چند هزار ساله که ندیدمت؟ یادم نیست. چندمین پاییزه که برایم شالگردن نبافتی؟ یادم نیست. اما سلام کردنهات هنوز یادمه وقتی سین سلامهایش را نوکزبانی میگفتی. خودم را میزدم به نشنیدن که بازم بگی سلام! میزدم به نشنیدن که مثل همیشه بگی: فراموش کردی؟ جواب سلام واجبه!
فراموش کردن به این سادگیها نیست. یه دل سوخته درست مثل یه تل خاکستره. وقتی ته موندههاشو کنار بزنی میبینی زیر خاکستر هنوز داغه. هر روز به درختها سلام میکنم. به هر کسی که لبخندی روی صورتش باشه سلام میکنم و یاد تو توی دلم شعله میکشه. مثل یک معجزه جاویدان که هیچ چیزی نمیتونه یادشو از دلم ببره. معجزه سلامهایت هر ویرانهای رو گلستان میکنه. حتی ویرانهای مثل دل من.
قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ
گفتيم اى آتش براى ابراهيم سرد و بىآسيب باش!
#تماشای_آیهها
#ستاره_بشیم
#ستاره_های_زمین
#جلسات_خانگی_قرآن
•┈•✾•☘🌸🍀•✾•┈•
«پویش ستاره های زمین»
🆔 @jkqk_ir
🌐 https://b2n.ir/z58400
امروز ویرم گرفت بفهمم گنجشکها درباره چی حرف میزنند؟ بخصوص وقتی سر و صداشون از بین شاخههای اوکالیپتوس همسایه کل حیاط رو برمیداره. معصومه تازه از جلسه قرآن برگشته بود و داشت عکسهایی که گرفته بود رو استوری میکرد. سوالم رو که شنید گفت: از قضا امروز آیههایی که خوندیم حکایت داود و سلیمان نبی بود. محال نیست فهمیدنش!
خندهام را ندید چون دوباره سرش به گوشیاش گرم شد. اومدم بیرون. آفتاب خزیده بود لبه دیوارها. گوشم را تیز کردم و چشمم دنبال گنجشکها دوید. خودم اگه یه گنجشک بودم میپرسیدم کی قراره بارون بیاد؟ یا مثلا کدوم محله گربههای کمتری داره؟ معصومه امروز هم توی بالکن ارزن ریخته؟
به اتاق که برگشتم معصومه خوابش برده بود. توی صفحه اینستاگرامم استوریاش را دیدم. نوشته بود: از پیامبران چیزهای زیادی میشود آموخت. مثلا به گنجشکها سلام کرد. مهربانتر بود.
وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ
و گفت: ای مردم! زبان پرندگان را به ما آموختهاند
کتاب خدا، سوره نمل، آیه شانزدهم
#تماشای_آیهها
#ستاره_بشیم
#ستاره_های_زمین
#جلسات_خانگی_قرآن
•┈•✾•☘🌸🍀•✾•┈•
«پویش ستاره های زمین»
🆔 @jkqk_ir
🌐 https://b2n.ir/z58400
چند هزار ساله که ندیدمت؟ یادم نیست. چندمین پاییزه که برایم شالگردن نبافتی؟ یادم نیست. اما سلام کردنهات هنوز یادمه وقتی سین سلامهایش را نوکزبانی میگفتی. خودم را میزدم به نشنیدن که بازم بگی سلام! میزدم به نشنیدن که مثل همیشه بگی: فراموش کردی؟ جواب سلام واجبه!
فراموش کردن به این سادگیها نیست. یه دل سوخته درست مثل یه تل خاکستره. وقتی ته موندههاشو کنار بزنی میبینی زیر خاکستر هنوز داغه. هر روز به درختها سلام میکنم. به هر کسی که لبخندی روی صورتش باشه سلام میکنم و یاد تو توی دلم شعله میکشه. مثل یک معجزه جاویدان که هیچ چیزی نمیتونه یادشو از دلم ببره. معجزه سلامهایت هر ویرانهای رو گلستان میکنه. حتی ویرانهای مثل دل من.
قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ
گفتيم اى آتش براى ابراهيم سرد و بىآسيب باش!
#تماشای_آیهها