ای که شکست از سُم ستور، قسم  به صورتی که شد از خون سر خضاب بیا @seshanbemahdavi
بر نیزه‌ها از دور می‌دیدم سرت را بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟ چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق در خون‌‌ رها وقتی که دیدم پیکرت را ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه یک بار می‌شد من ببوسم حنجرت را بابا تو که گفتی به ما از گوشواره همراه خود بردی چرا انگشترت را با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه دیدم کبودی‌های چشم مادرت را یک روز بودم یاس باغ آرزویت حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را ◼️آجرک الله یا صاحب الزمان ... @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... با انگشت های ناتوانش گیسوان نیم سوخته اش را مرتب نمود ... صورتش را با لبه آستین پاک کرد ... بسختی از جا برخاست و با دستهایی که از درد توانش را ربوده بود گرد و خاک از لباس هایش تکاند ... آخر میزبان میهمانی بسیار عزیر بود ... با چشم های کم سویش بدنبال پدر گشت ... آغوش گشود و پدر را سخت در آغوش فشرد؛ تمام توانش را جمع کرد و گفت بابایی ... آرام جانم ... آمدی؟؟؟ بی بی جان ... آلام‌ ما نیز از حد گذشته ... درد هجران تاب و توان مان ربوده ... می شود یکروز بابای ما نیز از سفر باز گردد و به خرابه دل ما سری بزند ... آن وفت ما نیز سخت در آغوشش کشیم و رنج ها و غصه های روزهای فراق برایش بازگوییم و در پیش مقدمش جان بیفشانیم. سه شنبه ای غمبار از راه می رسد .... قرار ما سه شنبه سی و یکم مرداد ماه ۱۴۰۲، همزمان با شهادت جانسوز دردانه حضرت ارباب، حضرت رقیه خاتون سلام الله علیهما . بهای وصل تو گر جان بود ، خریدارم  وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْدِیمِكَ إِیَّاهُ ... @seshanbemahdavi
تیری که سمتش رفت هم حتی مثل کمان قدش کمانی بود و از دست آدمها! رها می شد شرمنده از این ناتوانی بود تابوت گل را بوسه زد افتاد از شدت شرمندگی جان داد در پای مردی آسمان پیشه مردی که صلحش جانفشانی بود مردی که تنها رفت تا میقات دلخسته از تفریط و از افراط بر قلب پاکش صد هزاران زخم از مومنان نهروانی بود ای کاش زخمش زخم خنجر بود زخم زبان از مرگ بدتر بود و و زخم زبانهایی که او می خورد پاداشِ عمری مهربانی بود از بس که عُمری ابن ملجم ها با اسم یاری، دور او بودند وقت نمازش هم زره می بست مردی که اوج پهلوانی بود هی برد دندان بر جگر آخر صبرش به لب آمد ولی پرپر آن روز تشت خانه چون دشت گلهای سرخ و ارغوانی بود دل خسته بود از همنشینی ها با قاتلین مادرش زهرا زهری که نوشید آخرش ،تنها شیرینی اش در زندگانی بود ◼️آجرک الله یا صاحب الزمان ... @seshanbemahdavi