#داستانک📚
🔰میگفت از عاشورا چیزی برایم تعریف کن که قند در دلم آب شود و کیفور شوم.
گفتم کجای عاشورا قند در دل اب میکند.
عاشورا همهاش خون دل است.
گفت نه! آنجا که قاسمِ سیزده ساله به ازرق شامی میگوید با کفشی که بندش باز است به جنگ آمدهای؟ و او را در لحظهای که حواسش پیِ کفشش میرود، به درک واصل میکند و بعد از آن پسرانش را، آن همانجاییست که قند در دل آب میکند.
❇️راست میگفت. زندگی ائمه اطهار پر از مصیبت اما سرشار از افتخار و عزت است. فقط از مصیبت صحبت کردن شاید بی انصافی باشد.
🔆مثلا امام حسن عسکری!
در زندان سامرا محصور بودند و در جوانی به شهادت رسیدند. حاکمانِ در راس قدرت به شدت ظالم و عالمان درباریاشان غرق در فسق و فجور بودند.
💫اما با این شرایط شیعه قوی میشود. تشکیلاتی میشود. امام نائبانی دارد که وجوهات را از مردم میگیرند نامه بینشان رد و بدل میشود.
آنچنان شیعه رشد پیدا میکند که حاکم ظالم او را در همان جوانی میخواهد از میان بردارد و اینکار را میکند.
عظمت و قدرت شیعه در زمان امام حسن عسکری با وجود شرایط سخت و دشوار، قند در دل انسان آب میکند.
به قلم✍️ خانم خدایاری
پ.ن: داستان ازرق شامی در منابع معتبر ذکر نشده است. اما مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی آن را نقل کردهاند.
#ستاره_بشیم
•┈•✾•☘️🌸🍀•✾•┈•
#ستاره_های_زمین
🆔 @setare114