هدایت شده از کانال رسمی شهید رسول خلیلی
🎈 #تولد
🔹سحر با صدای مامان بیدار شدم ,قبل از اینکه آبی به دست و صورتم بزنم ;مامان گفت: "رسول بیا اینجا ".
نگاه کردم دیدم پشت پنجره پذیرایی ایستاده. گفتم :" چی شده ؟"
دستی روی بخار شیشه کشید ,چراغ روشن وسط حیاط را به من نشان داد و گفت :" نگاه کن داره برف می آد .درست مثل روزی که تو به دنیا اومدی ".
_من که بیست آذر به دنیا اومدم .
_بله ,اذان صبح روز بیست آذر ,درست روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام .
آن زمان ما کیان شهر ,در شهرک جمهوری زندگی می کردیم ;نیمه های شب بود که رفتیم بیمارستان نجمیه .همین موقع سحر بود که پرستار گفت :"خانم افراز چقدر نوزادت خوش قدمه .بیا ببین اولین برف زمستانی داره همه جا رو سفیدپوش می کنه". در دلم گفتم :"تو این همه چشم به راهی,برف زودتر اومده که همه جا رو برای به دنیا اومدن بچه من زیبا کنه ". آن سحر تا اذان صبح صبوری کردم .چشم هایم را با امید به لطف خدا روی هم گذاشتم. وقتی چشم هایم را باز کردم ,خاله ات صورتم را بوسید ,گفت :"چشمت روشن, پسرت به دنیا اومد".نگاهت که کردم ,دیدم سیاهی چشم های تو قشنگ تر از سفیدی برف است . دلم می خواست مثل روح الله یک اسم خاص و زیبا داشته باشی.خیلی اسم رسول را دوست داشتم ;چون روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام به دنیا آمده بودی ,اسمت را در شناسنامه محمد حسن گذاشتیم ;اما در خانه رسول صدایت می کردیم .
📚 #رفیق_مثل_رسول
🎊 #تولدت_مبارک
💥کپی با ذکـر صلوات و نام شهیــدرســول خلیـلی و آی دی کانال جایز است.
🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🆔 @Rasoulkhalili
🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂