فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ ...پس به سوى خدا بگريزيد.
(آیه ۵۰سوره ذاریات)
حاج محمد اسماعیل دولابی :
میگویند پسری در خانه خیلی شلوغڪاری ڪرده بود.
همهی اوضاع را به هم ریخته بود.
وقتی پدر وارد شد، مادر شڪایت او را به پدرش ڪرد.
پدر ڪه خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید ڪجا فرار ڪند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینهی پدر چسباند.
شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاعتون بد و بی ریخت شده به سوی خود خدا فرار ڪنید.
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از لحظهای باشهدا
4_5812288364463784960_1397-3-14-4-59.mp3
7.97M
🎤حاج محمود کریمی
🎧زمینه _ آی مـردم از دستتون پـیـر شد علـی
(علیه السلام)...😭😭
#جواب_سلامش_رو_نمیدادن
#بر_دشمن_مولا_لعنت
#یا_اول_مظلوم_عالم
#شــاه_نـجـف
جزء۲۰...التماس دعا.mp3
3.95M
📖جزء خوانی روزانه ماه مهربانی 🌙
🌹جزء بیستم۲۰
🎤استاد معتز آقایے
💈حجم فایل : ۳/۸ مگابایت
🌷هدیه به شهیدان #داووددانایے و #علےمومن_طیبے
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💠دعای روز بیستم ماه مبارک💠
اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّکینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین.
خدایا بگشا برایم در آن درهاى بهشت وببند برایم درهاى آتش دوزخ را و توفیقم ده در آن براى تلاوت قرآن اى نازل کننده آرامش در دلهاى مؤمنان.
https://sapp.ir/bayazi_and_fathi313
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌷🌷🌷
دوباره ماییم و تشییع شبانه...مطیعی.mp3
3.03M
🔳 #شهادت_امام_علی (ع)
🌴دوباره ماییم و تشییع شبانه
🌴دوباره ماییم و قبری بی نشانه
🎤میثم #مطیعی
⏯ #زمینه
👌فوق زیبا
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از شهید اسماعیل دقایقی
فراخوان اولین دوره مسابقه اذان در شبکه های مجازی ویژه شهرستان بهبهان و حومه / فیلم در محیط باز یا بسته گرفته شود به همراه نام و نام خانوادگی و تاریخ تولد به شماره سامانه ارسال شود / هدایای نقدی یک میلیون ریالی به پنج نفر اول و هدیه پانصد هزار ریالی به پنج نفر دوم
بسم رب الشهداء والصدیقین🌷
از شام بلا شهید آوردند...
دومین شهید مدافع حرم هرمزگان
#شهیدخلیل_تختےنژاد
زمان شهادت : ۱۹ رمضان
محل شهادت: درعا سوریه
#شهادتت مبارڪ برادرم...
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#قیام_پانزدهم_خرداد
پس از انتشار خبر دستگیری #امام_خمینی_ره در پانزده خرداد ۱۳۴۲ ، بسیاری از مردم #قم، به منزل ایشان رفتند و به اتفاق فرزندشان، #حاج_آقا_مصطفی_ره ، در حدود ساعت شش بامداد، به سمت حرم مطهر #حضرت_معصومه_علیهاالسلام حرکت کردند.
پس از مدتی، #صحن_مطهر و خیابان های اطراف، لبریز از جمعیّت شد که شعارِ « #یا_مرگ_یا_خمینی » را با هیجان شدیدی تکرار می کردند.
در همان زمان، علما و مراجع وقت هم با صدور بیانیه هایی، خواستار آزادی فوری #حضرت_امام شدند. در حدود ساعت ده صبح، با ورود نیروهای مسلّح برای تقویت نیروهای شهربانی #قم، تیراندازی و رگبار مسلسل ها شروع شد و تعداد زیادی از مردم #زخمی شده یا به #شهادت رسیدند.
شدّت تیراندازی به حدّی بود که امکان انتقال #زخمی_ها و اجساد #شهیدان نبود و این کشتار، تا ساعت پنج عصر ادامه یافت.
یاد و خاطره #شهداء قیام خونین ۱۵ خرداد و #امام_شهداء گرامی باد.
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌹🌷🌹🌷🌹
~•°•~•💓•~•°•~
#بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین
#رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه
#نویسنده_فائزه_وحی
#قسمت_پنجاه_و_هشتم8⃣5⃣
از تماسم با علی چهار ساعت میگذشت و همش منتظر یه اتفاق بودم.
دل تو دلم نبود... دلشوره داشتم... مطمئن بودم واکنش خانوادم راحت با این اتفاق کنار نمیان...
در اتاقم با ضرب باز شد و بابا و پشت سرش مامان اومدن توی اتاق بابا با حالت برزخی شروع کرد به فریاد زدن😰
بابا: دختره ی احمق تو مگه نگفتی میخوامش؟ مگه بعد اون سفر کوفتی همش غش و ضعف نمیکردی براش؟ مگه تو نبودی به داداشت گفتی دوسش داری؟ این حرفا چیه الان به علی زدی؟ هان؟
تمام بدنم میلرزید... حس ترس داشت نابودم میکرد...
_بابا من...
بابا پرید وسط حرفم: بابا چی؟؟؟؟ هان؟؟؟؟؟ آبرومو بردی دختر میفهمی؟؟؟ من به اعتبار حرف تو گذاشتم شب خواستگاری بینتون صیغه محرمیت بخونن بعد تو حالا میگی نمیخوای؟؟؟ مگه دست خودته؟؟؟ _بابا من اشتباه کردم... یه طرف صورتم سوخت😣
دستمو گذاشتم روی صورتم... اره بابام بهم سیلی زده بود... این اولین باری بود که بابام روم دست بلند کرد...
روی زمین نشستم و با دستام صورتمو پوشوندم و اجازه دادم بغضم بشکنه...
اشکام صورتمو خیس کرده بود و بابا فریاد میکشید... و میگفت با این کارم آبروشو بردم...
_باباااااا😫 تمومش کنید😖 من اونو نمیخواممم. 😔 اگه قرار باشه با اون ازدواج کنم خودمو میکشممممم😭 من ازش بدم میاد😭 آره من یه آدم پستم که جوون مردمو بازی دادم 😭تورو خدا خودتون به خانوادش بگید😭
مامان با چشمای گریون کنارم نشست و سرمو توی بغلش گرفت...😭 _مامان😭
مامان: جان مامان😭
_تورو خدا نزارید منو ببینه... تورو خدا تمومش کنید😭
مامان سرمو بوسید و گفت : فقط خدا کنه پشیمون نشی...
خدایا من بخاطر خوشبختی محمدم پا رو دلم گذاشتم کمکم کن توی این راه سخت... کمکم کن...
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
#ادامه_دارد...
❤🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313