eitaa logo
ستاد امربه معروف و نهی ازمنکر مازندران
862 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
464 ویدیو
13 فایل
صفحه رسمی ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان مازندران👇 🆔 https://eitaa.com/setadabmmzn سایت رسمی ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان مازندران👇 🌐https://www.setadabm.ir/mazandaran شماره تماس ستاد👇 ☎️ 011-33314005 📲 09046974839 @SETADMZN
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز یک صلوات به نیت یک شهید 💢 🥀(سردارشهیدقاسم احمدی آزاد )🥀 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم . ▪️سال ۱۳۴۰ در شهر زیراب بدنیا اومد. قبل از تولد پدر اسمش و انتخاب کرده بود.سید قاسم احمدی آزاد.به دلیل شغل پدر که کارمند راه‌آهن بود، به نکا عزیمت کرد و دیپلمش را در شهر «ساری» به اتمام رساند. او در نکا، در یک مغازه مشغول پُر کردن کپسول و سیلندرهای گاز بود. قدم‌خیر، آن روزها را این‌گونه یاد می‌کند: «آن زمان گاز وجود نداشت. نفت هم به در خانه‌ها تحویل داده نمی‌شد. اما قاسم با دست یا هر وسیله دیگری، نفت را به در خانه‌های مردم می‌برد و به این شکل توزیع می‌کرد.» . ▪️سال ۵۸ به عضویت سپاه درآمد.اولین اعزام او به مناطق جنگی، در همین سال(1358) به کردستان بود که هم‌سنگر دکتر چمران شده بود. بعد از آن، به عنوان مسئول مخابرات و طراح عملیات در جبهه جنوب، مشغول به خدمت شد.او در درگیری‌های گنبدکاووس و بندرترکمن نیز، حضور داشت. . ▪️او در سال 1362، با بانوئی عفیفه به نام «فرزانه کی‌پور» ازدواج کرد که ثمره آن‌ها «سیدعلی» است.سیدقاسم، در نهایت در 15/2/1365 که برای یاری تعدادی از دانشجویان دانشکده عقیدتی ـ سیاسی سپاه که در شمال شرقی دریاچه قم در سیل گرفتار شده بودند، رفته بود، با سقوط بالگردهای او و همراهانش، به شهادت رسید. . 📌 ما را دنبال کنید: 📡 @setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀( شهید حسن احمد معظم)🥀 💢 ▪️حسن احمد معظم.بچه ی رامسر بود. یک روز تو رامسر دوید جلوی تظاهر کنندگان منافق که در بین این ها زنان هم بودند این زن ها روسری های شان را از سرشان برداشتند شهید با مشت گره زده فریاد می زد مرگ بر بی حجاب که ایشان را زیر مشت و لگد گرفتند. ▪️کتالم مدرسه شهید کوزه گر بود. یک مدیر داشت که کمونیست بود و داخل مدرسه می گفت: شما که می گوئید خدا پیداست خدا پیدا نیست، نمی شود او را ببینیم. گفت: کسی می تواند جواب من را بدهد؟ هیچ کس صحبت نکرد. حسن گفت : اگر اجازه بدهید من جواب می دهم. گفت: شما عقل دارید. مدیر گفت: اگر نداشته باشم دیوانه ام. گفت شما عقل خود را می توانید ببینید؟ گفت نه! گفت:« همان خدا است که به تو عقل داده.» مدیر دیگر حرف نزد. ▪️🇮🇷 ۱۵ سالگی رفت جبهه.تیکه کلامش این بود و همیشه میگفت : (( )).عملیات رمضان ترکش به سرش خورد و بشهادت رسید و هنوز مفقوده.امروز هم سالروز شهادتش بود.شادی روحش صلوات. 📌 ما را دنبال کنید: 📡 @setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀( سردارشهیدسید احمدهاشمی)🥀 🚩 ! ▪️یکی از نیروها آمده پیش سید احمد. سید وقتی دید پوتینش پاره است. پوتینش را در آورد و به او داد.رزمنده زیر بار نمی رفت و احمد اصرار داشت که من فرمانده تو هستم و فردا یک جفت نو می توانم برای خودم تهیه کنم. ▪️وقتی دشمن پاتک کرد، ما سریع خودمان را به محل درگیری رساندیم. در همان حال چشمم به سید احمد افتاد. هنوز پا برهنه بود. روی آسفالت داغ و بیابان پر از خار و خاشاک به نیروهایش رسیدگی می کرد. بدون پوتین، بدون کلاه ... 📌 ما را دنبال کنید: 📡 @setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀( شهید جعفر بخشیان کلاریجی)🥀 📩 قسمتی نامه جعفر بخشیان #سن هجده سال_ ۵ ۱۳۶۷_ : ▪️منافق! خوب گوش کن؛ تو منافقی فقط همین. ببین چگونه دشنه زهرآلودت از دست زهرآگین و نجس صدام و حیله های صدگانه‌اش و ریگان مغز الکلی و سادات متعفن قصه گو بر پشت یاوران امام، سرداران امام زمان ، بندگان مخلص خدا فرود می آید. ببین چگونه یاوران امام انقلاب و بیچارگان و مسلمانان این سرزمین زجر کشیده و مظلوم را مظلومانه شهید می‌کنی و ظالمانه خنجر می زنی و منافقانه جای خود را پاک می‌کنی. ▪️رجوی بیچاره و خائن و پرمدعا که شمشیرتان از پاریس کشسده شد و بر فرق ملت مظلوم ایران فرود آمد. تو چه بدبخت هستی که بر لبه این شمشیر سفر می کنی و راه می روی و در آخر با یک حرکت آهسته آنها به نیم می شوی. 📌 ما را دنبال کنید: 📡 @setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀( شهید شهباز جوادی )🥀 💢 شهباز جوادی ( ) ۵ ۱۳۶۷_ ، اسلام آباد غرب : ▪️قطعنامه که اعلام شد ، گفت : « خدایا جنگ تمام شد پس ما چی!» مقصود شان شهادت بود . 🦋فرزند شهید : تنها خاطره ای که از پدرم دارم این است که هنگام آخرین رفتن شان به جبهه  من رفتم و جلوی در ایستادم و دستهایم را روی در گذاشته و با گریه بسیار  از پدرم خواستم نرود و مادرم مرا در آغوش گرفت و گفت پدر می خواهد برایت شکلات بخرد و پدرم گفت :«دیگر برگشتی وجود ندارد.» 📌 ما را دنبال کنید: 📡 @setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀( شهید مصیب حیدری )🥀 💢 مصیب حیدری ( ) ۶ مرداد ۱۳۶۷ عملیات : 📩هشت سال دفاع مقدس و شرافتمندانه، آن چنان مردم ما را مصمم و ثابت قدم ساخته، که هیاهو و بوق و کرنای استکبار جهانی در برابر کوه ایمان رنگ باخته است. اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان، ازپای نخواهیم نشست. یا همه آزاد می شویم و یا از مرگ شرافتمندانه استقبال می کنیم، ولی در هر دو حال پیروزی با ماست. 📌 ما را دنبال کنید: 📡 @setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀( شهید محمد منتظرالقائم )🥀 💢 ▫️ ▫️ : ۱۳۶۳ ▫️ : ۱۳۹۰ ▪️ / يك روز توي اتاق دراز كشيد و چفيه اي را روي صورتش قرار داد. گفت: فرض كن من شهيد شدم، توام اومدي بالاي سرم، ميخواهم ببينم عكس العملت چيه؟ گفتم: محمدآقا! بازم از اين حرفا زدي؟ خيلي اصرار كرد. پيش خودم گفتم: دلش را نشكنم. اومدم بالاي سرش، چفيه را كنار زدم. دست روي محاسنش كشيدم و گفتم: محمد عزيزم! شهادتت مبارك بالاخره به آرزویت رسيدي! وقتي اين جمله رو به زبان آوردم خيلي خوشحال شد. اين خاطره دوباره تکرار شد. آنروزي كه جنازه شهيد را آوردند، وقتی وارد سردخانه شدم، چند لحظه بعد خودم رو با شهيد توي سردخانه تنها ديدم، رفتم بالاي سرش و به صورتش نگاه كردم و به ياد آنروزي افتادم كه محمدآقا خواست عکس‌العمل من را بعد از شهادت اش ببيند، همان جمله اي كه آن روز گفتم را تكرار كردم: محمد عزیزم! شهادتت مبارك، بالاخره به آرزويت رسيدي! 🇮🇷 شادی روحش صلوات... 📌 ما را دنبال کنید: 📡 @setadabmmzn