.۲۲ با توجه به تجربه ای که در ارتباط با نوجوان داشتم ، گفتم بالاخره امیر علی یجایی کم میاره یا زده میشه، دیدم نه ایشون روز به روز حساسیتش به مباحث اعتقادی و اخلاقی بیشتر میشه،🤲🥰 ‌.

.۲۳ ماه رمضان نزدیک بود، پیش خودم گفتم فکر نکنم امیر علی بتونه برای روزه گرفتن خیلی دوام بیاره، چون جسم و جون خیلی آماده ای هم برای روزه گرفتن نداشت. اما ماه رمضان از راه رسید و امیر علی تمام روزه ها را گرفت، و شبهای قدر را تا آخرین لحظات مراسم در مسجد ماند.🥰🤲 .

.۲۴

چیزی که خیلی برام جالب بود
حضور پدر در کنار ایشون بود
آخه من چند جلسه در مورد🌱
 نوجوان و شخصیت امیر علی 
 با پدر و مادرش صحبت کردم،
 آنها سعی می کردند امیر علی 
 را خوب درک کنند.😇👏

.

.۲۵

شاید بشه گفت امیر علی در مدرسه ای
که درس می خواند تنها ، یا از معدود
نوجوانانی بود که در مدرسه اهمیت به
نماز جماعت و اخلاقیات می داد.☺️🌹

.

. ‌ سلام شب بخیر

 امروز یه جلسه 👆👆
۴ ساعته مشاوره پیش از ازدواج 
داشتم، حسابی ازم انرژی گرفت🌱
دیگه وقت نکردم داستان امیر علی
را براتون تعریف کنم، انشاءالله فردا
داستان امیر علی را ادامه میدم

. لطف کنید نظر خود را در مورد تابلو بالا و داستان امیر علی به پیام ناشناس ارسال کنید.👇👇 .

پیام ناشناس 👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16806366051985

.🤔 #تفکر

مرغ تو بارونه ، خروس میاد
 یکی از بال هایش را به عنوان
چتر بر سر مرغ قرار میده تا
مرغ خیس نشه😘🥰

مردها دقت کنند، حیات و زندگی
یک خانواده به وجود خانم خونه۶
است، خانم خونه باید دلش گرم
 به زندگی باشه، این وظیفه مرد 
خونه است که کاری کنه زن دلش
به زندگی گرم باشه.👌😊

۵ 🌐 کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471 .

.😂 نگاه کنید این دو گنجشک دعوا و مشاجره خود را بدور از بچه ها در فضای باز انجام میدن🤔 دیدن دعوا و مشاجره والدین امنیت روانی فرزندان را بسیار پائین مياره، پس والدین دقت کنند جلو فرزندان دعوا و 😖 مشاجره نداشته باشند😡🧯 🌐 کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471 .

.😂 #لبخند

سلام 🤚
ببخشید یکم خسته شدم
دیروز روز پر کاری داشتم🥱

😂

انسانی که هر روز بخاطر کارهای
 روزمره داره انرژی صرف می کنه 
اگه هر دفعه استراحتی به خودش 
نده، بعد از مدتی دچار خستگی و
 تنبلی ذهنی میشه.😒

😟

🌐 کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471 .

. سلام وقت بخیر✋ .

. ادامه داستان امیر علی 👇 .

.۲۶

یه روز قرار شد مسجد را غباروبی 
 کنیم دیدم امیر علی پرده های مسجد
 را  یکی یکی باز کرد و با خودش بُرد
 خونه شُست و بعد آورد نصب کرد.
 واقعا دیگه داشتم تعجب می کردم، 
 آخه من نوجوان های زیادی دیدم که 
 وقتی در این مسیر قرار می گیرن بعد
 از مدتی که در این مسیر قرار گرفتن
 همه چیز براشون عادی میشه، برخی 
از اونا هم وسط راه رها مي کنند، ولی
 امیر علی همچنان  داشت به مسیر خود
 ادامه می داد.🤔

.

.۲۷ تابستان شده بود و امتحانات تمام شده بود ، یه سفر تفریحی شمال برای امیر علی فراهم شده بود، قرار شد امیر علی در این سفر بدون خانواده برن ، گفتم این دفعه شاید فضای و مکان آنجا بر امیر علی تأثیر بگذاره 😴🤯 . .

.۲۸

اما یه دو روزی که شمال بود 🌱
 دیدم به من زنگ زد و در ارتباط
 با افرادی که خیلی دغدغه مسائل 
دینی را ندارند سوالاتی داشت که 
چگونه برخورد کنم😇🤔

.

.۲۹

پیش خود گفتم خُب معمولاً هر کی 
میره شمال یه سر هم دریا میره و از 
فضا و مکان اونجا دیدن می کنه، بعد 
با شوق و ذوقاز آنجا تعریف می کنه، 
امیر علی هم بالاخره یه نوجوان بود، 
پیش خودگفتم شاید اینجا دیگه امیر 
علی کم بیاره  دیدم نه مثل که  خدا تور انداخته و او را برای خود انتخاب کرده

. 😊🥰 .

.۳۰

بعد از چند روزی که از شمال 
برگشت دیدم در امیر علی هیچ
 تغییری ایجاد نشد، تازه مصمم تر
 شد که در این مسیر و مرام باشه.🤲☺️

.

.۳۱

بعد از چند وقتی ماه محرم شد،
 امیر علی در تمام برنامه های محرم 
از نصب پرچم و برپایی خیمه گرفته 
تا پذیرایی عزاداران حسینی همه را
 مشتاقانه کمک می کرد.🤲🥺

.

.۳۲

بعد از محرم، اربعین از راه رسید
و همه شور اربعین داشتند، اون سال 
امیر علی به اتفاق خانواده اش روانه 
کربلا شدند.🤲🍏

.

.۳۳

امیر علی مسیر خودش پیدا
 کرد ولی در این راه، پدر و 
 مادر  بخصوص پدر نقش 
 مهمی در ثبات و پایداری
 این مسیر داشتند☺️🥰

.

.۳۴

یه روز یه اتفاق جالبی افتاد، امیر علی
رفت و برای حوزه علمیه ثبت نام کرد،
 در این تصمیمی که گرفت حتی یه کلمه
با من صحبت نکرد، یه مرتبه جا خوردم،
گفتم سربازی امام زمان علیه السلام 🌱
خودش توفیق می خواد ، من کی باشم
 که در این زمینه نظر بدهم .👌🥰😊

.