eitaa logo
ستاره خاکی
103 دنبال‌کننده
454 عکس
408 ویدیو
6 فایل
❀﷽❀ وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فی سبیل‌الله... 💠«آل عمران.۱۶۹»💠 ༺هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند ༻
مشاهده در ایتا
دانلود
۞﴾﷽﴿۞ حیا و عفاف و ستر و پوشش،تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبهاکردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است . . . 📚مسأله حجاب / ص۶۲ ┅┅┅❀🌟❀┅┅┅ @setarekhaki
حجاب در اسلام از یک مسئله‌ کلی‏تر و اساسی تری ریشه می‌گیرد و آن این است که اسلام می‌خواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر، به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد، اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذت‌جویی‌های جنسی به هم می‏‌آمیزد اسلام می‌خواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند. 📚‌ مساله حجاب/ص۷۶ ┅┅┅❀🌟❀┅┅┅ @setarekhaki
سبک شمردن نماز . . . یعنی چه نماز را سبک می‌شمارند؟ ‌ ‌یعنی وقت و فرصت دارد، می‌تواند نماز خوبی با آرامش بخواند ولی نمی‌خواند. نماز ظهر و عصر را تا نزدیک غروب نمی‌خواند، نزدیک غروب که شد یک وضوی سریعی می‌گیرد و بعد با عجله یک نمازی می‌خواند و فوراً مهرش را می‌گذارد آن طرف؛ نمازی که نه مقدمه دارد نه مؤخره، نه آرامش دارد و نه حضور قلب. طوری عمل می‌کند که خوب دیگر این هم یک کاری است و باید نمازمان را هم بخوانیم. این، خفیف شمردن نماز است. این‏جور نماز خواندن خیلی فرق دارد با آن نمازی که انسان به استقبالش می‌رود؛ اول ظهر که می‌شود با آرامش کامل می‌رود وضو می‌گیرد، وضوی با آدابی، بعد می‌آید در مصلّای خود اذان و اقامه می‌گوید و با خیال راحت و فراغ خاطر نماز می‌خواند. «السّلام علیکم» را که گفت فوراً در نمی‌رود، مدتی بعد از نمازْ با آرامش قلب تعقیب می‌خواند و ذکر خدا می‌گوید. این علامت این است که نماز در این خانه احترام دارد 📚‌ آزادی معنوی/ص۸۵ ┅┅┅❀🌟❀┅┅┅ @setarekhaki
فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیرهمسر مشروع:؛ 👈 .‌ . . فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیرهمسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود؛ در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می‌رود و درنتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می‌شود. علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد می‌شود، جواب می‌دهند که حالا زود است، ما هنوز بچه‌ایم، و یا به عناوین دیگراز زیر بار آن شانه خالی می‌کنند همین است؛ و حال آنکه در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود. جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن این همه ارزان و فراوان گردد «شب زفاف را کم از تخت پادشاهی» نمی‌‏دانستند 📚‌ مساله حجاب/ص۸۱ ┅┅┅❀🌟❀┅┅┅ @setarekhaki
🔹 توبه از نظر امیر المؤمنین امام علی علیه السلام‏ . . . وقتی آن شخص در حضور مبارک علی علیه السلام استغفار کرد و علی علیه السلام احساس کرد که او معنی و حقیقت و اوج استغفار را نمی‌داند، با تعرّض به او فرمود: ثَکلَتْک امُّک اتَدْری مَا الْاسْتِغْفارُ؟ الْاسْتِغْفارُ دَرَجَةُ الْعِلّیینَ‏ [2] ای خدا مرگت بدهد! ای مادرت به عزای تو بنشیند و بگرید! تو لفظ استغفار را می‌گویی؟! اصلًا می‏دانی که حقیقت استغفار چیست؟ استغفار درجه علّیین است. علّیین یعنی مردمی که در آن درجات بالا از مقامات قرب قرار گرفته‌اند. 👈 بعد فرمود: استغفار و توبه یک کلمه است براساس شش پایه. این شش پایه را که علی علیه السلام بیان کرده است، علما این‏طور درک کرده‌اند : که دو تا از اینها رکن و اساس توبه است، دوتای دیگر شرط قبول توبه (یعنی دو تا ماهیت توبه را تشکیل می‌دهند و دو تای دیگر شرط قبول توبه ماهیت‏‌دار را) و دوتای آخر شرط کامل شدن توبه. 👈 حالا این شش پایه چیست؟ 🔻رکن اول توبه: ندامت و پشیمانی فرمود: اوَّلُهَا النَّدْمُ عَلی‏ مامَضی‏ اولین شرط (رکن) توبه پشیمانی و حسرت و تأسف و آتش درونی و ناراحتی است بر آنچه که گذشته است. . . 🔻رکن دوم: تصمیم به عدم بازگشت‏ شرط (رکن) دوم توبه چیست فرمود: الْعَزْمُ عَلی‏ تَرْک الْعَوْدِ یک تصمیم مردانه، یک تصمیم جدی که دیگر من این عمل ناشایست را تکرار نمی‌کنم . . . ایندو رکن توبه است: اول ندامت، حسرت، اشتعال درونی، ناراحتی از گذشته، پشیمانی کامل از گناه؛ و دوم تصمیم قاطع و جدی برای تکرار نکردن گناه . . . اما توبه دو شرط هم دارد: 🔻شرط اول توبه: بازگرداندن حقوق مردم‏ شرط اول این است که حقوق مردم، حق الناس را باید برگردانی. خدا عادل است، از حقوق بندگانش نمی‌گذرد. یعنی چه؟ مال مردم را خورده‌ای؟ باید یا آن مال را به صاحبش برگردانی یا لااقل او را راضی کنی. از مردم غیبت کرده‌ای؟ باید استرضاء کنی؛ بروی خودت را بشکنی بگویی آقا من از تو غیبت کرده‌ام، خواهش می‌کنم از من راضی باش . . . 🔻شرط دوم: ادای حقوق الهی‏ شرط دوم توبه این است که حقوق الهی را ادا کنی. حق الهی یعنی چه؟ مثلًا روزه حق الله است، روزه مال خداست. روزه‏‌هایی را که خورده‌ای باید قضا کنی. نمازهایی را که ترک کرده‌ای باید قضایش را بجا بیاوری. مستطیع بوده‌ای و حج نرفته‌ای، حجت را باید انجام بدهی. اینها شوخی نیست . . . 🔻شرط اول کمال توبه‏ بعد علی علیه السلام دو موضوع را فرمود که شرط کمال توبه واقعی است. فرمود: توبه آن وقت توبه است که این گوشتهایی را که در حرام رویانیده‌ای آب کنی✔️؛ اینها گوشت انسان نیست. یعنی چه؟ یعنی این گوشتهایی که در مجالس شب نشینی در بدن تو آمده است، این هیکلی که درست کرده‌ای از حرام و استخوانت از حرام است، پوستت از حرام است، گوشتت از حرام است، خونت از حرام است، باید کوشش کنی که اینها را آب کنی و بجای اینها گوشتی که از حلال روییده باشد پیدا شود. خودت را ذوب کن . . . 🔻شرط دوم کمال توبه‏ ششمین شرط را هم برایتان عرض کنم. فرمود: به این بدن که این همه لذت معصیت را چشیده است، رنج طاعت را بچشان. از نازک نارنجی بودن بیرون بیا. با نازک نارنجی‏گری آدم بنده خدا نمی‌شود✔️، اصلًا انسان نمی‌شود؛ آدم نازک نارنجی انسان نیست. روزه می‌گیری سخت است، مخصوصاً چون سخت است بگیر✔️. شب می‌خواهی تا صبح احیا بگیری برایت سخت است، مخصوصاً چون سخت است این کار را بکن. یک مدتی هم به خودت رنج و سختی بده، خودت را تأدیب کن . . . 📚‌ آزادی معنوی/ص۱۳۵ 🏴 ┅┅┅❀🏴❀┅┅┅┅ @setarekhaki
نماز اباعبدالله در صحرای کربلا مردی از اصحاب اباعبدالله یک وقت متوجه شد که الآن اول ظهر است. آمد عرض کرد: یا اباعبدالله! وقت نماز است و ما دلمان می‌خواهد برای آخرین بار نماز جماعتی با شما بخوانیم. اباعبدالله نگاهی کرد، تصدیق کرد که وقت نماز است. می‌گویند این جمله را فرمود: ذَکرْتَ الصَّلوةَ (یا ذَکَّرْتَ الصَّلوةَ. اگر ذَکَرْتَ‏ باشد یعنی نماز به یادت افتاد، اگر ذَکَّرْتَ‏ باشد یعنی نماز را به یاد ما آوردی) جَعَلَک اللهُ مِنَ الْمُصَلّین‏ نماز را یاد کردی، خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد. (مردی که سر بر کف دست گذاشته است، یک چنین مجاهدی را امام دعا می‌کند که خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد. ببینید نمازگزار واقعی چه مقامی دارد!) فرمود: بله نماز می‌خوانیم. همان جا در میدان جنگ نماز خواندند، نمازی که در اصطلاح فقه اسلامی «نماز خوف» نامیده می‌شود. نماز خوف مثل نماز مسافر دو رکعت است نه چهار رکعت، یعنی انسان اگر در وطن هم باشد باز باید دو رکعت بخواند برای اینکه مجال نیست. و در آنجا باید مخفّف خواند. چون اگر همه به نماز بایستند وضع دفاعی‏شان بهم می‌خورد، سربازان موظف هستند در حال نماز، نیمی در مقابل دشمن بایستند و نیمی به امام جماعت اقتدا کنند. امام جماعت یک رکعت را که خواند صبر می‌کند تا آنها رکعت دیگرشان را بخوانند. بعد آنها می‌روند پست را از رفقای خودشان می‌گیرند درحالی که امام همین‌طور منتظر نشسته یا ایستاده است. سربازان دیگر می‌آیند و نماز خودشان را با رکعت دوم امام می‌خوانند. اباعبدالله چنین نماز خوفی خواند ولی وضع ابا عبدالله یک وضع خاصی بود زیرا چندان از دشمن دور نبودند. لهذا آن عده‌ای که می‌خواستند دفاع کنند نزدیک ابا عبدالله ایستاده بودند و دشمن بی‌‏حیای بی‏‌شرم حتی در این لحظه هم آنها را راحت نگذاشت. در حالی که اباعبدالله مشغول نماز بود، دشمن شروع به تیراندازی کرد، دو نوع تیراندازی؛ هم تیر زبان که یکی فریاد کرد: حسین! نماز نخوان، نماز تو فایده‌ای ندارد، تو بر پیشوای زمان خودت یزید یاغی هستی، لذا نماز تو قبول نیست! و هم تیرهایی که از کمانهای معمولی‏شان پرتاب می‌کردند. یکی دو نفر از صحابه ابا عبدالله که خودشان را برای ایشان سپر قرار داده بودند، روی خاک افتادند. یکی از آنها سعیدبن عبدالله حنفی به حالی افتاد که وقتی نماز ابا عبدالله تمام شد، دیگر نزدیک جان دادنش بود. آقا خودشان را به بالین او رساندند. وقتی به بالین او رسیدند، او جمله عجیبی گفت. عرض کرد: «یا اباعَبْدِالله! اوَفَیتُ؟» آیا من حق وفا را بجا آوردم؟ مثل اینکه هنوز هم فکر می‌کرد که حق حسین آنقدر بزرگ و بالاست که این مقدار فداکاری هم شاید کافی نباشد. این بود نماز اباعبدالله در صحرای کربلا.اباعبدالله در این نماز تکبیر گفت، ذکر گفت، سُبْحانَ الله گفت، بَحَوْلِ اللهِ وَ قُوَّتِهِ اقومُ وَ اقْعُدُ گفت، رکوع و سجود کرد. دو سه ساعت بعد از این نماز برای حسین علیه السلام نماز دیگری پیش آمد، رکوع دیگری پیش آمد، سجود دیگری پیش آمد، به شکل دیگری ذکر گفت. اما رکوع اباعبدالله آن وقتی بود که تیری به سینه مقدسش وارد شد و اباعبدالله مجبور شد تیر را از پشت سر بیرون بیاورد. آیا می‌دانید سجود اباعبدالله به چه شکلی بود؟ سجود بر پیشانی نشد، چون اباعبدالله قهراً از روی اسب بر زمین افتاد؛ طرف راست صورتش را روی خاکهای گرم کربلا گذاشت. ذکر اباعبدالله این بود: بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلی‏ مِلَّةِ رَسولِ الله. 📚‌ آزادی معنوی / ص ۱۰۷ ┅┅┅❀🌟❀┅┅┅ @setarekhaki
نمونه‌ای از افراط در عبادت‏ از همان وقت‌هایی که تصوف هم در دنیای اسلام پیدا شد، ما می‌بینیم افرادی پیدا شدند که تمام نیروی خودشان را صرف عبادت و نماز کردند و سایر وظایف اسلامی را فراموش نمودند. ‌ مثلًا در میان اصحاب امیرالمؤمنین مردی را داریم به نام ربیع بن خُثَیم، همین خواجه ربیع معروف که قبری منسوب به او در مشهد است. حالا این قبر، قبر او هست یا نه، من یقین ندارم و اطلاعم در این زمینه کافی نیست ولی در اینکه او را یکی از زهّاد ثمانیه یعنی یکی از هشت زاهد معروف دنیای اسلام می‌شمارند شکی نیست. ربیع بن خثیم اینقدر کارش به زهد و عبادت کشیده بود که در دوران آخر عمرش‏ [این مرد بعد از شهادت امیرالمؤمنین تا دوران شهادت اباعبدالله که بیست سال فاصله شد، زنده بود ] قبر خودش را کنده بود و گاهی می‌رفت در قبر و لحدی که‏خودش برای خودش کنده بود می‌خوابید و خود را نصیحت و موعظه می‌کرد، می‌گفت: یادت نرود عاقبت باید بیایی اینجا. تنها جمله‌ای که غیر از ذکر و دعا از او شنیدند آن وقتی بود که اطلاع پیدا کرد که مردم حسین بن علی فرزند عزیز پیغمبر را شهید کرده‌اند؛ چند کلمه گفت در اظهار تأثر و تأسف از چنین حادثه‌ای: وای بر این امّت که فرزند پیغمبرشان را شهید کردند! می‌گویند بعدها استغفار می‌کرد که چرا من این چند کلمه را که غیر ذکر بود به زبان آوردم. همین آدم در دوران امیرالمؤمنین علی علیه السلام جزء سپاهیان ایشان بوده است. یک روز آمد خدمت امیرالمؤمنین عرض کرد: «یا امیرَالْمُؤْمِنینَ! انّا شَککنا فی هذَا الْقِتالِ». «انّا» را هم که می‌گوید معلوم می‌شود که او نماینده عده‌ای بوده است. یا امیرالمؤمنین! ما درباره این جنگ شک و تردید داریم، می‌‏ترسیم این جنگ جنگ شرعی نباشد. چرا؟ چون ما داریم با اهل قبله می‌‏جنگیم، ما داریم با مردمی می‏‌جنگیم که آنها مثل ما شهادتین می‌گویند، مثل ما نماز می‌خوانند، مثل ما رو به قبله می‌ایستند. و از طرفی شیعه امیرالمؤمنین بود، نمی‌خواست کناره گیری کند. گفت: یا امیرالمؤمنین! خواهش می‌کنم به من کاری را واگذار کنید که در آن شک وجود نداشته باشد، من را به جایی و دنبال مأموریتی بفرست که در آن شک نباشد [1]. امیرالمؤمنین هم فرمود: بسیار خوب، اگر تو شک می‌کنی پس من تو را به جای دیگری می‏‌فرستم. نمی‌دانم خودش تقاضا کرد یا ابتدائاً حضرت او را به یکی از سرحدات فرستادند که در آنجا هم باز سرباز بود. کار سربازی می‌خواست انجام بدهد اما در سرحد کشور اسلامی که اگر احیاناً پای جنگ و خونریزی به میان آمد طرفش کفار یا بت پرستان یعنی غیرمسلمان‌ها باشند. این نمونه‌ای بود از زهّاد و عبّادی که در آن زمان بودند. این زهد و عبادت چقدر ارزش دارد؟ این، ارزش ندارد که آدم در رکاب مردی مانند علی باشد اما در راهی که علی دارد راهنمایی می‌کند و در آنجایی که علی فرمان جهاد می‌دهد، شک کند که آیا این درست است یا نادرست، و عمل به احتیاط کند، بنا را بر احتیاط بگذارد. مثل اینکه می‌گویند: چرا ما روزه شک‌دار بگیریم؟ می‌بینید که در میان مردم هم این حرف خیلی زیاد است: «چرا ما روزه شک‌دار بگیریم، این چه کاری است؟ چرا جایی بجنگیم که شک داریم؟ می‌رویم جایی که روزه‌‏ای که می‌گیریم روزه شک‌دار نباشد.» این چه ارزشی دارد؟ اسلام بصیرت می‌خواهد؛ هم عمل می‌خواهد و هم بصیرت. این آدم (خواجه ربیع) بصیرت ندارد. در دوران ستمگری مانند معاویه و ستمگرتری مانند یزیدبن معاویه زندگی می‌کند (معاویه‌ای که دین خدا را دارد زیرورو می‌کند، یزیدی که بزرگترین جنایتها را در تاریخ اسلام مرتکب می‌شود و تمام زحمات پیغمبر دارد هدر می‌رود)، آقا رفته یک گوشه‏ای را انتخاب کرده، شب و روز دائماً مشغول نماز خواندن است و جز ذکر خدا کلمه دیگری به زبانش نمی‌آید؛ یک جمله‌ای هم که به عنوان اظهار تأسف از شهادت حسین بن علی علیه السلام می‌گوید، بعد پشیمان می‌شود که اینْ حرفِ دنیا شد، چرا به جای آن‏ سُبْحانَ الله، الْحَمْدُ للَّهِ‏ نگفتم؟ چرا به جای آن‏ یاحَی یا قَیوم‏ نگفتم؟ چرا اللهُ اکبَر نگفتم، لا حَوْلَ وَلا قوَّةَ الَّا بِالله نگفتم؟ این با تعلیمات اسلامی جور درنمی آید. لا یرَی الْجاهِلُ الّا مُفْرِطاً اوْ مُفَرِّطاً [1] جاهل یا تند می‌رود یا کند. 📚‌ آزادی معنوی/ص۷۶ ┅┅┅❀🌟❀┅┅┅ @setarekhaki