#امام_صادق علیه السلام
التَّقدیرُ فی لَیلَةِ تِسعَ عَشرَةَ و الإبرامُ فی لَیلَةِ إحدی و عِشرینَ و الإمضاءُ فی لَیلَةِ ثلاثَ و عِشرینَ
مقدّرات در شب نوزدهم تعیین، در شب بیست و یکم تأیید و در شب بیست و سوم ماه [رمضان] امضا میشود
📚 الکافی، ج 4، ص 159
@SevenMin
وقيل للصادق عليهالسلام : سيدي جعلت فداك، إنّ الميت يجلسون له بالنياحه بعدموته أو قتله، وأراكم تجلسون أنتم وشيعتكم من أوّل الشهر بالمأتم والعزاء على الحسين عليهالسلام!! فقال عليهالسلام : «يا هذا إذا هل هلال محرم نشرت الملائكة ثوب الحسين عليهالسلام وهو مخرق من ضرب السيوف ، وملطخ بالدماء ، فنراه نحن وشيعتنا بالبصيرة لا بالبصر ، فتنفجر دموعنا».
شخصی به امام صادق علیه السلام عرض می کند: قربانت گردم، میّتی که از دنیا می رود باز ماندگان او برایش بعد از مرگش مجلس عزا برپا می کند ولی شما و شیعیانتان روز اول ماه محرم که می رسد مجالس عزا و عزاداری برای سید الشهداء علیه السلام برپا میکنید؟
امام صادق علیه السّلام در جواب فرمودند: وقتی هلال ماه محرم می رسد، ملائکه پیراهن پاره پاره و غرق به خون سید الشهداء علیه السلام را در آسمان منتشر و ظاهر می کنند، پس ما و شیعیانمان آن را با چشم دل میبینیم و اشکمان جاری می شود.
الخصائص الزینبیه، خصیصة 19
🍏 | SevenMin
دلم امشب دخیل آن ابروست
چشم من حلقه ای از آن گیسوست
گرچه غیر از بلا نمی بینم
گرچه چشمان خسته ام کم سوست
هر چه از یار می رسد، زیباست
هر چه از دوست می رسد، نیکوست
همه عالم طفیل هستی عشق
همه هستی فدای حضرت دوست
تاول دست و پا گواه من است
که نگنجم ز شوق تو در پوست
کودکی روی بام می خندید
معجر دختر تو بر سر ِ اوست
راز دل، جان شد و به لب آمد
شب ابراز رازهای مگوست
نیمی از گیسویم در آتش سوخت
چند تاری هنوز دست عدوست
می درخشد به دست او چون اشک
گوشواری که یادگار عموست
چاک چاک لب تو را خواندم
بر لبت "لا اله الا هو"ست
شاعر: سعید حدادیان
🍏 | SevenMin
مادر به اشک روضه مرا داده است شیر
در شیرم آب کرده، ولی سود با من است
محمد سهرابی
🍏 | SevenMin
تا لاله گون شود کفنم بیشتر زدند
از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود
گفتم که زاده ی حسنم بیشتر زدند
این ضربه ها تلافی بدر و حنین بود
گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند
از جنس شیشه بود مگر استخوان من
دیدند خوب می شکنم بیشتر زدند
می خواستند از نظر عمق زخم ها
پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند
تا از گلم گلاب غلیظی در آوردند
با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند
دیدند پا ز درد روی خاک می کشم
در حال دست و پا زدنم بیشتر زدند
شاعر: عباس احمدی
🍏 | SevenMin