#حضرت_عباس_علیه_السلام
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸ایکاش میدانستم که با دستان ابالفضلم چه کردند ...
از جمله مرثیههای حضرت ام البنین علیهاالسلام این بود که میفرمود:
📋 یا لَیْت شِعْری اَکَما اَخبَروا
بِاَنَّ عبَّاسا مَقْطُوعَ الیَدَیْنِ
▪️ای کاش! میدانستم آیا این خبر درست است که دستهای فرزندم عباس علیهالسلام را از تن جدا کردند یا نه؟!
📚ابصار العین، ص ۶۴
📚معالی السبطین، ص ۴۳۳
✍ آه یا امّ البنین...
غمِ این «دستانِمبارک» نه فقط اشک تمام عالم را جاری نمود؛ بلکه پُشت اباعبدالله الحسین علیهالسلام را هم شکست...
در همان ساعتی که مقاتل نوشتهاند:
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام پا در رکاب گذاشت و رو به میدان نمود تا بر بالین برادر حاضر شود؛ که ناگاه ذوالجناح ایستاد و قدم از قدم بر نداشت و سر خود را به جانب حضرت اباعبداللّه علیهالسلام بلند کرد و شروع نمود به گریه و نوحه و زاری کردن و اشاره به جانب زمین مینمود.
🥀 حضرت سیدالشهداء علیهالسلام فهمیدند مطلبی دارد، فرمودند: چه میگویی ای ذوالجناح؟ که ناگاه به قدرت کامله الهی قفل خاموشی از زبان آن حیوان برداشته شد؛ عرض کرد:
📋 یا سَیِّدی اَما تَنْظُرُ اِلَی الأرْضِ؟
▪️ای آقایمن! آیا نگاه نمیکنید به سوی زمین!؟
📋 فَلَمّا نَظَرَ الْحُسَیْنُ علیهالسلام اِلَی الأرْضِ رَأی اَیْدی اَخیهِ الْعَبّاسَ مَقْطُوعَةً وَ فِی التُّرابِ مَوْضُوعَة
▪️همین که حضرت نگاه کرد، دید دستان برادرش عباس علیهالسلام قطع شده و بر روی خاک افتاده است.
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام خم شد و آن را برداشت و به سینه خود چسبانید و فرمود:
📋 اَلاْنَ اِنْکَسَرَ ظَهْری وَ قَلَّتْ حیلَتی
▪️الآن دیگر پشتم شکست ... الان دیگر بیچاره شدم ...
📚 انوار الشهادة،یزدی،ص۱۲۹
📝 شد وقت آنکه در غمِ شَه نوحه سر کنم
از سوزِ آهِ خویش، جهان پُر شرر کنم
چون شاه دید پیکر عباس روی خاک
گفت: ای خدا! چه چاره از این غم دگر کنم؟
خوش گفت آن که گفت چنین این زبانحال
آن را بگویم و غم دل تازه تر کنم:
از من دو دست بر كمر و از تو بر زمين
دست دگر کجاست که خاکی به سر کنم؟!
قامت ز من شكسته و از تو به روی خاك
كو قامتی كه خواهر خود را خبر كنم؟!
عباس! خوش بخواب شدی راحت از جهان
اما بگو چه چاره منِ خون جگر كنم؟!
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🔰 به فدای دستانِ آن مولودی که امیرالمؤمنین علیهالسلام با گریه آنها را میبوسید ...
در نقلی آمده است:
وقتی حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام به دنيا آمدند، مولا اميرالمؤمنين عليهالسلام براي ديدار فرزندشان به خانه امّالبنین علیهاالسلام تشريف آوردند، آن بانوی مکرّمه، مولود مبارك را به نزد آن حضرت آوردند و مولا علی علیهالسلام در گوش راست آن مولود مبارک «اذان» و در گوش چپ او، «إقامه» گفتند؛ سپس رو به حضرت امّالبنین علیهاالسلام نموده و فرمودند:
📋 سَمَّیتُموهُ؟! قالَتْ اُمّالبَنینَ: ما أسبَقُکَ في شَئٍ!
🔻 آیا نامی بر این مولود نهادهاید ؟! حضرت امّالبنین علیهاالسلام فرمودند: من در هیچ کاری بر شما سبقت نمیگیرم!
🌿 مولا علی علیهالسلام فرمودند: من نام او «عبّاس» نامیدم!
📋 ثُمَّ قَبَّلَ يَدَيْهِ وَ اسْتَعْبَرَ
🔻سپس آن حضرت دستهای اباالفضل عليهالسلام را از قنداقه بيرون آورد و بوسيد و بغض راه گلوی آن حضرت را بست و به گریه افتاد.
🥀 سپس فرمودند: گويا ميبينم که اين دستها روز طفّ در كنار شريعه فرات در راه ياری برادرش حسين "عليهالسلام" جدا خواهد شد.
📚 خصائص العباسیة، ص۹۵
✍ متولد شدی و امبنین دلشاد است
روز میلاد تو هر سینه، علیآباد است
ساقی کرببلا هستی و با آمدنت
کاسۀ خالی هر دلشدهای پر باده ست
چه کسی گفته حلال است شراب این غلط است
خوردن مِی فقط از دست شما آزاد است
روز میلاد تو حیدر به خودش گفت علی
بازوان پسرت سختتر از فولاد است
بوسه زد دست خدا دست تو را آقا یا
بوسه زد برلب شیرینشدهٔ آقا دست؟
نام زیبای تو هر ذائقه را شیرین کرد
عاشق روی تو فرهاد تر از فرهاد است
به علی حیدر کرار شدن میآید
به تو عباس علمدار شدن میآید
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🔰 به فدای آن دو دستی که وسیله شفاعت حضرت فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها» است ...
در نَقلی آمده است:
🔹 وقتی که روز قیامت برپا میشود و امر بر همه مردمان سخت میگردد، پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را میفرستند تا حضرت زهرا سلاماللهعلیها را برای مقام شفاعت حاضر کنند.
🔸 امیرالمؤمنین علیهالسّلام از حضرت زهرا سلاماللهعلیها سوال میکند: یافاطمه! چه چیز از اسباب شفاعت نزد شما وجود دارد و برای امروز که روز سخت و بزرگی است، چه چیزی را ذخیره کردهاید؟ صدیقه کبری سلاماللهعلیها در جواب میفرمایند:
📋 یا أَمیرَالمُؤمنین، کفَانَا لِأَجلِ هٰذَا المَقامِ ألیَدٰانِ المَقطوعَتانِ مِن إِبنِیَ العَبّاس.
🔻یا امیرالمؤمنین! ما را برای این مقام، دو دست قلمشدهٔ فرزندم عباس "علیهالسلام" کافی است.
📚أسرار الشهادة ص٣٣٩
📚وسیلة الدارین ص٢٧۵
✍ نام سقا دیدهها را خوب گریان میکند
دیدهی پر اشک را سقا چراغان میکند
او بُود بابالحسین ذُخرُالحسین عبدالحسین
عالَمی را بر در ارباب مهمان میکند
هر که میگوید حسین آغوش بگشاید بر او
بر دل سینه زنان لطف فراوان میکند
دست داده تا بگیرد دست هر افتاده را
این اباالفضل است بر ما لطف و احسان میکند
خلق میدانند در بهداری قُرب حسین
دردها را بیشتر عباس درمان میکند
مادرش امالبنبن هم ضامن عشاق اوست
در قیامت شیعیان را شاد و خندان میکند
دست او بر دست زهرا روز محشر دیدنیست
دست او مشکل گشایی از محبان میکند ...
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸قربانصدقههای حضرت امّالبنین علیهاالسلام برای ماهِ بنیهاشم ابالفضل العباس علیهالسلام...
در کتاب «المُنمّق فی أخبار قریش» _ از منابع قرن «۳ هق» _ آمده است:
🔖 حضرت امّالبنین علیهاالسلام در ایام طفولیتِ حضرت عباس علیهالسلام، با این اشعار قربانصدقهٔ ماه بنیهاشم میرفت و میفرمود:
📋 أُعيذُهُ بِالْواحِد/ مِن عَينِ كُلِّ حاسِد/ (مِن) قائِمٍ و القاعِد/ مُسلِمِهم و الجاحِد/ صادِرهِم و الوارِد / مَولودِهِم و الوالِد
▪️ابالفضلم را به خدای یگانه میسپارم؛ از هر چشم حسودی! از هر ایستاده و نشستهای! از چشم هر مسلمان و کافری! از چشم هر آنکس که میرود و هر آنکس که میآید! از چشم هر پسر یا پدری!
📚 المُنمّق فی أخبار قریش، ج۱ ص۳۵۱
✍ آه یا امّالبنین! کجا بودید در آن ساعتی که چشم حسودان کوفی و شامی، قد و بالای رعنای ابالفضلت را نظر زدند ...
➖ در همان ساعت دردناکی که مقاتل نوشتهاند:
📜 فَضَرَبَهُ حَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ مِن وَراءِ نَخلَةٍ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ عَلىٰ رَأسِهِ الشَّريفِ، فَسَقَطَ مُخُّ رَأسَهُ عَلىٰ كَتِفِهِ
▪️حکیم بن طُفیل ملعون، پشت درخت نخلی کمین کرد و از پشت آمد و با عمود آهنین چنان ضربه ای بر فرق مبارک حضرت عباس علیهالسلام زد که جمجمه حضرت بر روی کتف او افتاد.
📜 فَهَوَىٰ عَن مَتنِ الْجَوادِ و هو يُنادِي: وا أخاه! وا حسيناه! وا أبتاه! وا عليّاه
▪️پس از بالای اسب، با صورت به زمین افتاد و فریاد برآورد: وا أخاه! وا حسيناه! وا أبتاه! وا عليّاه
📚اسرارالشهاده ص٣٣۴
✍🏻 چشم كردند حسودان قمرم را، چه كنم؟
اين بلايی كه غم آورده سرم را، چه كنم؟
تا شكستي همه جای تنِ من تير كشيد
تو بگو پشت و پناهم! كمرم را چه كنم؟
نيمهٔ جانِ من از داغ پسر رفت ز دست
نيمهجانيست و اين مختصرم را چه كنم؟
از خدا بیخبران تير به مشكت زدهاند
عطش اصغر خونين جگرم را چه كنم؟
من چگونه بدنت را ببرم تا خيمه؟
خنده و هلهلهی دور و برم را چه كنم؟
بعدِ تو فاتحهٔ چادر و معجر خوانده ست
همه رفتند و تو رفتی و حرم را چه كنم؟
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi