eitaa logo
فرهنگ و فضیلت ( دکتر ناصری)
2.6هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
28.3هزار ویدیو
356 فایل
کانال فرهنگی استاد دکتر سید احسان ناصری ارائه دهنده ی مشاوره ی ازدواج ، مشاوره خانواده و روابط پسر و دختر ، مشاوره مذهبی و پاسخگویی به احکام شرعی ارتباط با مدیر کانال👇 @seyed_ehsan_naseri
مشاهده در ایتا
دانلود
بخشی از خاطرات همسر شهید رضا حاجی زاده 🔹همسر شهید حاجی‌زاده می‌گوید: " می‌دانست طاقت دوری اش را ندارم، همسرم بی­‌نهایت صبور بود. وقتی بحثمان می‌شد من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعث این اتفاق شدی. او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم می­‌رفت سمت در چون می‌دانست طاقت دوری اش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را می‌­گرفتم. او هم نقطه ضعفم را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم. روی پله جلوی در می­‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی بگو من بیام داخل. اصلا داد زدن بلد نبود. @seyednaseri
زندگینامه شهیدی که سردار سلیمانی او را به خاک سپرد 🔹در مراسم خاکسپاری شهید محمدعلی الله‌دادی، سردار سلیمانی به‌قدری ناراحت بود که همه شرکت‌کنندگان در مراسم این موضوع را متوجه شدند. کنار قبر در حین مراسم روی زمین، دو زانو نشسته بود و همه دوستداران او می‌توانستند حزن را در چهره او ببینند. بعد از اجرای مراسم به درون قبر رفت و خودش مراسم خاکسپاری را انجام داد. @seyednaseri
شهیدی که خواب امام سجاد را دیده بود 🔹شهید محمد مسرور در دفتر خاطرات یکی از خواب هایش را چنین نقل می‌کند: " خواب دیدم که امام سجاد(ع) نوید و خبر شهادت من را به مادرم می‌گوید و من چهره آن حضرت را دیده و فرمود: تو به مقام شهادت می‌رسی و من در تمام طول عمر به این خواب دلبسته‌ام و به امید شهادت در این دنیا مانده‌ام و هم اکنون که این خواب را می‌نویسم یقین دارم که شهادت نصیبم می‌شود و منتظر آن هم خواهم ماند. تا کی خدا صلاح بداند من هم همچون شهیدان به مقام شهیدان برسم و به جمع آنها بپیوندم و هم اکنون و همیشه در قنوت نمازم همیشه اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک است که خداوند شهادت را نصیبم کند و از خدا هیچ مرگی را جز شهادت نمی‌خواهم." 🔹یکی از دوستان محمد مسرور خاطراتی را از سوریه نقل می‌کند: " حدود یکی دو ساعت در صف تلفن ایستاده بودیم، نوبت محمد نزدیک شده بود. یک دفعه صدای اذان بلند شد. محمد از صف خارج شد. گفتم محمد کجا؟! نوبتت نزدیکه! گفت نماز واجبتره. رفت نماز اول وقتش را خواند و باز برگشت و چند ساعت در صف ماند تا بتواند با خانواده‌اش تماس بگیرد. " @seyednaseri            
رزمنده مدافع حرمی که روز تاسوعا شهید شد 🔹مادر شهید در خاطراتش در مورد شهید: " قبل از ایام محرم یک روز به من گفت که از تو درخواستی دارم مادر جان. گفتم بگو. گفت قصد ازدواج دارم. یک دختر مومن و خوب برای من پیدا کن. من دیگر نمی‌خواهم مجرد بمانم. قرار و مدارها را برای اقدام این کار محول کردیم به بعد از گذشت ماه محرم و صفر. حسین فرزند بزرگتر خانواده بود و ما باید آماده تهیه سور و سات عروسی برای بزرگترین پسر خانواده می‌شدیم. اما دریغ این که اراده خداوند بر این بود که حسین به جای رخت دامادی، خلعت شهادت را بپوشد و در شهر حلب به شهادت برسید." @seyednaseri