📆1ذی الحجه
🔥عزل ابوبکر🔥
💠در این روز در سال نهم هجرت، ابوبکر از تبلیغ سوره برائت عزل شد و سپس پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله أمیر المؤمنین علیه السّلام را روانه فرمود که آیات برائت را از ابوبکر بگیرد و خود بر اهل مکه قرائت فرماید.🤌
♨️آغاز ماجرا این بود که در سال 9 ه’ پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله ابوبکر را به مکه فرستاد تا آیات اوائل سوره برائت را بر کفار بخواند. پس از رفتن او جبرئیل نازل شد: «یا رسول اللَّه، ادای این امر باید به دست شما یا به دست مردی که از شماست انجام شود». به روایت دیگر: «باید علی علیه السّلام از جانب تو تبلیغ کند».
🕊پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله أمیر المؤمنین علیه السّلام را که به منزله جانش بود معین کردند و فرمودند: شتاب کن و آیات را از ابوبکر بگیر و در موسم حج بر مردمان قرائت کن.🌪
آن حضرت ناقه غضباء را به أمیرالمؤمنین علیه السّلام داد و آن حضرت همراه جابر بن عبداللَّه حرکت فرمود، و در روز دوم به ابی بکر رسید و آیات برائت را از وی گرفت و اختیار آمدن یا برگشتن را به خود او واگذار کرد.🔥
ابوبکر به مدینه بازگشت و به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله عرض کرد: «مرا برای کاری لایق دانستی که دیگران مشتاق آن بودند، ولی مقداری که رفتم مرا #معزول نمودی ؟
🕊حضرت فرمود: «من تو را معزول نساختم بلکه خدا تو را معزول ساخت🔥».
أمیر المؤمنین علیه السّلام آیات را در سه روز در ایام تشریق منی که مجمع کفار و مشرکین بود و از بغض و عداوت علی علیه السّلام آکنده بودند، هر صبح و شام همراه با فرمایشات پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله بر مردم قرائت می نمود و سپس به مدینه مراجعت فرمود.💫
از هنگامی که علی علیه السّلام به مکه رفته بود، از فراق او آثار حزن بر صورت مبارک پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله ظاهر گشته بود.💔
صحابه با خود می گفتند: شاید خبر فوت آن حضرت از آسمان رسیده، یا از ما دلتنگ شده باشد. ابوذر نزد پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله دارای مقام و منزلتی بود و لذا او را نزد آن حضرت فرستادند. ابوذر کلمات اصحاب را عرضه داشت، و آن حضرت فرمود: «حزن و اندوه من برای مفارقت علی است💔».
ابوذر برای اطلاع از حال علی علیه السّلام از مدینه به استقبال آن حضرت حرکت کرد، و در اثنای راه به أمیر المؤمنین رسید و با آن حضرت دیدن کرد و عرض کرد: پدر و مادرم فدای شما باد، آهسته تشریف بیاورید تا من پیشتر بروم و بشارت آمدن شما را به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله بدهم.🥺
ابوذر به سرعت خود را به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله رسانید و آمدن علی علیه السّلام را به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله #بشارت داد. آن حضرت با اصحاب به #استقبال علی علیه السّلام آمدند و چون به آن جناب رسیدند، پیاده شده آن حضرت را در آغوش گرفتند و صورت مبارک خود را بر شانه علی علیه السّلام گذاشتند و از شوق دیدار گریستند و أمیر المؤمنین علیه السّلام نیز گریستند. پس پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله به علی علیه السّلام فرمود: «پدر و مادرم به قربانت، در مکه چه کردی ؟
أمیر المؤمنین علیه السّلام از آنچه انجام داده بود به آن حضرت خبر داد.
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
🔰 #اطلاع_رسانی
🔷دعای پرفیض ندبه
🎙با نوای حاج سید محسن بنی فاطمی
📆جمعه ۲۵ خرداد ساعت ۶:۳۰ صبح
🔷استان کرمان
💠مهدیه صاحب الزمان بم
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
🔰 #اطلاع_رسانی
🔷دعای کمیل
🔷عزاداری شب شهادت امام باقر علیه السلام
🎙با نوای حاج سید محسن بنی فاطمی
📆پنج شنبه ۲۴ خرداد بعد از نماز مغرب و عشا
🔷استان کرمان
🔷دریجان بم
💠هیئت عزاداران فاطمه الزهرا سلام الله علیها
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
امام باقر علیهالسلام
مثنوی
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش
باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش
آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت
دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت
گلدستهای نداشت حرم، مرقدی نبود
صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود
این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟
غمهای عهد کودکی از یاد کی رود
آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود
یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود
از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه
اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه...
تو طفل روی ناقۀ عریان نشستهای
بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشستهای
تو طعم تازیانه و سیلی چشیدهای
بر روی خار، همره طفلان دویدهای
دیدی تو خیمههای به آتش کشیده را
داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را
حاج علی انسانی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
#امام_باقر_ع_شهادت
ستم روزگار یادش هست
غم لیل و نهار یادش هست
دیدهی اشکبار یادش هست
آنهمه قلب زار یادش هست
روضهی بی شمار یادش هست
نیمه جان بین بستر افتاده
باز تب کرده، مضطر افتاده
به لبش ذکر مادر افتاده
یاد یک جای دیگر افتاده
چادر پرغبار یادش هست
زهر کرده اثر به اعضایش
ناتوان دست و بی رمق پایش
ترک افتاده است لبهایش
العطش العطش شد آوایش
لب زخمی یار یادش هست
پیر بود و خمیده قامت بود
خانهاش کل سال هیأت بود
به تنش ردی از جسارت بود
قاتلش روضهی اسارت بود
لحظههای فرار یادش هست
همهی عمر خود پریشان بود
یاد جدش همیشه گریان بود
آی مردم حسین عطشان بود
آبروی قبیله عریان بود
یک تن و ده سوار یادش هست
عمههایش چقدر ترسیدند
کوچههای شلوغ را دیدند
مستها آمدند رقصیدند
به سر روی نیزه خندیدند
زینب بی قرار یادش هست
سیدپوریا هاشمی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
#امام_باقر_علیه_السلام
#مصائب_گودال_قتلگاه
🩸جدّ مرا اینگونه کشتند ...
در روایتی إمام باقر علیهالسلام فرمودند:
📋... لَقَدْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ وَ السِّنَانِ وَ بِالْحِجَارَةِ وَ بِالْخَشَبِ وَ بِالْعَصَا وَ لَقَدْ أَوْطَئُوهُ الْخَیْلَ بَعْدَ ذَلِکَ.
▪️همانا جدّ مظلوم مرا به وسیله شمشیر و نیزه و سنگ و چوب و عصا کشتند و بعد، بدن مبارکش را پایمال سُمّ ستوران کردند.
📚 بحارالانوار ج۴۵ ص۹۱
✍️ روضه میخوانم از زبان کسی
که خودش داغ کربلا دیده
در حوالیِ قتلگاه حسین
خولی و شمر بی حیا دیده
باقرالعلم اینچنین فرمود
جدّ ما را به پنج حربه زدند
لشگری با تمام بی رحمی
به غریبی هزار ضربه زدند
یک نفر با هجوم شمشیرش
عده ای با هزار سر نیزه
بر تنش زخم بی شماره نشست
تیر بر تیر، نیزه در نیزه
یوسف افتاد بین صدها گرگ
پنجه هایی پلید چنگش زد
آنکه بی تیر بود و بی نیزه
از همان راه دور سنگش زد
یوسف افتاد بی رمق در خاک
پیش چشم اله و محبوبش
بی حیایی رسید و با کینه
زد به زخم حسین با چوبش
دادِ زینب بلند شد اینجا:
پسر مادر مرا نزنید
تن صد چاک و بی دفاعش را
دیگر اینگونه با عصا نزنید
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸برای من ده سال در مِنا روضه بخوانید ...
در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 قَالَ لِی أَبِی یَا جَعْفَرُ أَوْقِفْ لِی مِنْ مَالِی کَذَا وَ کَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِی عَشْرَ سِنِینَ بِمِنًی أَیَّامَ مِنًی
▪️ پدرم به من فرمود: ای جعفر! از مال من فلان مبلغ را وقف کن تا نوحه سرایان در ایام مِنیٰ در مِنیٰ برایم نوحه سرایی کنند.
📚الکافی ج۵ ص۱۱۷
✍ آه یا امام باقر!
چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن مظلومی که از رگهای بریده، سفارش نمود که برایش «نُدبه و زاری» کنند؟! در آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشتهاند:
📋 أنّها اِنكَبَّتْ عَلَى جَسَدِهِ الشّريفِ و شَهِقَتْ شَهَقاتٍ حَتّى غُشِي عَلَيها. قالَت سَكينة: فَسَمعتُهُ في غَشوَتي يٕقول:
▪️وقتی که حضرت سکینه سلاماللهعلیها به گودال قتلگاه آمد، خود را به روی جسم شریف پدرش انداخت و چنان ناله و فریاد کشید که دیگر از هوش رفت. بعد از آنکه به هوش آمد، فرمود: در همان حال که غش کرده بودم، شنیدم که پدرم میفرمود:
📋 شيعَتي ما إن شَرِبتُم ماءَ عَذبٍ فَاذكُروني / أو سَمِعتُم بِغَريبٍ أو شَهيدٍ فَاندُبوني
▪️«ای شیعیان من! هر گاه از آب گوارا سيراب شديد، مرا یاد کنید! يا درباره غريب يا شهيدى چيزى شنيديد، بر من ناله كنيد!».
📚المصباح،كفعمي،ص۹۶۷.
📚الدمعة السّاكبة،ج۴ ص۳۷۵
📝 روضه خوان ها آنچه میخوانند را من دیدهام
آنچه کس را نیست یارای شنیدن دیدهام
کودکی بودم میان کاروان کربلا
ظلم ها با همرهان از دست دشمن دیدهام
من کنار جسم صد چاک جوان کربلا
جد مظلومم به حال گریه کردن دیدهام
پیکر اکبر روی دست جوانان غرق خون
عمه زینب را در آندم غرق شیون دیدهام
کودکان را تشنه در خیمه به حال احتضار
دست سقا را جدا افتاده از تن دیدهام
من تن صد چاک جدم را میان خاک و خون
زیر شمشیر و سنان و سنگ و آهن دیدهام
اهل عالم کی شنیدن مثل دیدن میشود؟
روضه خوان ها آنچه میخوانند را من دیدهام
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸هشامِ ملعون، سه روز امام باقر علیهالسلام را پُشت درهای قصر خود، معطّل نگهداشت...
در روایتی آمده است:
🥀 یک سال هشام بن عبدالملک برای حج به مکه رفت. در همان سال إمام باقر و فرزندش إمام صادق علیهماالسلام نیز به مکه رفتند. إمام صادق علیه السلام در مکه سخنرانی نمود و فرمود:
🔖 «ستایش خدای را که محمد صلیاللهعلیهوآله را به حقیقت به مقام نبوت برانگیخت و ما را به وسیله او امتیاز بخشید. ما برگزیده خدا در میان مردم و نخبه بندگان و خلفاء او هستیم.سعادتمند کسی است که از ما پیروی کند و شقی کسی است که دشمن و مخالف ما باشد.»
🥀 مُسلمه برادر هشام این جریان را به او رسانید ولی هشام کاری نکرد تا به دمشق برگشت و ما به مدینه رفتیم.
🥀 هشام پیکی از شام فرستاد و به فرماندار مدینه دستور داد که پدرم و مرا به شام بفرستد! فرماندار ما را به شام فرستاد. إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 فَلَمَّا وَرَدْنَا مَدِینَةَ دِمَشْقَ حَجَبَنَا ثَلَاثاً
▪️وقتی وارد شهر دمشق شدیم، تا سه روز اجازه ورود به قصرش را به ما نداد...
📚أمان الاخطار، ص۵۲
📚دلائل الإمامة، ص۱۰۴
✍ پُشت دروازه ساعات معطّل ماندم
غصّه عمهٔ سادات، گذشت از یادم
شکر، اینبار سخن از سرِ بازار نبود
شکر، ناموس علی طُعمهٔ انظار نبود
شکر، اینبار سَری بر سرِ نِی سنگ نخورد
شکر ،بر معجر زنهای حرم چنگ نخورد...
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
✍ ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم
به یمن گریهی شب تا به صبح بیدارم
به آب مینگرم روضه میشود تکرار
به یاد العطش روزهای دشوارم
هنوز لحظهی گودال خاطرم مانده
هنوز فکر حسینم ، هنوز میبارم
هنوز قابل لمس است جای دست سنان
به تازیانهی خود داده بسکه آزارم
تمام کودکیام با رقیه یکجا سوخت
هنوز هم که هنوز است من عزادارم
اگر که زندهام امروز ، جان خود را من
به عمه جان کتک خوردهام بدهکارم
نرفته از نظرم عمهام زمین میخورد
نرفته از نظرم گریه های بسیارم
هجوم و غارت و پای برهنه و صحرا
من این سیاههی غم را چگونه بشمارم
تنم میانهی بازار برده ها لرزید
بلا کشیدهی شام سیاهْ بازارم
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
▪️امام باقر علیه السلام فرمودند:
حضرت ظهور میکند؛ به خانة کعبه تکیه میدهد و اول سخن او آیه شریفه است: «بَقِیةُاللهِ خیرٌلکُم اِنْ کُنتُم مُؤمنین»
📚 بحارالانوار، ج ٥٢، ص ١٩٢
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
بسم الله النور
🔰 #اطلاع_رسانی
🔷دعای پرفیض عرفه
🎙با نوای حاج سید محسن بنی فاطمی
📆یکشنبه ۲۷ خرداد ساعت ۱۶:۳۰
🔷استان اصفهان
🔷کاشان
💠آستان مقدس امامزاده هادی علیه السلام ، فین کاشان
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
1_5228050453.pdf
1.82M
سلام علیکم
با عنایت به نزدیک شدن روز عرفه، روز مناجات عارفانه از زبان امام عارفان، امام حسین (ع)، فایل فوق را که حاوی سادهترین ترجمه دعای عرفه به صورت جملهجمله است و به شیوهای نوین تولید شده است، به شما عاشقان آقا اباعبدالله(ع) تقدیم میکنیم.
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
🔴 فضیلت شب عرفه
🔶علّامه مجلسی رضوان الله علیه مينويسد ؛
✨ روِیَ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَنَّ الدُّعَاءَ فِی لَیْلَةِ عَرَفَةَ مُسْتَجَابٌ ، وَ مَنْ أَحْیَاهَا بِالْعِبَادَةِ فَلَهُ أَجْرُ عِبَادَةِ مِائَةٍ وَ سَبْعِینَ سَنَةً ، وَ هِیَ لَیْلَةُ الْمُنَاجَاةِ مَعَ قَاضِی الْحَاجَاتِ ، وَ مَنْ تَابَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ قُبِلَتْ تَوْبَتُهُ .
🔹از حضرت رسول صلّى الله عليه و آله منقول است كه در شب #عرفه دعا مستجاب است و كسى كه آن شب را به عبادت بسر آورد ، أجر صد و هفتاد سال عبادت دارد ، و آن شبِ مناجات با قاضى الحاجات است و هرکس در آن شب توبه كند توبهاش مقبول است .
📚 زاد المعاد / باب ۵ ، فصل ۲
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
حج ناتمام
امروز هشتم ذی الحجه، سالروز حرکت امام حسین علیه السلام از مکه به سمت کربلاست .
هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله ...
بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
خنجر نامردمی خوردن ز اهل کوفه را
خوب می داند که میراث از پدر دارد حسین
وای من! مابین رود دجله و رود فرات
لب ز شن های بیابان خشک تر دارد حسین
اهل بیتش را ببین همراه خود آورده است
چون که از پایان کار خود خبر دارد حسین
تا بگوید شرط دینداری فقط آزادگی ست
روی دستش غنچه ای بی بال و پر دارد حسین
بانگ بر زد پیکری بی دست «اَدرک یا اَخا!»
ناگهان دیدند دستی بر کمر دارد حسین
کوه صبر است او که هم داغ برادر دیده است
هم تک و تنهاست، هم داغ پسر دارد حسین
بر فراز نی نگاهش را به صحرا دوخته ست
آه اگر از اهل بیتش چشم بردارد حسین
کاروانی نیزه و شمشیر و خنجر پیش رو
کاروانی اشک و ماتم پشت سر دارد حسین
تا که حج ناتمام خویش را کامل کند
ترک سر کرده ست، احرامی دگر دارد حسین
سعید بیابانکی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
#تاریخ
9 ذی الحجّه
شهادت حضرت مسلم و هانی رحمة الله علیهما
در این روز در سال 60 هـ محمّد بن کثیر و پسرش در کوفه به جرم مهمانداری و طرفداری از مسلم بن عقیل علیه السّلام به شهادت رسیدند.
در شب عرفه جناب مسلم بن عقیل علیه السّلام به منزل طوعه رفتند. در روز عرفه سال 60 هـ که چهارشنبه بود جناب مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را در کوفه شهید کردند. (3)
← خاندان حضرت مسلم علیه السّلام
نام مبارکش مسلم و پدرش عقیل، و مادرش عَلِیّه، و همسر آن حضرت رقیّه دختر امیر المؤمنین علیه السّلام است. (4)
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :
«چشم مؤمنان بر او گریان است، و ملائکه مقرّب الهی بر او درود می فرستند».
سپس رسول خدا صلّی الله علیه و آله گریست تا اینکه اشک های چشم حضرت بر سینه ی مبارکش ریخت، و فرمود :
به خدا شکایت می کنم از آنچه عترتم بعد از من می بینند. (5)
امام حسین علیه السّلام هنگامی که آن حضرت را به سوی کوفه فرستادند، در قسمتی از نامه به اهل کوفه چنین فرمودند :
«برادرم و پسر عمویم و فرد مورد اطمینان از اهل بیتم را نزد شما فرستادم».
هنگامی که امام حسین علیه السّلام خبر شهادت آن حضرت و هانی را شنید، چند بار فرمود :
«انا لله و انا الیه راجعون».
سپس فرمود :
«خیری در زندگی بعد از آنها نیست».
از جمله وصایای آن حضرت به ابن سعد این بود که کسی را به نزد امام حسین علیه السّلام بفرستد که آن حضرت به سوی کوفه نیاید.
← شهادت و دفن بدن حضرت مسلم علیه السلام
در غربت و مظلومیّت آن حضرت همین بس که از پشت بام ها دسته های نی را آتش می زدند و بر سر آن حضرت می ریختند. همچنین زمانی که چشم ابن زیاد بر آن حضرت افتاد، زبان به جسارت امیر المؤمنین و امام حسین علیهما السّلام و عقیل گشود.
در بالای دار الإماره با لب تشنه سر از بدن نازنیش جدا کردند و بدنش را از بالای قصر به پائین انداختند.
بعد از شهادت ریسمان به پای مبارکش بسته و در میان بازار کوفه می کشیدند.
سپس بدن مبارکش را به دار زده و سر مطهّرش را به دمشق فرستادند.
در دفن بدن مطهّر دو نظر است :
یکی اینکه جمعی از قبیله ی هانی آمدند و بدنهای مطهّر مسلم بن عقیل و هانی را دفن کردند. (6)
دیگر اینکه نیمه شب زوجه ی میثم تمّار به همراهی چند نفر از جمله همسر هانی بن عروه، بدن ها را در کنار مسجد اعظم کوفه دفن کردند. (7)
← هانی بن عروه
اما جناب هانی که پدرش عروه است، از اصحاب پیامبر صلّی الله علیه و آله و از بزرگان و خواص شیعه و مخلصین در محبّت امیر المؤمنین علیه السّلام بود، و در جنگهای صفّین، جمل و نهروان در خدمت آن حضرت بود. (8)
جنابِ هانی بزرگِ طایفه مِذحَج بود و در قبیله خود دارای نفوذ فراوانی بود. هنگامی که اهل کوفه عهد و پیمان خود را شکستند و بی وفائی خود را نسبت به اهل بیت علیهم السّلام و مسلم بن عقیل ثابت کردند، جناب هانی بن عروه آن حضرت را پناه داد.
پس از آن محمّد بن اشعث خبیث جناب هانی و عدّه ای از شیعیان را دستگیر کرد.
بعد از شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام و شکستن سر و بینی جناب هانی توسّط ابن زیاد ملعون، آن خبیث دستور داد سر جناب هانی را در بازار گوسفند فروشان از بدنش جدا کردند و با طنابی که به پای آن بزرگوار بسته بودند همراه با بدن جناب مسلم بن عقیل علیه السّلام در بازار کوفه روی زمین کشیدند و سپس به دار زدند، و سپس بدن هانی همراه با بدن مسلم دفن شد.
📚 منابع :
3. ارشاد : ج 2، ص 66. و ... .
4. مراقد المعارف : ج 2، ص 307، 316. و ... .
5. امالی صدوق : ص 191. و ... .
6. مراقد المعارف : ج 2، ص 318. فرسان الهیجاء : ج 2، ص 102.
7. وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 209 _ 208.
8. مراقد المعارف : ج 2، ص 318، 359، 361. و ... .
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
33.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#سینه_زنی...
#واحد_کند ...
نامه برات نوشتم ، کوفه در انتظاره ...
#شهادت_ مسلم_بن عقیل_علیه السلام
بانوای
#حاج_سید_محسن_بنی_فاطمی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#سینه_زنی...
#زمینه ...
میدونی ارباب براتو دلم بی قراره ...
#شهادت_ مسلم_بن عقیل_علیه السلام
بانوای
#حاج_سید_محسن_بنی_فاطمی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
30.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#سینه_زنی...
#زمینه ...
با چشم گریون با یه دل خسته و بی تاب ...
#شهادت_ مسلم_بن عقیل_علیه السلام
بانوای
#حاج_سید_محسن_بنی_فاطمی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
🩸برسانید به مولایم حسین «صلواتاللهعلیه» تا که برگردد …
در نقلها آمده است:
🥀 حضرت مسلم عليهالسلام وصایایی را به عمر بن سعد ملعون، نمود و در آخر فرمود:
📋 و الثّالثة و هِیَ العُظمى و الحاجةُ الكُبرى أنْ تَكتُبَ إلى سيّدي الحُسين بن علي علیهماالسلام
▪️وصیت سوم که بزرگترین وصیت و مهمترین حاجت من بوَد، این است که نامهای به خدمت مولایم حسین «صلواتاللهعلیه» بفرستی!
📋 بأنْ لا يَصِلَ إلىٰ أرضِكم و لايَقرُبَ بِلادٕكم فَيُصبُهُ ما أصابَني، فَقَد صُنِعَ بي ما لَم يُصنَع بأحَدٍ قَطّ مِثلُه.
▪️تا که از راه کوفه بازگردد و به این شهر و دیار شما دیگر نیاید؛ تا این بلاهایی که بر سر من آوردید، دیگر بر سر او نیاید! چرا که در این شهر، با من کاری کردند که تا به حال با احدی چنین نکرده بودند!
🥀 زیرا که خبر رسیده که آن حضرت با مخدّرات و اولاد خود به سمت عراق حرکت فرموده است؛ اگر در این شهر آید، همانند من گرفتار خدعه و ستم اهل کوفه خواهد گردید.
📚المصرع الشین، سید ابن طاووس،ص۱۳۴
✍ همراه خود نیاور، ای شاه زیورآلات
اینها به خانواده، دادند قول سوغات
شب تا سحر نشستم زانو بغل گرفتم
اى واى از این خیالات، اى واى از این خیالات
...کوفه میا حسین جان... کوفه وفا ندارد
میسوخت نامهی من از سوز این عبارات
...هجده هزار نامه... هجده هزار نیزه
تفریط پشت تفریط، افراط پشت افراط
نامسلمین کوفه، با مُسلمت چه کردند
خوب است تازه اینجا... وای از بلاد شامات
ای وای از زنی که در ازدحام باشد
من رد شدم خلاصه از کوچه با مکافات
با عفت رباب و حجب و حیای زینب
دارند کوچهها و بازارها منافات
با دست بسته وقتی افتادم از بلندی
گفتم عزیز زهرا، قربان قد و بالات
برعکس از قناره...، عکس مرا کشیدند
طفلان شهر کوفه در دفتر مجازات
باشد قرار بعدی دروازهی همین شهر
آنجا که رأس ما با هم میکند ملاقات
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
🩸آه یا اباعبدالله … چقدر مشتاق دیدارت هستم …
در نقلی آمده است:
🥀 ابن زیاد ملعون دستور داد تا که حضرت مسلم عليهالسلام را بر بالای دارالأماره ببرند و از آن بالا بر زمین بیاندازند.
📋 فَلَمّا صَعَدوا بِه، اَقبَلَ بِوَجهِهِ الکریمِ اِلیٰ نَحوِ الحُسین علیهالسلام و قال : السّلامُ علیکَ یا اباعبدالله هٰذا الفراقُ مَتیٰ یَکونُ المُلتَقیٰ
▪️وقتی که آن حضرت را بر بالای دارالأماره بردند، روی مبارک خود را به طرف سیدالشهداء علیهالسلام نمود و فرمود: السّلامُ علیکَ یا اباعبدالله! اینجا دیگر فراق بین من و توست؟! دیدار مجدد ، کی به سر میرسد ؟!
📚الملهوف علی قتلاء الطفوف، مقتل کبیر ابومخنف،نسخه خطی، ص ۱۴
🔖 مرحوم سید بن طاووس نقل میکند:
🥀 حضرت مسلم عليهالسلام از آن مأموری که آن حضرت را به بالای دارالاماره برده بود، درخواست نمود تا دو رکعت نماز بخواند، اما آن نانجیب اجازه خواندن نماز را هم به آن حضرت نداد.
📋 فَعِندَ ذلكَ بَكیٰ مُسلِمُ بن عَقيل تَأسّفاً لِمُفارِقَة الحُسين علیهالسلام ثُمّ نادىٰ: واشَوقاه إليكَ يا أباعَبدالله!
▪️در این هنگام مسلم بن عقیل علیهالسلام از افسوسی که به جهت مفارفت از امام حسین علیهالسلام داشت، به گریه افتاد و سپس فریاد برآورد: آه یا اباعبدالله … چقدر مشتاق دیدارت هستم …
📚المصرع الشین فی قتل الحسین، سید ابن طاووس،ص۱۳۵
✍ نمیدانم کجایی؟! ای که از بیراهه میآیی
همین اندازه میدانم که با ششماهه میآیی
سرِ دارالاماره جان تو جانی ندارم که
تماشایی شدم حالا که دندانی ندارم که
اگرچه کوچه کوچه گریهها بر خواهرت کردم
ولی امروز چندین بار یادِ مادرت کردم
همینکه ریختند از در به راه شعلهور رفتم
اگرچه طوعه بود اما خودم در پشتِ در رفتم
نه شعله خاک هم بر چادرش دیگر نخورد آقا
خدا را شُکر در کوفه به رویش در نخورد آقا
خبر داری به سنگِ کوچههای تنگ میخوردم
کشیده میشدم هربار و بر هر سنگ میخوردم
سرِ زنجیر در پایم طنابی هم به دستانم
غلاف و تیغ و تیر و نیزه بود و سنگ و دندانم
کسی بر پهلوی من زد که خون کرده دهانم را
نوازشهای یک چکمه شکسته استخوانم را
من از بالای گودالی به شدت بر زمین خوردم
توان از بازویم بُرد و به صورت بر زمین خوردم
از آن گودالِ خون تا این بلندی راه بسیار است
کشیدنهای زخمی روی صدها پله دشواراست
نه فکرِ دختران خود که فکر دخترت بودم
همین امروز چندیدن بار یادِ مادرت بودم...
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
سلامِ ایزد منان، سلامِ جبرائیل
سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل
به آن نیابت عظمای سیدالشهدا
به آن جلال خدایی، به آن جمال جمیل
شهید عشق که سر در منای دوست نهاد
به پیش پای خلیل خدا، چو اسماعیل...
سلام بر تو که دارد زیارت حرمت
ثواب گفتن تسبیح و خواندن تهلیل
هوای گلشن مهرت، نسیم پاک بهشت
شرار آتش قهرت، حجارهٔ سجیل
تو بر حقی و مرام تو حق، امام تو حق
به آیه آیهٔ قرآن، به مصحف و انجیل
ببین دنائت دنیا که از تو بیعت خواست
کسی که پیش جلال تو، بندهایست ذلیل
محیط کوفه تو را کوچک است و روح بزرگ
از آن به بام شدی کشته، ای سلیل خلیل!
فراز بام سلام امام دادی و داد،
میان لجهای از خون جواب، شاه قتیل
به پای دوست فکندی سر از بلندی بام
که نقدِ جان، برِ جانان بوَد متاع قلیل
شروع نهضت خونین کربلا ز تو شد
به نطق زینب کبری، به شام شد تکمیل
سید محمد علی ریاضی یزدی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi