بخشی از خاطرات همسر شهید رضا حاجی زاده
🔹همسر شهید حاجیزاده میگوید: " میدانست طاقت دوری اش را ندارم، همسرم بینهایت صبور بود. وقتی بحثمان میشد من نمیتوانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غر میزدم و با عصبانیت میگفتم تو مقصری، تو باعث این اتفاق شدی. او اصلا حرفی نمیزد، وقتی هم میدید من آرام نمیشوم میرفت سمت در چون میدانست طاقت دوری اش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را میگرفتم. او هم نقطه ضعفم را میدانست و از من دور میشد تا آرام شوم. روی پله جلوی در مینشست و میگفت هر وقت آرام شدی بگو من بیام داخل. اصلا داد زدن بلد نبود.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
@seyednaseri
زندگینامه شهیدی که سردار سلیمانی او را به خاک سپرد
🔹در مراسم خاکسپاری شهید محمدعلی اللهدادی، سردار سلیمانی بهقدری ناراحت بود که همه شرکتکنندگان در مراسم این موضوع را متوجه شدند. کنار قبر در حین مراسم روی زمین، دو زانو نشسته بود و همه دوستداران او میتوانستند حزن را در چهره او ببینند. بعد از اجرای مراسم به درون قبر رفت و خودش مراسم خاکسپاری را انجام داد.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
@seyednaseri
شهیدی که خواب امام سجاد را دیده بود
🔹شهید محمد مسرور در دفتر خاطرات یکی از خواب هایش را چنین نقل میکند: " خواب دیدم که امام سجاد(ع) نوید و خبر شهادت من را به مادرم میگوید و من چهره آن حضرت را دیده و فرمود: تو به مقام شهادت میرسی و من در تمام طول عمر به این خواب دلبستهام و به امید شهادت در این دنیا ماندهام و هم اکنون که این خواب را مینویسم یقین دارم که شهادت نصیبم میشود و منتظر آن هم خواهم ماند. تا کی خدا صلاح بداند من هم همچون شهیدان به مقام شهیدان برسم و به جمع آنها بپیوندم و هم اکنون و همیشه در قنوت نمازم همیشه اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک است که خداوند شهادت را نصیبم کند و از خدا هیچ مرگی را جز شهادت نمیخواهم."
🔹یکی از دوستان محمد مسرور خاطراتی را از سوریه نقل میکند: " حدود یکی دو ساعت در صف تلفن ایستاده بودیم، نوبت محمد نزدیک شده بود. یک دفعه صدای اذان بلند شد. محمد از صف خارج شد. گفتم محمد کجا؟! نوبتت نزدیکه! گفت نماز واجبتره. رفت نماز اول وقتش را خواند و باز برگشت و چند ساعت در صف ماند تا بتواند با خانوادهاش تماس بگیرد. "
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
#کانال_رسمی_دکتر_سید_احسان_ناصری
@seyednaseri
رزمنده مدافع حرمی که روز تاسوعا شهید شد
🔹مادر شهید در خاطراتش در مورد شهید: " قبل از ایام محرم یک روز به من گفت که از تو درخواستی دارم مادر جان. گفتم بگو. گفت قصد ازدواج دارم. یک دختر مومن و خوب برای من پیدا کن. من دیگر نمیخواهم مجرد بمانم. قرار و مدارها را برای اقدام این کار محول کردیم به بعد از گذشت ماه محرم و صفر. حسین فرزند بزرگتر خانواده بود و ما باید آماده تهیه سور و سات عروسی برای بزرگترین پسر خانواده میشدیم. اما دریغ این که اراده خداوند بر این بود که حسین به جای رخت دامادی، خلعت شهادت را بپوشد و در شهر حلب به شهادت برسید."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
#محرم
#تاسوعا
#امام_حسین
@seyednaseri