eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
154 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠حاج حسین یکتا : 🌷تو با کدوم اَهرُم می خوای با امام زمان قاطی بشی، رفیق بشی؟!! تو با چه نگاهی می خوای برای امام زمان کار کنی؟! می گفت؛ ظهر عاشورا دیگه امام حسین(ع) دشمنارو نمیشمُرد! ظهر عاشورا دیگه امام حسین دوستارو میشمُرد، چنتا موندن...؟؟ ظهر عاشوراست! ببینیم چنتا موندن..؟؟!!! ♻️پ ن؛شیخ رجبعلی خیاط (ره): امام زمان(علیه السلام) دنبال رفیق می گرده ، خوب شو ؛ آقاخودش میاد و پیدات می کنــــــه. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#شهید محمود نریمانی همیشه می‌گفت : هر چی می‌خواید از شهدا بگیرید . ازشون بخواید براتون دعا ڪنن . من خودم خیلی چیزها از شهدا گرفتم . پ.ن : ای شهید بحق خودت از خدا بخواه تا ما هم مثل شما عاقبت بخیر بشیم . #سالروزشهادتشان🕊 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#شهید محمود نریمانی همیشه می‌گفت : هر چی می‌خواید از شهدا بگیرید . ازشون بخواید براتون دعا ڪنن . م
ღــید_مدافع_حرم_محمود_نریمانی 🌸 شهادت مرداد 95 🌸 🌺وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ، شهدا زنده اند و ما را می بینند و آنها هستند که زندگی ما را هدایت میکنند، از ایشان چه بگویم؟ خودش همیشه وقتی از او تعریف می کردم؛ می گفت هرگز از من تعریف نکنید، من در این حد که شما می گویید نیستم، همیشه از شهدا می گفت و آنان را بندگان خوب خدا می دانست. 🌺خوبها آنهایی هستند که رفتند و در راه دفاع از اسلام و عزت مسلمین شهید شدند و پای در راه خدا و راه ائمه اطهار گذاشتند، اگر ما خوب بودیم اکنون نزد آنان بودیم. 🌺اکنون خیلی خوشحالم که به آرزویش رسیده است، دو، سه روز قبل از اینکه برود؛ به او گفتم: من از تو دل کندم تا بتوانی راحت بروی، گفت: پس مشکلی نداری؟ گفتم: نه، قبلاً که رفتی، الان هم بروی من مشکلی ندارم، چون می دانم که این دنیا دیگر جای تو نیست، این دنیای کثیف جایی نیست که تو رویش پا بگذاری، من حیفم می آید که تو رویش پا بگذاری، او هم خندید و گفت: دیگر خیلی مرا تحویل می گیری. 🔹به نقل از شهید محمود نریمانی 🔹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از شهید اسماعیل دقایقی
پنج‌ شنبه برای من یڪ روز مثل تمام روزهاست ؛ ولی برای او یڪ قرار است و یڪ دل تنگ ... و بوسه‌ای ڪه هر هفته می‌نشاند بجای گونه‌ی پسر بر روی سنگ 💔 بر دامن مادر شهیدان صلوات ♥️ @shahiddaghayeghi
🔻 برای روضه شب جمعه همین عکس کافی است! اگر روحانیت و حوزه های علمیه در سیاست دخالت نکنند، اینطور رقاصه ها در کربلا جولان می دهند، از شبکه های سراسری پخش می شود و مردم از روی سکوها برای آنها دست می زنند!!! کربلای امروز اثر تضعیف حوزه این شهر و کوتاه آمدن نزد فدراسیون کثیف فوتبال است. عاشقان اباعبدالله این عکس ها را ببینند و بدانند بدون حکومت اسلامی، لیبرالیسم، مقدس ترین شهرهایشان را مملو از رقاصه ها می کند، و آنها ناچار باید دندان به جگر بگذارند! 🔻ورزشگاه کربلا، افتتاحیه مسابقات فوتبال ✍ محمد خادمی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_سی_وششم 6⃣3⃣ ایشان وصیت کرده بود
❣﷽❣ 💖(فوق العاده زیبا) 7⃣3⃣ آیینه ورزان (راوی:حجت الاسلام اسلامی فر) چندسالی است که برای تبلیغ از طرف حوزه علمیه ی قم به منطقه ی دماوند می روم. ماه رمضان ومحرم رادرخدمت اهالی باصفای روستای آیینه ورزان هستم. به دلیل ارادتی که به شهدا دارم همیشه روی منبر از آن ها یادمی کنم. اولین روزهایی که به این روستا آمدم متوجه شدم مردم مؤمن اینجا پانزده شهید تقدیم اسلام وانقلاب کرده اند. من همیشه ازشهدا برای مردم حرف می زنم و نام شهدای روستارا روی منبر می برم.اما برای من عجیب بود. وقتی به نام شهیداحمـ🌹ــد علی نیری می رسیدم مردم بسیارمنقلب می شدند! چرام ردم بایاد این شهید این گونه اند؟ مگر او که بوده؟! ازچندنفر قدیمی های روستا سؤال کردم. گفتند : اودر اینجا به دنیا آمد اما ساکن تهران بود. فقط تابستان ها به اینجا می آمد و حتی این سال های آخر هم کمتر احمـ🌹ــد علی را می دیدیم. ✨✨✨ اما نمی دانیدکه این جوان چه انسان بزرگی بود. هرچه خوبی سراغ داشتیم در وجود او جمع بود. یکی ازقدیمی های روستا که از مالکان بزرگ منطقه و از بزرگان دماوند به حساب می آمد را دیدم. به ظاهراهل مسجدو...نبود.جلورفتم و سلام کردم. گفتم:ببخشیدشما ازشهید احمـ🌹ــد نیری خاطره ای داری؟ نگاهی به من کرد و باتعجب گفت:احمدعلی رومیگی؟! با خوشحالی حرفش را تأییدکردم.نگاهی به چهره ام انداخت. اشک درچشمانش حلقه زد. چندبا رنام او را تکرارکرد و شروع کرد با صدای بلندگریه کردن! ناراحت شدم. کمی که حالش سرجا آمد دوباره سؤالم را مطرح کردم. بابغضی که درگلو داشت گفت:«احمـ🌹ــد را نه من شناختم،نه اهالی اینجا،نه هیچ کس دیگر. احمـ🌹ــد را فقط خدا شناخت. احمـ🌹ــد یک فرشته بود در لباس انسان.او مدتی به اینجا آمد تا بچه های ما و اهالی این منطقه خدا را بشناسند و از وجود او استفاده کنند.» دوباره اشک ازچشمانش جاری شد. بعدادامه داد : وقتی احمـ🌹ــدعلی به اینجا می آمد همه ی بچه ها را جمع می کرد. آن هارا می برد مسجد و برایشان صحبت می کرد. قرآن به بچه ها یاد می داد.احکام می گفت.بابچه هابازی می کرد و... بیشتر این بچه ها از لحاظ سنی از احمدعلی بزرگتر بودند اما همه او را قبول داشتند. ✨✨✨ همه اهالی او رادوست داشتند.احمـ🌹ــد استاد جذب جوان ها به مسجد و خدا و دین بود. بچه ها دور او در مسجدجامع آیینه ورزان جمع می شدند و یک لحظه از او جدا نمی شدند.خیلی ازاهالی اینجا را احمـ🌹ــدعلی هدایت کرد.چندتا از آن ها راه خدا و دین را رفتند و بعد از احمـ🌹ــد شهیدشدند. یادش به خیراحمـ🌹ــدچه آدمی بود.مابزرگترها هم تحت تأثیر او بودیم. نمی دونید چه گوهری ازدست رفت! خدا می داند وقتی توی این کوچه وباغ ها راه می رفت انگارهمه در و دیوار به اوسلام می کردند! پیرمرد اینها را گفت و دوباره اشک ازچشمانش جاری شد. همسر همین آقاوقتی اشک ریختن شوهرش را دید با تعجب پرسید:حاج آقاچی شده؟! من پنجاه ساله باحاجی زندگی می کنم. تا به حال ندیدم حاجی گریه کنه ! شما چی گفتید که اشک حاجی رو در آوردید!؟ خلاصه سراغ هر کسی ازقدیمی های این روستا رفتم همین ماجرا بود.کوچک وبزرگ از احمـ🌹ــدآقا به نیکی یاد می کردند.حتی بعضی ازبچه ها احمـ🌹ــد آقا را می شناختند. می گفتند از پدرمان شنیدیم که آدم خیلی خوبی بوده و... ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از زهر جفای اشقیا می سوزی افتاده زپا و از نوا ،می سوزی مانند حسینی و به روی خاکی با یاد شه کرب وبلا، میسوزی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
mahmoudkarimi-@yaa_hossein.mp3
17.98M
شهادت #امام_جواد (ع) 🎵رضاامشب عزاداره... 🎙محمود #کریمی #زمینه https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از مفتاح‌حیدریون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشه‌ای از غربت دردناک امام جواد (علی السلام) از زبان حجت الاسلام #پناهیان 🇮🇷 @meftah1414
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه اشتراک قشنگی‌ست بین طوس و مزارت که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی نوشته اند به باب الرضا تمامیِ جودی نوشته اند به باب المراد جود تمامی #یاجوادالائمه‌ادرکنی عدد سائلِ این خانه،زیاد است امشب.. #شب‌زیارتی‌ارباب✋ #شهادت_دردانه_امام_رضاع_تسلیت🏴 #حرمتان‌‌دواے‌درد‌دل‌ما💔 📎 شــب بــخــیــر 🌙 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
8461302_460.mp3
14.5M
🕊~°•~°•🍃🏴🍃 دیدی چی اومد به سرم مادر شد تکه تکه جیگرم مادر...😭 ای مادر منم شدم مثل حسن... یا #امام_رضا امشب اومدیم بهت تسلیت بگیم آقاجان... شهادت آقا #امام_جواد (ع) تسلیت باد. 🎙دکتر میثم مطیعی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ دل آمده از غمٺ بہ جان ادرڪنی جان آمده بر لب الأمان ادرڪنی ترسم ڪہ #بمیرم و #نبینم رویٺ #یا_مهدے صاحب الزمان ادرڪنی ❤ 🌹 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ❤ 🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• 🌹 •• #نوکراٰنه🌱 #اَرْبٰابَمْـ ✋ ✦ بَرْ طٰالِعَمـْ نِوِشْتِہْ شُدِهْ عُشٰاقْ #']اَلْحُسَیْنٓ[♥️] ✦ دَسْٺْ خُودَمـْ نَبوٓدْ اَگَـرْ #عاشِقَٺْ شُدَمـْ 😭 #دوستت_دارم_ارباب https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جگر تشنهٔ او ذکر أَنَا الْعَطْشٰان داشت از دل حجرہ به گودال گذر افتاده #یا_جوادالائمه_ادرکنی #شهادت_ابن‌الرضا_تسلیت_باد https://eitaa.com/setaregan_velayat313
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
5.01M
شهادت #امام_جواد (ع) 🎵کنج حجره بی کس و تنها 🎙سیدرضا #نریمانی #شور https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روی دیوار عکس یک مرد است گرچه خاکی ست، آسمان گرد است هر کسی دیده است، می گوید عشق با این جوان چه ها کرده ست... #فرمانده_دلها #شهید_جواد_علی_حسناوی #روزتون_شهدایی🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
روی دیوار عکس یک مرد است گرچه خاکی ست، آسمان گرد است هر کسی دیده است، می گوید عشق با این جوان چه ه
📎خاطره ی آموزنده از 🌷جواد حسناوی🌷 اقا جواد یه اخلاقی داشت که از روح بزرگش نشأت می گرفت. جاهایی که باهاش بودم گه گاه می دیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز میکنه، دست خالی بر نمی گشت. یک بار در بازار کربلا غذا خوردیم که شخصی آمد و گفت: من گشنه هستم و او همه ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود، بدون کاستی برایش سفارش داد. بهش گفتم: آخه تو از کجا میدونی یارو فیلم بازی نمیکنه؟ گفت: من به فیلمش کاری ندارم، مگه وقتی ما از خدا چیزی می خواهیم، او نگاه میکنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟ خدا کریمه و به کرمش می بخشه نه لیاقت ما. - تمام محاسباتم از دنیا به هم ریخت... 📎راوى: دوست شهید https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 وقتی نبود، وقتی منطقه بود و مدتها می‌شد که من و بچّه‌ها نمی‌دیدمش، دلم😔 می‌گرفت. توی #خیابان زنها👩 و مردها 👨را می‌دیدم که دست در دست👫 هم راه می‌روند، غصّه‌ام می‌شد. زن، شوهر می‌خواهد بالای سرش باشد. می‌گفتم: «تو اصلاً می‌خواستی این کاره بشوی چرا آمدی مرا گرفتی؟😞» می‌گفت: «پس ما باید بی‌زن می‌ماندیم؟» می‌گفتم: «اگر سر تو نخواهم نق بزنم پس باید سر چه کسی بزنم؟» می‌گفت: «اشکال ندارد ولی کاری نکن #اجر زحمتهایت را کم کنی، اصلاً پشت پرده‌ی همه‌ی این کارهای من، بودن توست که قدم‌هایم را محکم‌تر می‌کند🙂.» نمی‌گذاشت اخمم باقی بماند😔. کاری می‌کرد که #بخندم☺ و آن وقت همه‌ی مشکلاتم تمام می‌شد. #شهید_عباس_بابایی 🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔸وقتی #پدر شهید رضا کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده👣 از کرمان به #کربلا را تعریف می کرد، ناگهان #حاج_قاسم با حالت تعجب😧 از پدر شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید⁉️ گفتند: بله 🔹حاج قاسم به فرمانده گفت: چرا به من نگفته بودید که #رضا همشهری ماست⁉️ فرمانده گفتند: رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جا مطرح نشه⛔️ ومخصوصاً به #حضرتعالی گفته نشود. ⚜آری او #اخلاص را در جزئیات هم میدانست👌 #شهید_رضا_کارگر #سالروز_شهادت🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
میگفت؛ [روضه‌ے ارباب ما مثل قرآن میمونه، تڪرار میشه ؛ اما تڪرارے نمیشه...!] 🕊 (: ♥️«لاعِشْقُ اِلا حُسَیْݩ»♥️
🏴 السلام علیک یا جوادالائمه علیه‌السلام🏴 سیاهی رفت چشمانت، زبانم از سخن افتاد شنیدم مقتلت شد خانه، اشک از چشم من افتاد چه مکّارانه أم‌ّالفضل میشد جعده‌ای دیگر همین که زهر نوشیدی دلت یادِ حسن افتاد شهادت امام جواد علیه‌السلام تسلیت باد... https://eitaa.com/setaregan_velayat313
13980511000145_Test.mp3
8.66M
🎙تو جوادی و من گدای توام... با نوای سید مجید بنی فاطمه 🏴شهادت امام محمدجواد(ع) تسلیت باد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_سی_وهفتم 7⃣3⃣ آیینه ورزان (را
💖(فوق العاده زیبا) 8⃣3⃣ دو حـاجـت (راوی: دکتر محسن نوری) به جرئت می توانم بگویم که احمد آقا خودیت نداشت. نفسانیتی نداشت که بخواهد بین او و معبودش حجاب شود. برای همین به نظر می آمد که به برخی اسرار غیب دست پیدا کرده. گاهی اوقات مسائلی برای ما مطرح می کرد که در رابطه با هدایت ما مفید بود. پیش بینی ها و خبر از آینده می داد که برای ما بسیار با ارزش بود. ✨✨✨✨✨✨✨ من از دوستان احمد آقا بودم. خاطرم هست یک روز در این سال های آخر، در جایی به من حرفی زد که خیلی عجیب بود! من یک سر مخفی بین خود و خدا داشتم که کسی از آن خبر نداشت. احمد آقا مخفیانه به من گفت: شما دو تا حاجت داری که این دو تا حاجت را از خدا طلب کردی. اینکه خداوند حاجت شما را بدهد یا نه موکول کرده به اینکه شما در روز عاشورا مراقبه ی خوبی از اعمال و نفس خود داشته باشی یا نه من خیلی تعجب کردم. ایشان به من توصیه کرد: اگر می خواهی احتیاط کرده باشی، یک روز قبل از عاشورا و یک روز بعد از عاشورا مراقبه ی خوبی از اعمالت داشته باش و مواظب باش غفلتی از شما سر نزند. بعد ایشان ادامه داد: یکی از این حاجت ها را خدا برای این عاشورا روا خواهد کرد به شرط مراقبه خدا راشکر، من آن سال حال خوبی داشتم. خیلی مراقبت کردم تا گناهی از من سر نزند. محرم آغاز شد. در روزهای دهه ی اول مراقبه ی خودم را بیشتر کردم. در روز عاشورا و روز بعدش خیلی مراقب بودم که خطایی از من سر نزند. بعد از دو سه روز احمد آقا من را در مسجد امین الدوله دید و طبق آن اخلاقی که داشت دستم را فشرد و به من گفت: بارک الله وظیفه ات را خوب انجام دادی. خداوند یکی از آن حاجت هایت را به تو می دهد. بعد به من گفت: می خواهی بگویم چه حاجتی داری!؟ من روی اعتمادی که به او داشتم و از شدت علاقه ای که به ایشان داشتم گفتم: نه نیازی نیست. چند روز بعد حاجت اول من روا شد. گذشت تا ایام اربعین ایشان مجددا به من گفت: خداوند می خواهد حاجت دوم را به شما بدهد. منتهی منتظر است ببیند در اربعین چگونه از اعمالت مراقبت می کنی. من باز هم خیلی مراقب بودم تا روز اربعین، اما در روز اربعین یک اشتباهی از من سر زد. آن هم این بود که یک شخصی شروع کرد به غیبت کردن و من آنجا وظیفه داشتم جلوی این حرکت زشت را بگیرم. اما به دلیل ملاحظه ای که داشتم چیزی نگفتم و ایستادم و حتی یک مقداری هم خندیدم. خیلی سریع به خودم آمدم و متوجه اشتباهم شدم. بعد از آن خیلی مراقب بودم تا دیگر اشتباهی در اعمالم نباشد. روز بعد از اربعین هم مراقبت خوبی از اعمالم داشتم. بعد از اربعین به خدمت احمد آقا رسیدم. از ایشان درباره ی خودم سوال کردم؟ گفت: متاسفانه وضعیت خوب نیست. خدا آن حاجت را فعلا به شما نمی دهد. بعد با اشاره به مجلس غیبت گفت: نتوانستی آن مراقبه ای که باید داشته باشی. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ این تسلط روحی ایشان بر دوستانش باعث شده بود که احمد آقا بیشتر از یک دوست برای ما باشد. او برای ما یک مربی بود. یک استاد اخلاق بود. و ما و سایر دوستان خیلی احمد آقا را دوست داشتیم. ما علاقه ی شدیدی نسبت به احمد آقا داشتیم. من و همه ی بچه های مسجد خیلی ایشان را دوست داشتیم. منتهی احمد آقا آن قدر تکامل پیدا کرده بود، آن قدر مدارج عالیه را طی کرده بود، آن قدر این اواخر به حضرت حق تقرب پیدا کرده بود که دیگر ماندنش در دنیا خیلی سخت به نظر می آمد. ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313