#حضرت_رقیه_ولادت
به روى پر جبرئیل آرمیده
همانكه دلم را به مستى كشیده
فرشته بیا در زمین بار دیگر
ببین كودكى هاى زهرا رسیده
عجب سیب سرخ قشنگى خداوند
براى خود سیب سرخ آفریده
گمان مى كنم اینكه مانند زهرا
فداها ابوها ز بابا شنیده
همانكه به پاكى بود شهره آمد
به دامان خورشیدمان زهره آمد
پدر، عاشق بوى پیراهنش بود
و گرم طواف ضریح تنش بود
میان همه خانواده یكى هم
همیشه خراب عمو گفتنش بود
سحرها سرش روى دامان بابا
شبى هم پدر بر روى دامنش بود
شبى كه رد ریسمان هاى این راه
به جامانده بر بازو و گردنش بود
همان شب كه از گریه او بى رمق شد
و یك مرتبه روبرو با طبق شد
سلام آنكه بى تو دلم وا نمى شد
كویر زمین مثل دریا نمى شد
اگركه نمى آمدى تا همیشه
كسى مثل تو شكل زهرا نمى شد
به غیر از تو و عمه زانوى سقا
براى كس دیگرى تا نمى شد
تو در كربلا تشنه،بى آب بابا
ولى آب هم بود بابا نمى شد
چه شد در میان بیابان بماند
چه بهتر كه این راز پنهان بماند
مسیح از نگاه تو درمان گرفته
به یمن تو درشهر باران گرفته
براى سفر تا خدا بار دیگر
نخ چادرت را سلیمان گرفته
نگاه شما مى برد سمت دریا
كسى را كه راه بیابان گرفته
تو مانند زهرا تو بانوى آبى
تو هم بازى طفل ناز ربابى
شبى كه بهارنگاهت خزان شد
زمان وداع تو با كاروان شد
زمین خوردى از ناقه،دربرهه اى كم
تمام تنت پاره اى استخوان شد
تو دیدى كه قران برنیزه رفته
ورق در ورق خیزران خیزران شد
تو دیدى كه بر نیزه مى رفت بابا
و انگشترش قسمت ساربان شد
خلاصه ترك خورد بغض گلویت
پدر آمد اما بدون عمویت
#علی_زمانیان
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
آموزش مداحی و مرثیه خوانی
مؤسسه ستایشگری
https://eitaa.com/joinchat/3135111297Cffa5bbd323
#حضرت_رقیه_ولادت
مژده مژده که زمین باز مصفا شده است
غرق در رائحه جنت الاعلی شده است
موسم شادی ذریه زهرا شده است
که دوباره پسر فاطمه بابا شده است
باز هم فاطمه در خانه ارباب آمد
گل بریزید که ریحانه ارباب آمد
گل بریزید محبان اباعبدالله
آمده روح و دل و جان اباعبدالله
سوره کوثر قرآن اباعبدالله
(عیدی ماست به دستان اباعبدالله)
جشن میلاد رقیه ست بگیرید برات
بفرستید به زهرای سه ساله صلوات
خانه وحی شد آباد مبارک باشد
به حسین این شب میلاد مبارک باشد
به علی اکبر و سجاد مبارک باشد
که خدا خواهرشان داد مبارک باشد
عمه بر گردن او چار قل انداخته است
رویش از بوسه عباس گل انداخته است
این جگرگوشه طاهاست خدا می داند
ناز پرورده باباست خدا می داند
مظهر ام ابیهاست خدا می داند
اشبه الناس به زهراست خدا می داند
پسر فاطمه رویش که تماشا می کرد
یاد از مادر خود حضرت زهرا می کرد
ای رخت ماه دل آرام و دل آرای حسین
باعث دل خوشی و خنده لبهای حسین
ذکر خوابت همه شب نغمه لالای حسین
جای خوابت همه جا سینه سینای حسین
وه چه زیباست در آغوش پدر خفتن تو
پدرت گفت به قربان پدر گفتن تو
(ای شکوفایی هر گل زشکوفایی تو)
قمر هاشمیون مات دل آرایی تو
دختر فاطمه محو رخ زهرایی تو
جان عالم به فدای دل بابایی تو
پدر از دیدن تو سیر نگردد هرگز
عمر صد نوح کند پیر نگردد هرگز
گر خداوند دو عالم به پیمبر نازد
مصطفی نیز به زهرا و به حیدر نازد
به حسین و حسنش ساقی کوثر نازد
پسر ساقی کوثر به تو دختر نازد
چقدر انس ، سکینه به تو خواهر دارد
نتواند که نگاه از رخ تو بر دارد
در تو شد فاطمه تکرار رقیه خاتون
دختر سیدالاحرار رقیه خاتون
زینت دوش علمدار رقیه خاتون
ملجا خلق گرفتار رقیه خاتون
آمدی تا گره از کار همه باز کنی
پدرت هی بخرد ناز و تو هم ناز کنی
حیف و صد حیف که عمر تو به دنیا کم بود
روز میلاد تو با گریه و غم توام بود
مادرت رفت زدنیا و نصیبت غم بود
بعد مادر پدرت بهر تو مادر هم بود
مثل امشب تو در آغوش پدر جا داری
یک شبی هم تو به دامن سر بابا داری
ای پدر دست نداری بکشی بر سر من
با سرت آمده ای نیمه شب در بر من
پُرِ زخم است شبیه سر تو پیکر من
شده یک دفعه بگو باز به من دختر من
خوب شرح سفرت از سر و رویت پیداست
جای سرنیزه هنوزم به گلویت پیداست
#عبدالحسین
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
آموزش مداحی و مرثیه خوانی
مؤسسه ستایشگری
https://eitaa.com/joinchat/3135111297Cffa5bbd323
#حضرت_رقیه_ولادت
خدا را شکر که در سینه ام شوری دگر آمد
ز سمت خانه خورشیدها نوری دگر آمد
بگو موسی ببیند جلوه طوری دگر آمد
دهید این مژده را امشب به هر حوری ، دگر آمد
کسی که بر علی و آل نورالعین می باشد
و فرش زیر پایش بال حورالعین می باشد
به منطق گر چه زینب اشبه الناس است بر حیدر
جمال حق ز سر تا پاست گر عباس نام آور
علی اکبر اگر دارد نشان از روی پیغمبر
بگو الله اکبر آمده آیینه کوثر
حسین بن علی تا دید او را گفت این زهراست
بیا زینب تماشا کن جمالش را ببین زهراست
بود این طفل پا تا سر تمام فاطمه ، جانم
بر آن سیمای زهرایی سلام فاطمه ، جانم
پس از نام علی ، شد وقت نام فاطمه ، جانم
نهادش فاطمه به احترام فاطمه ، جانم
نهادش فاطمه در خانه گرم زمزمه باشد
کنار یاعلی هایش دم یا فاطمه باشد
گهی ماه بنی هاشم نهد چون ماه بر دوشش
گهی زینب به یاد فاطمه گیرد در آغوشش
گهی بابا بگیرد بوسه از لبهای خاموشش
علی اکبر اذان گوید به شور و شوق در گوشش
که ای خواهر به جز اسلام دین راستینی نیست
و در عالم به جز حیدر امیرالمومنینی نیست
رقیه آنکه خصمش جا در اعماق درک دارد
کسی که حسرت پابوسیش چشم فلک دارد
هم آن که پاسبان در بارگاهش از ملک دارد
بداند ، بر وجود نازنینش هر که شک دارد
که دست مادرش آلوده دام هوس باشد
به هرکس که بود در خانه این یک جمله بس باشد
اگر آهی کشد غم از دل او می برد بابا
اگر لب تر کند هفت آسمان را می درد بابا
اگر خاری رسد بر پاش ، از جا می پرد بابا
اگر نازی کند دختر یقینا می خرد بابا
ولی افسوس اوقات خوشش دیگر گذشت و بعد
شب غمها رسید و ماند تنها بین دشت و بعد
پس از بابا نفس بر سینه ریحانه مشکل شد
یتیمی بی کسی این بار روی شانه مشکل شد
برای نازدانه خواب در ویرانه مشکل شد
به بابا گفت آخر زیور شاهانه مشکل شد
یکی ناز مرا با ضربه سیلی خرید و رفت
نبودی گوشواره دشمن از گوشم کشید و رفت
#علی_سلطانی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
آموزش مداحی و مرثیه خوانی
مؤسسه ستایشگری
https://eitaa.com/joinchat/3135111297Cffa5bbd323
#حضرت_رقیه_ولادت
ظاهر شد از حق جلوه اي ديگر مجدد
خون خدا شد صاحب دختر مجدد
در جاي جاي شهر پيغمبر مدينه
پيچيده عطر و بوئي از مادر مجدد
از بس شباهت داشت بر صديقه گفتند
داده خدا زهرا به پيغمبر مجدد
جبرييل از سوي خدا در ماه شعبان
نازل نموده سوره ي كوثر مجدد...
زينب بيان ميكرد حسن ديگرش را
مي ديد در او جلوه هاي مادرش را
بوسه گرفت از دست هاي كوچك او
اكبر همينكه ديد روي خواهرش را
مي ريخت اشك شوق خاتون ام كلثوم
دست برادر داد وقتي دخترش را
يك ماه سر بر شانه ي ماهي دگر داشت
آري بغل كرده ست سقا دلبرش را...
كارش شد از بدو تولد دلربائي
در خانه ي دل هاي ديوانه خدائي
تا هفت نسل خود يقيناً بي نياز است
هر كس مي آيد محضر خاتون گدائي
مثل همه اجداد پاك خود كريمه ست
با سفره اي ساده كند مشكل گشائي
بي شك به امضاي رقيه بستگي داشت
هر جاي عالم هر كسي شد كربلائي...
داده خدا انگار كه مادر به بابا
خيره شد با ديده هاي تر به بابا
اين دختر و بابا به هم وابسته بودند
بابا به دختر داده دل دختر به بابا
پس فجر و كوثر در كنار هم چه زيباست
اين نكته را ميگفت علي اكبر به بابا
بابا و عمه گريه ميكردند وقتي
ميگفت مي آيد چه انگشتر به بابا...
مي ديد بابا دخترش را گريه ميكرد
محكم گره زد معجرش را گريه ميكرد
وقتي نشان ميداد اين دختر به بابا
سنجاق سر يا زيورش را گريه ميكرد
هر وقت اين دردانه دختر پيش بابا
شانه زده موي سرش را گريه ميكرد
تا كه رقيه مي نشاند وقت بازي
بر زانوي خود اصغرش را گريه ميكرد...
#محسن_صرامی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
آموزش مداحی و مرثیه خوانی
مؤسسه ستایشگری
https://eitaa.com/joinchat/3135111297Cffa5bbd323