eitaa logo
ستاد امر به معروف شهرستان بابلسر
401 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
624 ویدیو
15 فایل
💎 ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر 🌱 احیای واجب فراموش شده 💥 مطالبه گری و گره گشایی 💥 دریافت گزارشات و مستندات مردمی 💥 پیگیری تخلفات ادارات و اصناف تا حصول نتیجه قانونی 🆔 @amrbemaruf_bbs 01135332465 ‏‪‏ ☎ 📲 09927304406
مشاهده در ایتا
دانلود
💠دو نكته درباره بدن در نماز 1. استقرار و آرامش بدن در حال ، الاحرام، و واجب است. 2. معيار در استقرار و طمأنيه، است و اگر عرفاً نمازگزار، قرار و آرامش نداشته باشد نمازش صحيح نيست و حركت كم، مضر نيست. (1) ------------------ 📚 پی‌نوشت: 1. جامع المسائل فاضل، ج 1، ص 91، س 275 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs
✅ دعوت به مشارکت در انتخابات، از بالاترین و مقدس‌ترین معروفات است 🔻 حجت‌الاسلام دکتر محمدحسین طاهری آکردی، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور: 🔹 بدون شک از مهم‌ترین، والاترین و مقدس‌ترین معروف‌ها حفظ قدرت انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است که در حال حاضر این مهم با مشارکت حداکثری مردم در انتخابات محقق خواهد شد. 🔹 لازم است تمامی ستادهای استانی و شهرستانی به صورت فوری و جهادی در هفته پیش‌رو تلاش مضاعفی در فضای مجازی و میدانی برای افزایش مشارکت عمومی و تبیین شاخص‌های انتخاب اصلح با محوریت بیانات رهبر معظم انقلاب داشته و در این راستا از همه امکانات کمال بهره را داشته باشند. 🔹 از تمامی تشکل‌های مردمی و فعالان عرصه امر به معروف و نهی از منکر تقاضا داریم در این مسیر مقدس یاری گر ستاد امر به معروف و نهی از منکر باشند. 🌐 متن کامل: https://setad-abm.ir/fa/13836 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: حالا شمسی احساس قدرت می کرد، با وجود موکل موروثی که مادرش به او هدیه کرده بود، دیگر احتیاج به مراجعه به ملا غلام نبود، او مطمئن بود که خانهٔ مطهره و محمود هر شب بحث و دعواست، اما تعهداتی را که داده بود باید عمل می کرد، حداقل بین چند زوج جدایی بیاندازد.... شمسی همانطور که آخرین چانه خمیر را پهن می کرد تا به تنور بچسپاند، ناگهان فکری به ذهنش رسید...درست است خودش است، چرا زودتر به فکرش نرسید. شمسی نان های داغ را که هنوز بخار داغی از آنها بلند بود را داخل سفره چپاند، چادر سفید با گلهای ریز سیاه را روی سرش انداخت و همانطور که از در خانه خارج می شد بلند گفت: مادر،حواست به بچه من باشه، الان میام و از در خانه بیرون آمد و اصلا نشنید که مادرش از او چند سوال پرسید. شمسی با شتاب پیش میرفت و با خود میگفت: احتمالا اینموقع روز خانه است،چرا از اول به فکرم نرسید...عه عه عه.. پاهای شمسی مانند درازگوشی که راه همیشگی اش را حفظ باشد، او را به پیش میبرد و کمتر از چند دقیقه به خانه ملا غلام رسید. در خانه باز بود، شمسی تلنگر کوچکی به در زد و چون جوابی نشنید وارد خانه شد، اتاق های ردیف با درهای چوبی آبی رنگ مانند قطار به چشم می خورد، زن ملاغلام لب حوض مشغول شستن لباس بود و تا چشمش به شمسی افتاد، لبخندی زد و اتاق ملاغلام را نشان داد و گفت: ملا میهمان دارد و بعد صدایش را پایین تر آورد و ادامه داد: یه مشتری دم کلفت از ده بالا اومده... شمسی که ذهنش درگیر چیز دیگه ای بود به میان حرف زن پرید و گفت: با او که کاری ندارم، دخترزاده تان، فتانه توی خانه هست؟! زن که انگار انتظار شنیدن این حرف را نداشت، اوفی کرد و از زیر چشم به اتاق روبه رو که اتاق فتانه و شوهرش بود نگاهی کرد و گفت: ما نه از بچه شانس آوردیم و نه از نوه، شوهر فتانه هم شده داماد سرخانه... شمسی سری تکان داد و گفت: فتانه الان داخل اتاقشون هست؟ شوهرش هم هست؟! زن سری تکان داد و گفت: شوهرش رفته سر زمین، فتانه هم مثل همیشه یه بهانه آورد و همراه شوهره نرفت و توی خانه موند، شمسی لبخند گله گشادی زد و گفت: خوب خدا را شکر،با فتانه کار دارم و با زدن این حرف به سمت اتاقی که محل زندگی فتانه و شوهرش بود رفت. زن ملا غلام نفسش را محکم بیرون داد و زیر لب گفت: معلوم این زن مکار چکار فتانه دارد؟! فتانه هنوز نزده میرقصد، وای به حال اینکه شمسی براش بزنه و اونم روی دور بیافته... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جزء ۹ ✨ 💞📖هر روز با یک صفحه قرآن ✨ به امید پیروزی و سربلندی جبهه انقلاب اسلامی 🌺🌺 اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وال‌محمدوعجل‌فرجهم 🌹🌹🌹🌹 ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
دیشب : دلم برای رهبری سوخت ... اونجا که مافیا گفت: رهبری هرچی خوشش میاد ... دلم برای حاج قاسم سوخت... اونجا که مافیا گفت: حاج قاسم موی دماغ آمریکا بود... دلم برای شهید رئیسی سوخت... اونجا که مافیا به دروغ گفت: نقدینگی تو دولت شهید رئیسی رشد کرده... 🆔@setadeabm_bbs
18.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. آداب کنشگری 🗳 ویژه انتخابات 🇮🇷 قسمت دوم: از گذشته ها عبرت بگیریم بر زمان حال متمرکز بشیم از آینده تصویر + بسازیم👌 مهارت‌افزایی با👈 هادی‌صائبی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
▪️کمک به ظالم 🔹سؤال:👇 منظور از کمک کردن به ظالم چه نوع کمکی است؟ ✅پاسخ:👇 هر چیزی که از نظر عرف، کمک به ظالم محسوب شود، حرام است؛ چه کمک مستقیم باشد، مانند اینکه ظالمی بخواهد فردی را شلاق بزند و کسی به او کمک ‌کند، مثلاً شلاق به دستش ‌دهد، یا این مظلوم را نگه‌دارد تا او کتک بزند. این کمک مستقیم است، و چه کمک غیر مستقیم باشد؛ مثل اینکه ظالم در اثنای کار ظالمانه‌اش، تشنه شود و شما به او آب دهید تا تشنگی‌اش فرو نشیند و به ظلمش ادامه دهد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 اگه میخواید برای مشارکت حداکثری در کاری کنید ولی نمیتونید، فقط این کلیپ رو بفرستید واسه هر کسی که مردّد و حتی مخاف رأی دادن هست🙏🏻 توی ۲ دقیقه با زبون امروزی، خلاصه و مستدل گفته🔥 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
🛑 تکواندوی بانوان ایران قهرمان جهان شد 🔹 تیم ملی تکواندوی بانوان ایران در فینال با پیروزیِ ۲ بر ۱ مقابل مغرب، برای نخستین‌بار روی سکوی قهرمانی جام‌جهانی ایستاد. 🔹 یلدا ولی‌نژاد، ملیکا میرحسینی، مهلا مومن‌زاده و ساغر مرادی در ترکیب ایران بودند. ناهید کیانی و مبینا نعمت‌زاده دو نمایندۀ المپیکی در این رقابت‌ها حضور نداشتند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬 شمسی تقه ای به در زد و صدای فتانه بلند شد: هااا، چی میگین؟! خو راحتم بزارین تا این صمد لندهور هست باید باهاش سرو کله بزنم، این نکبت که میره باید نصیحت های شما را گوش کنم.. شمسی خنده ریزی کرد و پرده زرد رنگ اتاق که گلهای سرخ درشت روی آن خودنمایی میکرد را کناری زد و داخل اتاق شد، در را پشت سرش بست و گفت: سلام فتانه، والله من نیومدم نصیحتت کنم، اومدم کمکت کنم فتانه که خوب شمسی را میشناخت اوفی کرد و گفت: چه کمکی؟! حالا دیگه؟! اونموقع که هنوز برادر شوهرت مجرد بود و من بدبخت هم چشمم دنبالش بود و راز دلم را برات گفتم کاری نکردی، حالا می خوای چکار کنی هااا؟! شمسی که دنبال حرفی میگشت برای باز کردن سرصحبت تا هم به عهدش وفا کنه و بین یک زوج جدایی بندازه و هم یه جورایی توی زندگی محمود اثر بد بگذاره، با این حرف فتانه خنده بلندی کرد، چرا که فتانه خودش ناخواسته سر حرف را باز کرد. شمسی کنار کپه رختخواب ها که رویشان را با پارچه سفید رنگی که گلدوزی شده بود، گرفته بودند، نشست. فتانه می خواست به سمت سماور گوشه اتاق برود و چای دم کند که شمسی دستش را گرفت و همانطور که مانع رفتنش میشد گفت: بشین فتانه، کار مهمی باهات دارم، تا کسی نیست بزار بگم. فتانه که خیلی متعجب شده بود گفت: چه کار مهمی؟! زودتر بگو ممکنه صمد الانا بیادش شمسی با نگاهی مرموز به اطراف،صدایش را پایین آورد و گفت: من تازگیا متوجه شدم، گلوی محمود هم پیش تو گیر بوده، حتی خبرایی برام رسیده که با اینکه ازدواج کردی، هنوز چشمش دنبال تو هست، از اونطرف را بطه اش با مطهره هم شکر آب هست و احتمالا به زودی از هم جدا میشن، تو هم اگر بتونی از صمد جدا بشی، من کمکت میکنم به عشق قدیمیت برسی.... فتانه که فکر میکرد شمسی داره مسخره اش میکنه، چشمهایش را ریز کرد و گفت:این حرفا را از کجا درآوردی شمسی؟!چی توی سرت میگذره؟! محمود که الان باید تو جبهه باشه، بعدم اگر دلش پی من بود یک بار یه اشاره ای چیزی می کرد...نه این حرفها به محمود نمیچسپه، اون چشم پاک تر ازاین حرفاست.. شمسی برای اینکه حرفهای دروغ خودش را راست جلوه بده اشاره ای به قران روی طاقچه انتهای اتاق کرد و گفت: حاضرم دست رو قرآن بزارم که هر چی گفتم همه درسته، تو فقط از صمد جدا بشو،بقیه کارا با من... فتانه نگاهی به قران کرد و نفسش را محکم بیرون داد و گفت: من از همون روز اول صمد را نمی خواستم ، منو زوری شوهر دادن، الانم که اصلا رسم نیست طلاق بگیریم، بعدم توی طایفه ما از این حرفا نیست و از طرفی صمد هم آدم موجهی هست، نه بد زبون و بد دهنه نه دست بزن داره، خیلی هم منو دوست داره، آخه چه عیبی روش بزارم که بهانه ای کنم برای جدایی... لحظه ای سکوت بینشون حکمفرما شد و باز فتانه شروع به حرف زدن کرد: وقتی مطهره و بچه هاش میان خونه پدر شوهرت، اینقدر با حسرت نگاهشون میکنم،آخرش یه قلوه سنگ گلوم را میگیره و تا یه دل سیر گریه نکنم راه گلوم باز نمیشه... شمسی دستش را گذاشت رو دست فتانه و گفت: تو موافقت کن، من کمکت میکنم تا هر طورشده از شر صمد خلاص شی و در ذهنش نقشه ها میکشید تا زندگی صمد را از هم بپاشد و مطهره را دربه در کند و فتانه را سر جاش بنشاند چون فتانه نه زیبایی داشت و نه هنری ،یک دختر روستایی بی سواد درست مثل شمسی ولی مطهره هم خوشگل بود و هم خانم معلم و اگر توی زندگی محمود میموند، شمسی همیشه زمان زیر دست این جاری میبایست باشد و با وجود مطهره نمی توانست عرض اندام کند اما فتانه عددی نبود و اصلا رقیبی براش محسوب نمیشد... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جزء ۹ ✨ 💞📖هر روز با یک صفحه قرآن ✨ به امیدسربلندی و آینده ای درخشان برای ایران اسلامی 🌺🌺 اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وال‌محمدوعجل‌فرجهم 🌹🌹🌹🌹 ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
امام رضا علیه السلام: لَتَأمُرنَّ بِالمَعرُوفِ وَ لَتَنهُنَّ عَنِ المُنَکرِ، اَو لَیَستعَمِلُنَّ عَلَیکُم شِرارُکُم، فَیَدعُوا خیِارُکُم فَلا یُستَجابُ لَهُم؛ حتماً امر به معروف و نهی از منکر کنید، و گرنه اشرارتان بر شما مسلّط و حاکم می شوند، آن گاه خوبانتان هم دعا کنند، دعایشان مستجاب نمی شود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs
📢 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر امروز (چهارشنبه ۱۳ تیرماه): ✏️ مرحله‌ی دوم انتخابات ریاست جمهوری خیلی مهم است. ✏️‌ کسانی که اسلام و جمهوری اسلامی و پیشرفت کشور را دوست دارند، این موضوع را با حضور خود در انتخابات نشان دهند. ✏️ اینکه تصور شود کسانی که در دور اول رأی ندادند مخالف نظام هستند، برداشت کاملاً اشتباهی است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: همه چیز طبق نظریه شمسی پیش میرفت و شمسی و فتانه تمام راه ها را امتحان کرده بودند برای اینکه از شر صمد خلاص بشوند، اما انگار این بشر باید تا ابد به دنبال فتانه میبود. شمسی آخرین تیر ترکشش هم رها کرد و به فتانه گفته بود که چکار کند و از آن طرف خودش هم مشغول کارهایی شد که آنها را به هدفشان نزدیک تر می کرد. صمد خسته از روزی پر از مشغله دم دمه های عصر، وارد تنها اتاق زندگیشان شد، همه جا را به دنبال فتانه جستجو کرد اما انگار فتانه نبود، با خودش گفت: نکند تهدیدش را عملی کند؟! دیروز که ناگهان سر زمین پیدایش شده بود ، از صمد خواسته بود که دنبال طلاق برود و صمد را تهدید کرده بود که اگر تا فردا اقدامی نکند، خودش را به جاده ای که از کنار روستا میگذشت، میرساند تا با پرت کردن خود جلوی ماشین، خودش را بکشد. صمد تا یاد حرفهای فتانه افتاد،به سرعت از جا برخواست و به طرف در رفت و روی حیاط با صدای بلند فتانه را صدا زد. مادربزرگ فتانه، سرش را از بین دو لنگهٔ چوبی در اتاقشان بیرون آورد و‌گفت: چی شده پسرم؟! صمد اشاره ای به اتاق کرد و گفت: فتانه نیست شما ندیدینش؟! مادربزرگ سری تکان داد و گفت: یه نیم ساعت پیش بیرون رفت و‌گفت اگر صمد اومد بهش بگین من رفتم سر جاده...مگه میخوایین برین شهر؟! صمد با دستپاچگی، پاشنه های کفشش را بالا کشید و گفت: ممنون ننه جان، شایدم رفتیم شهر و با زدن این حرف به سرعت از خانه بیرون رفت. صمد همانطور که با دوو به سمت جاده پیش میرفت با خودش فکر میکرد چرا اوضاع اینجوری شد؟ من که نازکتر از گل به فتانه نگفتم؟! اصلا چرا حالم این روزها اینجوریاست؟ مدام توی سرم تیر میکشه، گاهی از زندگی خسته میشم، آخه این چه زندگی هست؟! نه زن تحویلت میگیره و نه بچه ای داریم که دلمون خوش باشه، کاش این زندگی به سر میرسید و ناگهان انگار کسی زیر گوشش زمزمه می کرد: آره خودت را راحت کن،به جای فتانه تو خودت را بینداز جلوی ماشین، مگه تو از اون زن کمتری؟! بزار بفهمه چقدر دوستش داری، شاید... در همین حین به سر جاده رسید، هر چه اطراف را نگاه کرد خبری از فتانه نبود اما نمی دانست که فتانه و شمسی، کمی ان طرف تر از پشت درختی که از جاده فاصله داشت او را زیر نظر داشتند. صمد انگار در دریایی عمیق و بی هدف، سرگردان بود،بغضی گلویش را چنگ میزد ، ناگهان بنز باری نارنجی رنگی از دور پیدا شد.. صمد همانطور که اشک میریخت صدایی در سرش اکو میشد: خودت را بنداز جلوی بنز...خودت را بنداز و در یک لحظه صمد اشک های چشمهایش را با آستین پیراهنش پاک کرد و زمزمه کرد: آره بهتره خودم را از این زندگی راحت کنم...شایدم...شایدم فتانه فهمید که چقدر خاطرش را می خوام.. و در همان لحظه ای که بنز به روبه روی صمد رسید، در چشم بهم زدنی خودش را به جلو پرتاب کرد‌.. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی بر اساس واقعیت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جزء ۹ ✨ 💞📖هر روز با یک صفحه قرآن ✨ به امیدسربلندی و آینده ای درخشان برای ایران اسلامی 🌺🌺 اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وال‌محمدوعجل‌فرجهم 🌹🌹🌹🌹 ┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓ 📌به ما بپیوندید 👇👇 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc ┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
12.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. آداب کنشگری 🗳 ویژه انتخابات 🇮🇷 قسمت سوم: پرهیز از نگاه صفر و صدی دو قطبی کاذب نسازید⚠️ قسمت اول قسمت دوم مهارت‌افزایی با👈 هادی‌صائبی .ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. آداب کنشگری 🗳 ویژه انتخابات 🇮🇷 قسمت چهارم : کاشت، داشت و برداشت 🌱 تغییر یک روزه محقق نمیشه قسمت اول قسمت دوم قسمت سوم مهارت‌افزایی با👈 هادی‌صائبی .ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc