هدایت شده از آستان مقدس امامزاده محمد(ع)
دیزج شاهرود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️توصیه آیت الله آقا #مجتبی_تهرانی
🌙 به استغفار در #ماه_رجب
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
📡حداقل برای ☝️نفر ارسال کنید.
🍂🌱🍃💠🍃🌱🍂
🆔@emamzademohamddizj
بعد #سخنرانی صبحگاهی مسجد رسول ،حدود ساعت هفت و چهل و هشت دقیقه به نانوایی خیابان #کارون رفتم.
#نان بربری خوش خوراک با یه کادر خوش #اخلاق.
_حاج اقا چندتا؟
_دو تا روغنی ممنون میشم
مردی که گرد #پیری به صورتش داشت و پشتم ایستاده بود با شنیدن صدای من اتیش افتاد به جونش
_بله دیگه شما روغنی نگیرین ، کی بگیره؟!
#مملکت رو دوشیدین ؛ دیگه نون روغنی که چیزی نیست!
نگاهش کردم.
لبخند زدم.
از زندگی او خبر نداشتم.
شاید حق داشت.
اما از زندگی من هم چیزی نمیدونست.
رفتم تو #فکر
او نمیدونست که تو این ۶ماهی که از #قم به #شاهرود برای #تبلیغ و #مسجد داری #مهاجرت کردم ، برای تامین ضروریات زندگیم تقریبا ۹ونیم میلیون تومان بدهکار شدم.
بدون رفتن به سفر تفریحی یا خرید وسیله ی خاصی.
قم که بودم چند #مووسسه خصوصی تدریس روش #سخنرانی و #فن_بیان و #زبان_بدن داشتم. سفرهای هوایی برای تدریس در استان های دورتر . #منبر هم که فراوان.
#اقتصاد زندگیم اینطوری خیلی خوب میگذشت.
اما در این مدت که شاهرود اومدم حتی یک تدریس هم نبود.
برای منبر هم پاکت هدیه شان تقریبا همون پاکت پنج شیش سال پیش ؛ در حالی که هیچ خرج زندگی به قیمت اون موقع ها نیست.
البته که من هیچ وقت از منبر رفتن توقع #پاکت نداشتم و ندارم.
تو همین فکرها بودم که مرد میانسال چند تا حرف درشت دیگه هم به سویم پرتاب کرد.
یه مقدار کم قلبم اشفت
اما ترجیح دادم باز هم لبخند زنان نگاهش کنم
شبیه ادمهای لال
تعارفش زدم که زودتر از من نان بگیرد.
سرش را به سمت پایین تکان محکمی داد.
پنج نان روِغنی از دست #شاطر گرفت.
سوار ماشین شاستی بلندش شد و گازکش رفت.
#نکته مهم
#طلبه اگه درس خون و خوش ذوق باشه حتما از جهت اقتصادی زندگیش در حد معمول میگذره
این #خاطره درباره شخصی بود که تازه مهاجرت کرده.
طبیعتا تا در شهر جدید جا بیفته ، باید یه کم زمان بگذره.
پس اون هایی که میل دارین سرباز امام زمان بشین ، مراقب باشین شیطان با این کپشن ، حس ناامیدی رو تو قلبتون نپاشه.
امام زمان ، سرباز خودش رو فراموش نمیکنه.
@Seyed_mohammad_reza_hosseini