3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #موشن_گرافی
3⃣ #قسمت_سوم
❇️ چرا باید جلسه خانگی قرآن برگزار کنیم؟
#ستاره_بشیم
#ستاره_های_زمین
#جلسات_خانگی_قرآن
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
سر سفره افطار، سوره قدر یادت نره
همه باهم، هر شب، همراه با همه
خانوادههای ایران
تجربه کن، هدیه بگیر
🌐 www.setare114.ir
🆔 @jkqk_ir
جهت ارسال فیلم و عکس به شناسه زیر پیام دهید:
🆔 @jkqk_admin
21.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زیارت_غدیریه💚
🎥| باهم ببینیم…
✨🌱آشنایی با کلیات زیارت در ۴ دقیقه
#قسمت_سوم
🔹با توضیحات حجت الاسلام والمسلمین راسل
💠شهادت می دهم که برادر رسول خدا و وصی او و اولین مؤمن به او هستی
#ستاره_بشیم
•┈•✾•☘️🌸🍀•✾•┈•
#ستاره_های_زمین
🆔 @setare114
3.mp3
زمان:
حجم:
4.65M
🎵 پادکست_صوتی
#گوهر_معرفت
#قسمت_سوم
#استاد_ابوالفضل_بهرامپور
# آیا می شود جهان خود به خود به وجود آمده باشد ؟
📌 محتوای ویژه جلسات خانگی قرآن
#ستاره_بشیم
•┈•✾•☘️🌸🍀•✾•┈•
#ستاره_های_زمین
🆔 @setare114
#مسابقه_قصه_و_آیه📝💠
#قسمت_سوم
🏘️🏡روستایی کوچک، محصور در میان کوههایی خشمگین، سالها بود که زیر باران سنگینی از اختلاف و نفرت میلرزید. مردمانش، که روزگاری مثل رشتههای تسبیح به هم پیوسته بودند، اکنون همچون مهرههای پراکنده، هر یک در گوشهای از تاریکیِ دلِ خود غرق شده بودند.
🍂🥀چشمهها خشک شده بودند، زمینها ترک خورده بود، و ردپای گرگها هر شب به خانهها نزدیکتر میشد. مردم میگفتند: «تقدیرمان این است!»
آنها از هم دور شده بودند، هیچکس از حال دیگری خبر نداشت و همه در پی گذراندن روزگار خویش بودندو کسی به دیگری رحم نمیکرد
🌩️❄️تا اینکه شبی، شخصی در میان کوه، گم شد. برفِ سهمگین راه بازگشت را بست و او، در دل غاری تاریک، تنها با صدای نفسهایش مانده بود. ناگهان چشمش به جوانهی سبزی افتاد که از میان سنگلاخ سرد سر برآورده بود. جوانهای که انگار با تمام وجود فریاد میزد: «زندهام… حتی اینجا… حتی در تاریکی!» او، برای اولین بار پس از سالها، گریست. اشکهایش بر برگِ جوانه چکید، گویی با زمین سخن میگفت: «من مانعِ زندگی بودم…»
✨☀️صبحگاه، وقتی روستاییان او را نیمهیخ،زده یافتند، دستانش را محکم به گلدانی چسبانده بود که جوانهی سبز در آن جان گرفته بود. از آن روز، او دیگر آن مردِ خاموش نبود. سنگینیِ خشم را از دوشِ دهکده برداشت: خودش نخستین کسی بود که دیوارِ خانهی همسایهی قدیمی را بازسازی کرد، اول کسی بود که در نمازجماعت پیشقدم شد، و اول کسی بود که به جای نفرین سرد، برای باران دعا کرد.
🌧️ و باران آمد…
مردم، کمکم، همچون برگهای ریخته در آب، به سوی هم جاری شدند. چشمهها دوباره زمزمه کردند، زمینِ ترکخورده پذیرای دانهها شد، و روزی، ابری از بالای کوهها آمد، بارانی که نه سیلآسا، بلکه آرام و نوازشگر بارید.
🌟🌳او اکنون کنار همان جوانهی کوچک — که اکنون درختی تناور شده — مینشیند و به روستاییان میگوید: «خداوند قلمِ تغییر را به دست خودمان داده… حتی یک گام کوچک، کافیست تا کوههای تقدیر را جابهجا کند.»
و آسمان، هر سپیدهدم، با رنگِ طلاییاش تأیید میکند: هر تحولی، از یک "خواستنِ" انسانی آغاز میشود…
#ستاره_بشیم
•┈•✾•☘️🌸☘️•✾•┈•
#ستاره_های_زمین
🆔 @setare114