🔻 #هنگ_سوم
خاطرات اسیر عراقی
دکتر مجتبی الحسینی
♦️ حمله به روستای سعدون التفگ
پس از اجرای دومین عملیات بستان، هنگ سوم به عنوان ذخیره لشکر ۵ موتوری در فاصله ۲ کیلومتری جنوب غربی #پادگان#حمید استقرار یافت. افراد هنگ که پس از مشارکت در آخرین عملیات از لحاظ روحی و جسمی خسته شده بودند نیاز مبرمی به استراحت و سازماندهی داشتند ولی عملیات نظامی شتاب بیشتری به خود گرفت. #نیروهای ایرانی که تحرک خودشان را از سر گرفته بودند، پس از بسیج امکانات رزمی در اوایل سال ۱۹۸۲ عملیات رهایی بخششان را آغاز کرده و با جذب گروه کثیری از داوطلبان مشتاق شهادت، نیروی انسانی خود را تقویت نمودند تا پس از نبردهای آبادان و بستان با اراده ای محکم و روحیه ای عالی در نبردهای آتی شرکت کنند.
سه روزی از استراحت ما نگذاشته بود که خبر شوم تدارک برای شرکت در یک عملیات تهاجمی در منطقه خودمان و مشخصاً عليه روستای سعدون التفگ را دریافت کردیم. این روستا در حد فاصل بین روستای #کوهه و شهر #سوسنگرد قرار دارد. روز هفده مارس ۲۷/۱۹۸۲ اسفند ۱۳۶۰ به عنوان زمان شروع حمله تعیین شد. به همین خاطر هنگ ما ساعت ۱۲ ظهر به سمت منطقه عملیاتی حرکت کرد.
♦️ هنوز یک ساعتی از حرکت ما نگذشته بود که دستور به تعویق افتادن حمله به روز دیگر به دستمان رسید. علت این تعویق را از معاون هنگ سئوال کردم. پاسخ داد: «نیروهای ایرانی شب گذشته به یک حمله محدود علیه هنگ دوم از تیپ ۱۰۹ پیاده مستقر در نقطه مقابل روستای کوهه دست زدند. آنها گروهان پشتیبانی را منهدم کردند و ۱۳ نفر از افراد ما به اسارت در آمدند.»
گفتم: پس علت تیراندازی و حمله توپخانه شب گذشته همین عملیات بود.
پاسخ داد: بله همین طور است.
♦️بعد از ظهر همان روز خبر عملیات و تعداد اسرارا از طریق رادیو تهران شنیدم. معلوم شد این عملیات موجب به تاخیر افتادن حمله ما شده است، زیرا ایرانیها از آمادگی ما برای شروع حمله #اطلاع داشتند.
هنگ ما در ساعت ۲ بعد از ظهر روز هجده مارس ۲۸/۱۹۸۲ اسفند ۱۳۶۰ به سمت منطقه تعیین شده برای شروع حمله حرکت کرد. ساعت ٤ به آنجا رسیدیم. هنگ ما پشت سر مواضع هنگ یکم تیپ ۱۰۹ پیاده مستقر شد. فرمانده هنگ ، معاونش و امرای گروهانها، منطقه نقطه مقابل مواضع هنگ یکم تیپ ۱۰۹ را که قرار بود مورد هجوم قرار گیرد شناسایی کردند. من هم با دوربین، منطقه مورد نظر را که ناحیه ای جلگه ای و مملو از درختان کوچک و کانالهای متعدد بود، برانداز کردم. در ضلع شرقی منطقه جنگلی انبوه بود. در ۱۵۰۰ متری مقابل مواضع دفاعی ما هم رود #کرخه بهچشم میخورد. اما روستای سعدون التفگ با خط دفاعی ما سه کیلومتر فاصله داشت و اطراف آن را چند اصله درخت کوچک نخل احاطه کرده بود. این منطقه به لحاظ وجود موانع طبیعی که هر نیروی نظامی را از پیشروی باز میدارد، از نظر نظامی #فاقد اهمیت بود. به همین خاطر نیروهای ایرانی در فاصله ای دور از آن منطقه به ویژه در اطراف جنگل بزرگ، موضع می گرفتند. باید بگویم که نیروهای ما به خاطر تحقق دو هدف قصد داشتند حمله را از اینجا آغاز کنند. هدف اول #تبلیغاتی بود. یعنی میخواستند روی شکستهای قبلیشان سرپوش بگذارند. دومین هدف این بود که با شروع یک حمله سرگرم کننده زمینه را برای هجوم دیگر نیروهای عراقی به یک محور عملیاتی مهم فراهم کنند.
نیروهای هنگ سوم در جاده منتهی به تیپ ۱۰۹ پشت یک خاکریز مرتفع که وسایل موتوری ما پشت آن سنگر گرفته بودند، استقرار یافتند. هنگام غروب از فرمانده هنگ در مورد محل استقرار واحد سیار پزشکی سئوال کردم پاسخ داد: «واحدسیار پزشکی، زره پوشها و خودروهای پشتیبانی هنگ اینجا میمانند، زیرا حمله بی سروصدا و با کمک واحد پیاده انجام خواهد شد.» یکی از بولدوزرهای در حال حرکت را متوقف کردم. از او خواستم در پشت خاکریز سنگرهایی مخصوص آمبولانسها حفر کند. او نیز این کار را انجام داد. خودروها را در آن سنگرها مخفی کردم. سپس به افراد دستور دادم چند سنگر محکم انفرادی در داخل کانالهای خشک بکنند تا از شر حملات توپخانه در امان بمانیم.
♦️ساعت ۸ شب غذای آماده ای را که از آشپزخانه افسران برای ما آورده بودند، خوردیم. در حال نوشیدن نوشابه بودم که افسران و درجه داران اطرافم حلقه زدند همانند کودکانی که دور و برمادرشان جمع میشوند، اطرافم میپلکیدند. هر کسی از #مجروح شدن خود دلواپس بود. به آنها توصیه کردم برای نجات از مهلکه به خدا متوسل شوند.
#هنگ_سوم
@seYed_Ekhlas🇮🇷