ای صفا بخش ِ دلِ حیدرِ کرار، بخند
هستیِ خانهی من، همسرِ غمخوار، بخند
دلخوشیِ همهای، نالهی خود را کم کن
جانِ من، جانِ حسن، فاطمه، یکبار بخند
دردِ پهلو و کمر، کرده زمین گیر، تو را
من که دانم چه کشی، لیک به اجبار بخند
گذرِ کوچه چقدر پیر نموده است تو را
ای ستمدیدهی دستانِ ستمکار، بخند
محسنت رفت، ولی جان حسین و زینب
جای این خیره شدن بر در و مسمار، بخند
قولمان چیز دگر بود، نه افتادن تو
محرمِ رازِ علی، یار و وفادار، بخند
این دمِ آخری از کرب و بلا میخوانی؟
نرود دختر تو بر سرِ بازار، بخند
مرتضی عابدینی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
31.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#واحد
کینه شده بهونه ...
ویژه ایام فاطمیه
بانوای
#حاج_سید_محسن_بنی_فاطمی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
import_4_5771818107404290548_1.mp3
38.84M
﷽
#روضه
هر کجا قنفذ مرا بیند سلامم میکند
این روزها مدینه هوایش مکدر است ...
ویژه ایام فاطمیه
بانوای
#حاج_سید_محسن_بنی_فاطمی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
4_6037605814850554295.mp3
10.01M
﷽
#زمینه
نصیب هیچ مردی نشه الهی
ویژه ایام فاطمیه
بانوای
#حاج_سید_محسن_بنی_فاطمی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
شعر مناجات شب جمعه
شبهای جمعه حسرتی دیرینه دارم
از فرط حسرت بر دل خود پینه دارم
مابین روضه این شب جمعه دوباره
شوق وصال کربلا در سینه دارم
شبهای جمعه مست ذکر یاحسینم
در روضه ها مجنون شاه عالمینم
امید دارم تا که روزی را ببینم
در کربلا یاد غمش، در شوروشینم
شبهای جمعه عالمی دارم زِ احساس
در روضه ها باشد به چشمم درّ و الماس
در ذهن خود دائم تصوّر هايم اين است
در کربلایم، بین شط تا کف العباس
شبهای جمعه همره مهدی غمینم
بی تاب قتل آن بهابخشِ زمینم
از لطف مهدی آرزو دارم ببینم
با مادرش زائر به صحنِ شاه دینم
شبهای جمعه بیخود از خود در نوایم
با روضه و نوحه به شوری مبتلایم
حس می کنم با هر نوای یاحسینم
در بینِ گودالِ ذبیحِ کربلایم...
شبهای جمعه«ملتمس» بر لاله هستم
با یارقیه در پی یک ناله هستم
باشد دعای من بحق دُخت ارباب
یارب ببینم، کربلا هر ساله هستم
مجتبی دسترنج ملتمس
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
#شب_جمعه
#امام_حسین_علیه_السلام
از ازل تا روز محشــــر دوستت دارم حسین
در همه عمــــرم سراسر دوستت دارم حسین
گفته پیغمبر تو را باید همیشه دوست داشت
طبق دستـــــور پیمبر دوستت دارم حسین
گرچه خیلی دوست دارم چهارده معصوم را
بین آنها جور دیگــر دوستت دارم حسین
ساده میگویـــم شـــــــبیه کودکان بی سواد
از خودم هم بیشترتر دوستت دارم حسین
مادرم میگفـــت پای روضه شیرم داده است
پس من از آغوش مادر دوستت دارم حسین
"همنشــــینی با تو" را در آخـرت از من نگیر
هرچه هم که باشم آخر دوستت دارم حسین
دوستــت دارم تو آیا دوستم داری حسین؟
جان زهرا! جان زهرا دوستم داری حسین؟
آرش براری
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
نوایی نیست در نایم، ولیکن های و هو دارم
شب و روز از غم عشقت، به هر جا گفتگو دارم
نمی ارزم به یک ارزن، ولی چون با تو پیوستم
به پیش خلق عالم، خرمنی از آبرو دارم
از ان روزی که بر درگاه تو چون خار بنشستم
به شهد عشق من از خاک کویت رنگ و بو دارم
بود هر خشتی از میخانه تو کعبه عشقم
برای حج مستی، باده ات را در سبو دارم
الا ای کعبه من! زمزم من! قبله گاه من!
تو محراب منی، من در نمازم بر تو رو دارم
گِل کرب و بلای تو بود مهر نماز من
برای سجده بر این خاک، گاهی سر فرو دارم
طواف چار گوش کعبه باشد خواهش مردم
ولی من طوف شش گوش مزارت آرزو دارم
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
مرا ببین و برای سفر شتاب مکن
بیا و بر سر من خانه را خراب مکن
تمام حرف دلت را غروب با من گفت
و شرح سرخیه خود را چه خوب با من گفت
حضور ساده ی احساس عشق بودی تو
مدار چرخش دستاس عشق بودی تو
پس از تو ثانیه هایم به چنگ دستاس است
و دانه های دلم زیر سنگ دستاس است
غمت چو دانه که فردا جوانه خواهد زد
هزار مرتبه ام تازیانه خواهد زد
هنوز هم به شفایت امید دارم من
میان شام عزا شام عید دارم من
قبول کن که ز تنهاییم خبر داری
دلم به همره تو رفت، همسفر داری
مگر ز داغ پیمبر چقدر میگُذَرد
که باغ سبز تو را این شب خزان ببرد
مگر قرار نشد غمگسار من باشی
میان معرکه ها ذوالفقار من باشی
مگر نه قبل ورودم قیام میکردی
و گاه پیشتر از من سلام میکردی
ز جای خیز جواب سلام میخواهم
نگاه نیمه تمامت ، تمام میخواهم
نگاه بی رمق و دست بی رمق داری
شباهتی چه صمیمانه با شفق داری
اگرچه قصه فتح علی شنیدنی است
شکست تازه ی امروز نیز دیدنی است
چه شد که زندگیت را ز سر نمیگیری؟
و مرغکان مرا زیر پر نمیگیری؟
فضای سینه ی من گرم درد و آه شده است
بسان بازوی تو روز من سیاه شده است
اگر نه فکر دل یار خسته را بکنی
ز جای خیز که همسایه را دعا بکنی
مرو که موج نیازم به راه می افتد
پس از تو یوسف اشکم به چاه می افتد
پس از تو خواب نماز و تیره می بینم
شعف به قنفذ و شور مغیره می بینم
مرو که چینی این دل شکسته تر نشود
غریب خسته ی این شهر خسته تر نشود
هنوز ناله جانکاه تو به پشت در است
تنت از آتش آن روز شعله ور است
سخن اگر چه نگفتم ولی دلم پر بود
نگاه من که همیشه به خاک چادر بود
میان خطبه ات آری شکوه را دیدم
در استقامت تو صبر کوه را دیدم
اگرچه کشتی عمرت به سمت ساحل رفت
خیال و خاطره ی تو نخواهد از دل رفت
کنون به پیکر یاست شقایق افتاده است
نگاه کن که حسینت به هق هق افتاده است
چگونه غم ننشیند به چهره ی حسنت
که خون تازه گل انداخت روی پیرهنت
خدا کند که غمت سینه محترق نکند
و دخترت که بیاید ز غصه دق نکند
جواد محمدزمانی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi