~•°•~•💓•~•°•~
#بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین
#رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه
#نویسنده_فائزه_وحی
#قسمت_صد_و_چهارم4⃣0⃣1⃣
_شما بیاید من بهتون توضیح میدم.
وارد اتاقم شدم و بابا پشت سرم اومد تو و در رو بست🚪
_بابا... باید همین الان این مراسم عقد رو بهم بزنیم.
بابا با خشم فریاد کشید: چی داری میگی؟؟؟؟؟😡
_بابا...بابا...بابا بخدا این دفه دیگه الکی نیست... بابا به جون خودت... به جون مامان... به جون محمدجواد دارم راس میگم...😭
بابا: به جون محمدجواد؟؟؟
_آره بابا به جون محمدجواد... بابا مهدی یه آدم عوضیه.... بابا همه بدبختیامون این مدت زیر سر مهدی بود😭
بابا: دختر گریه نکن مثل آدم حرف بزن بگو چیشده😡
رو به روی بابا نشستم و با گریه همه چیزو براش تعریف کردم.... همه چیزو... از سفر قم تا همین الان... و همه حرفای فاطمه رو....😭
بابا با شک گفت: فائزه نکنه این حرفایی که این دختره زده دروغ باشه...😑
تا اومدم جواب بابارو بدم کل زنای فامیل ریختن توی اتاق😖
مامان: زود باش مادر این چادرو بپوش بیا بشین سر سفره عقد عاقد اومده😍
خاله ناهید: زود باش عروس گلم مهدی منتظره😍
عمه: دختر تو چرا چشمات این قدر قرمزه😱
به بابا نگاه کردم... اونم داشت نگاهم میکرد... نمیخواستم بازم با آبروش بازی کنم... با بغض صداش کردم: بابا😢
بابا: شماره اون دختره رو بده و خودتم برو بشین سر سفره عقد😒
گوشیم رو دادم به بابا و چادری که مامان داد و سر کردم و با خانوما از اتاق رفتیم بیرون روی صندلی کنار مهدی نشستم و به سفره عقد خیره شدم.
منتظر بودم... منتظر بابا بودم... مطمئن بودم اون نمیزاره من بدبخت شم... 😭
نم نم اشکام روی صورتم می بارید و سعی داشتم چادر رو تا آخرین حد ممکن پایین بکشم... برخلاف تصورم بابا بعد یه رب اومد و کنار عاقد روی صندلی نشست و گفت شروع کنید حاج آقا.
همه امیدم ذره ذره با اشکام ریخت😭
عاقد: دوشیزه مکرمه منوره عروس خانوم خانم فائزه جاهد بنده وکیلم شمارو به عقد دائمی آقا داماد مهدی ترابی در بیاروم؟ آیا بنده وکلیم؟
فاطمه با خنده گفت: عروس رفته گل بچینه😍
همه شروع کردن به کف زدن و کیل کشیدن👏
عاقد بار دومم گفت و این بار با جواب خانم که گفت عروس رفته گلاب بیاره رو به رو شد... عاقد درحال خوندن خطبه برای بار سوم بود و من درحال جون دادن که نگاهم به قرآن توی دست مهدی افتاد... بدون اینکه نگاهش کنم قرآن رو از دستش گرفتم توی دستم و باز کردم📗
عاقد گفت: برای بار سوم عروس خانم بنده وکلیم؟
از پشت چشمای تر و پر از اشک سعی کردم یه خط از قرآن رو بخونم.
نگاهم روی خط اول صفحه خیره موند.
*و توکلت الی الله و کفی بالله وکیلا*
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
#ادامه_دارد...
❤🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از 🍁زَخـــــــمیٰانِ عِــــــــــشقْ 🍁
یمن در خون و آتش است و دنیا در سکوت...
… حد اقل در فضای رسانه ای به یاریشان برویم.
…کمترین کاری که می توانیم بکنیم
@bashahidantashahadat
AUD-20180620-WA0036.mp3
6.15M
🔳 #سالروز_تخریب_بقیع
🌴نه کبوتری روی گنبد
🌴نه یه خادمی نه یک زائر
🎤 #حمیدعلیمی
⏯ #زمینه
👌بسیار زیبا
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
تسلیت...😔🏴🏴 #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
مراشم تشییع پیکر پدر معزز شهیدمیلادبدرے
#تصویربازشود
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
مصطفی مروانی....mp3
5.68M
بانوتو روح صبرےاسطوره ایثارے
اندازه این دنیابےبے فدایےداری
تا زنده ایم وهستیم همچون همیشه بےبے
یک آجر از دربارتوکم نمیشه بےبے
بیادیگانه شهیدمدافع شهر #بهبهان
#شهیداحسان_فتحے
@setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
بانوتو روح صبرےاسطوره ایثارے اندازه این دنیابےبے فدایےداری تا زنده ایم وهستیم همچون همیشه بےبے یک آ
لطف خودِ بی بی بود
ماهم امیدی داریم
تو زینبیه ماهم
اسم شهیدی داریم
روایت هست که شهید میتونه۷۰ نفر رو روشفاعت کنه،ان شاءالله ما هم مورد شفاعت #شهیدعزیز بشیم #صلوات
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از 🌹محب الشهدا🌹 شهیدسعیدبیاضےزاده❤
#شهیـــدانه🕊❤️
حرم زینب عجب حال و هوایی دارد😍
سوریه فیض شهادت چه صفایی دارد💫
بنویسند به روی کفن این شهدا💔
چقدر عمه ی سادات فدایی دارد💛
#شهیدمن❤️
🍂🍂
#شبتون_شهدایے
https://eitaa.com/setaregan_velayat313