══━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━══
•¦[🌿]¦•
#نقاشی ✏️قورباغه🐸
بیاین باهم نقاشی بکشیم😄🤗🖌🎨
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
╭━═⊰🍃🌸🍃⊱═━╮
💖@setaresho7💖
•✾💫اینجا ستاره شو 💫✾•
╰━═⊰🍃🌸🍃⊱═━╯
══❀━━☆◇☆━━━❀══
Colors CD 1 TRACK 3 (320).mp3
10.32M
══⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰══
•¦[🌺☘]¦•
#صیقل_روح🤍🌱
بی کلام 🔇
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
╭═⊰🍃🌸🍃⊱━╮
💖@setaresho7💖
💫اینجا ستاره شو💫
╰═⊰🍃🌸🍃⊱━╯
══❀━☆◇☆━❀══
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══
•¦[📙💠⃟❅]¦•
🔶گردان قاطرچی ها
🔹داوود امیریان
◾️قسمت١٠
خوب سرکارش گذاشته اند.
عقب آخرین وانت کنار آقا تراب .نشست همانجا پیش خودش عهد کرد آخرین بارش باشد که شب حمله برای دیگران تعیین تکلیف کند و ادای بزرگترها را در بیاورد
چند ساعت بعد یک خمپارهی غول آسای ۱۲۰ میلی متری نزدیک یوسف منفجر شد وزن طبیعی یوسف شصت و هفت کیلو و چهار صدوده گرم بود؛ اما آن قدر ترکش ریز و درشت چدنی به بدنش فرورفت که وزن بدنش در چند ثانیه به هفتاد و دو کیلو و ششصد و ده گرم .رسید یعنی پنج کیلو و شصت گرم ترکش وارد بدنش شده بود دقیقا یک سال و شش ماه طول کشید تا يوسف دوران بستری شدن در بیمارستان و استراحت پس از آن را پشت سر گذاشته و دوباره به جبهه برگردد در طول آن ۱۸ ماه فقط دو کیلو و نیم ترکش از بدنش درآوردند و هنوز دو کیلو و پانصد و شصت گرم ترکش در بدنش باقی مانده بود!
یوسف با بدنی نحیف و کمی ،ناتوان پس از هجده ماه به پادگان دوکوهه
برگشت هنوز جای زخم هایش خوب نشده بود و تعداد زیادی ترکش ریز و درشت در بدنش جا خوش کرده بودند دکترها در یک سال و دو ماهی که در بیمارستان بود بعد از دهها عمل جراحی سخت و طولانی توانسته بودند تعداد زیادی ترکش از بدنش در بیاورند اما هنوز ترکشهایی نزدیک ستون فقرات و نخاع و جمجمه اش پنهان شده و راضی به بیرون آمدن نبودند. اوایل یوسف مرکز توجه دکترها و انترنهایی بود که دورهی تخصصی میگذراندند نمونه خوبی بود تا مقاومت بدن انسان را به آنها نشان بدهد
حتی بهترین پروفسورهای مغز و نخاع و عصب شناسی هم باور نمی کردند که یوسف با آن همه ترکش ریز و درشت در حساس ترین نقاط بدنش جان سالم به در ببرد نصف پروفسورها روی عقیده ی خود پافشاری میکردند که یوسف به زودی دچار زندگی گیاهی شده و فقط جسم زنده ای خواهد بود با قلبی که تپش دارد نه شعور و فهم خواهد داشت و نه قدرت حرف زدن و درک مسایل.
اما وقتی یوسف به کوری چشم همه ی پروفسورهای
فوق تخصص مغز و اعصاب و قلب و ریه و استخوان و خون زنده ماند
و
توانست روی جفت پاهایش راه برود و مثل دیگران غذا بخورد و حرف بزند و عکس العمل طبیعی نشان بدهد همه به این باور رسیدند که یوسف یک نمونه ی منحصر به فرد در علم پزشکی است از آن نمونه هایی که جایش در دانشگاههای تخصصی و یا در زمانهای علمی تخیلی خالی است هر روز و هر ساعت دکترهای جورواجور میریختند سر یوسف و پانسمان بدنش را باز میکردند و بعد انگشت حیرت به دندان میگرفتند و شروع می کردند به زبان تخصصی و انگلیسی خودشان به حرافی کردن و انگار نه انگار که یوسف جلوی چشمشان با بدن مثل جگر زلیخا پاره و پوره با جفت چشمهایش نگاهشان میکند و تمام حرفهایشان را میشنود.
دکتر اول چند ضربه به پیشانی یوسف زد و گفت: «خیلی عجیبه، همکار محترم لطفا دقت بفرمایید دو تا ترکش این ،قسمت درست بالای ابروی سمت راست رو شکافته و درست نزدیک قسمت چشایی مغز فرورفته مجبور شدیم این قسمت پیشانی رو برداشته و به جاش پروتز بگذاریم. اگر با انگشت فشار بدید جای انگشتتون میمونه؛ اما نکته جالب این جاست که اصلا قدرت چشایی بیمار از بین نرفته مزه هر نوع غذایی رو به خوبی درک میکنه حتی فرق فلفل قرمز هندی و فلفل سبز همدانی رو درست تشخیص میده این خیلی تکان دهنده اس!»
دکتر پنجمی دو دستی روی سینه ی یوسف فشاری داد و به پروفسور قلب با هیجان گفت قلبش مثل ساعت کار میکنه اونم با سه تا ترکش ریزی که قلب رو سوراخ سوراخ کرده حتی شاهرگشم پاره شده بود با دو تا عمل جراحی مرتبش کردیم؛ اما انگار نه انگار قلبش با چنان سرعتی ترمیم شده که باور کردنی نیست.»
ادامه دارد ⏪
#رمان📖
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
💖@setaresho7💖
•✾💫اینجا ستاره شو 💫✾•
╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯
══❀━━━━☆◇☆━━━━❀══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
══━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━══
•¦[☁️✨]¦•
کوله پشتی 😍🤩🎒
#حوصلتون_سرنره✂️🔖
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
╭━═⊰🍃🌸🍃⊱═━╮
💖@setaresho7💖
•✾💫اینجا ستاره شو 💫✾•
╰━═⊰🍃🌸🍃⊱━═╯
══❀━━☆◇☆━━━❀══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
══━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━══
•¦[♥️🌿]
#چهارشنبه_های_زیارتی
ای کسوکارم
خداروشکر امام رضا (ع)
که تو رو دارم
جز تو کسِدیگه رو که
آقا ندارم...🤍🌱
#استوری📱
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
╭━═⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
💖@setaresho7💖
•✾💫اینجا ستاره شو 💫✾•
╰━═⊰🍃🌸🍃⊱━═╯
══❀━━━☆◇☆━━❀══
4-tarkeshhaye_velghard.mp3_95333.mp3
975.1K
══━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰══
•¦[🌿]¦•
#کتاب_صوتی 🎧
#خاطرات_دفاع_مقدس
فصل③
#ترکش_های_ولگرد
#رفیق_خدایی🤍🌱
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
╭═⊰🍃🌸🍃⊱━╮
💖@setaresho7💖
💫اینجا ستاره شو💫
╰═⊰🍃🌸🍃⊱━╯
══❀━☆◇☆━❀══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
══━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━══
•¦[💌]¦•
السلام عليك يا أم الحسن والحسين...🏴
#دلیل_زندگی♥️☘
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━━╮
💖@setaresho7💖
💫اینجا ستاره شو💫
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━━╯
══❀━━☆◇☆━━❀══
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══
•¦[📙💠⃟❅]¦•
🔶گردان قاطرچی ها
🔹داوود امیریان
◾️قسمت١١
دکتر بیست و نهمی به پروفسور حواس پرتی که به جفت زانوهای یوسف خیره شده بود گفت ری اکشناش حرف نداره امتحان بفرمایید و چکش مینیاتوری کوچکی را دست پروفسور حواس پرت داد.
پرفسور پشت سر هم انگار که با کلون فلزی عتیقه ی در خانه پدربزرگ قجریاش شیطنت میکند و در میزند چکش را به زانوهای یوسف میکوبید
و پاهای یوسف هم خیلی غیرارادی می جهید و پروفسور ذوق میکرد يوسف داشت به مرز جنون میرسید البته نه از عمل های جراحی پشت سرهم و ماندن روی تخت و یکنواختی دوران بیمارستان بلکه از کنفرانس های پرشور و حال متخصصین آن قدر درباره تک تک اعضای بدنش سخنرانی کرده بودند که یوسف حالا با وظیفه همه اجزای بدنش آشنا شده بود و میدانست هر کدام به چه دردی میخورند و اگر باشند و یا نباشند چه اتفاقی میافتد وقتی دو پروفسور فوق تخصص میخواستند درباره اعضای حیاتی بدنش یک کنفرانس جذاب ترتیب دهند، دیگر طاقت نیاورد و با تمام قدرتی که از تارهای صوتی اش بر می،آمد چنان عربده جانانه ای کشید که آن دو فوق تخصص با رنگ و روی پریده فرار را بر قرار ترجیح دادند. اگر یوسف کمی حوصله به خرج میداد و آن قدر دلتنگ برگشتن به جبهه نبود در آن دوره ی عجیب خود به خود به یک ابر پروفسور تجربی در امور عصب و قلب و کلیه و ارتوپدی تبدیل میشد؛ اما چه فایده او فقط و فقط به فکر مداوا شدن و نجات پیدا کردن از دست متخصصین عجیب و غریب بود. به غیر از پزشکان و دانشجویان کوشا و سمج پزشکی که اشک یوسف را در آورده بودند، خانواده و بستگان دور و نزدیک هم آرام و قرار برایش نگذاشته بودند مادرش سادات خانم هر وقت چشمش به یوسف می افتاد مثل
ابر بهاری گریه میکرد و آلوچه آلوچه اشک میریخت.
پدرش با نگاه های پر معنی و سبیل پت و پهن و پاچه بزیاش در سکوت به یوسف خیره میماند و یوسف هم میدانست در دل پدر چه میگذرد میدانست که پدرش با خود دو دو تا چهارتا میکند که آیا از این قد و قامت وصله پینه ای که ده ها لوله و شلنگ رنگارنگ از آن آویزان است چیز به درد بخوری از روی تخت بیمارستان و زیردست پزشکان بیرون خواهد آمد و از همه چیز بدتر برای يوسف نگاههای پر از وحشت و هراس مارال بود؛ تنها دختر خاله و نامزد دوران کودکی اش یوسف با آن قلب درب و داغون هروقت او را میدید خون به چهره اش میدوید و طپش قلبش بالا رفت و جیغ مونیتور مخصوص کنار تختش بلند میشد اولین روزی که مارال بالای سر یوسف آمد و او پس از ماه ها چشمان معصوم و خیس او را دید چنان دچار احساسات شد که ناگهان قلبش با شدت و حرارت زیادی شروع به کار کرد مونیتور کوچکی که روی میز کنار تختش بود و اعداد و خطوط مخصوص کارکرد قلبش را نشان میداد قاطی کرد و شروع کرد به بوق زدن و آژیر !کشیدن در لحظهای کوتاه ده ها دکتر و پرستار ریختند بالای سر یوسف؛ به خیال این که ایست قلبی کرده و باید نجاتش بدهند. سادات خانم ضعف کرده بود و یکریز جیغ میزد: «یا جده سادات بچه ام از دست رفت!
پدرش از شدت اضطراب و ترس نصف سبیل پر و پیمانش را جوید و کند مارال میلرزید و با گریه ای خاموش به یوسف خیره مانده بود.
ادامه دارد ⏪
#رمان📖
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
💖@setaresho7💖
•✾💫اینجا ستاره شو 💫✾•
╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯
══❀━━━━☆◇☆━━━━❀══
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══
•¦[☁️✨]¦•
یه تخم مرغ کوچولو بین این خرگوش های بامزه پنهان شده
کی میتونه پیداش کنه؟☺️😉🥚
🐬🌸🐬🌸🐬🌸🐬🌸🐬🌸
#تست_هوش🧠✨
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
💖@setaresho7💖
•✾💫اینجا ستاره شو 💫✾•
╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯
══❀━━━━☆◇☆━━━━❀══
══━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━══
•¦[🌿]¦•
🩵 : ﴾امام صادق﴿ع
هر کس نتواند ما را صله نماید باید دوستان صالح ما را صله کند که ثواب صله ما برایش نوشته میشود و هرکس نتواند ما را زیارت کند دوستان صالح ما را زیارت کند که ثواب زیارت ما برایش نوشته میشود.
#وارث
✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴
╭━═⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
💖@setaresho7💖
💫اینجا ستاره شو 💫
╰━═⊰🍃🌸🍃⊱━═╯
══❀━━☆◇☆━━━❀══