eitaa logo
آموزشگاه سید حسینی|خانواده_معنویت
320هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
845 ویدیو
8 فایل
ما یه تیم 40 نفره و حرفه ای هستیم که به مدد الهی به ارتقای کانون خانواده و معنویت چندين هزار نفر کمک کرده ایم☘️👨‍👩‍👧‍👧 فهرست دیدنی مطالب ما👇 https://eitaa.com/seyedhoseiny_ir/1874 ارتباط با ما👇‌ @seyedhosainy . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 قسمت - میوه های دلم روشنی چشمانم بی صدا گریه کنید. نباید کسی بفهمد. در تاریکی و سکوت شب سلما آب میریخت و من فاطمه را ازروي لباس غسل میدادم. دستم به پهلویش رسید .ورم کرده بود یا اشتباه میکردم؟ - سلما! پهلوی فاطمه ورم کرده و من نمیدانستم؟ - هول کرد . - ابالحسن آقا! فاطمه سپرده بود به شما چیزی نگوییم. - چه شده؟ چه بلایی سر یاسم آمده است؟ - چه بگویم آقا؟ ... راستش همان روزی که ابوبکر، سند فدک را به نام فاطمه نوشت از شما که جدا شده اند عمر از خودسری ابوبکر عصبانی شده و با مغیره دنبال خانم افتاده اند خواستند سند را پس بگیرند که خانم نداده اند... چه بگویم آقا... آنها هم به خانم سیلی زده اند.... به شکمش هم لگد زده اند... اصلاً برای همین خانم سقط کردند دیگر. خانم پخش زمین شدند. آنها هم سند را از مشتش بیرون کشیده اند و پاره اش کرده اند ... آقا یک وقت به فضه و حسنین نگویید من چیزی گفتم. فاطمه از ما خواسته بود چیزی به شما نگوییم. سرم را به دیوار گذاشتم و گریه کردم بلندِ بلند. - ابالحسن مگر به بچه ها نگفتید