6.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلیل خاموشیها وجعبه سیاه خاموشی ها
🇮🇷@Shiitee
Dr Samsami-Mafia Eghtesadi-02.mp3
22.21M
جلسه پرسش وپاسخ در باب ؛
خیانت مافیا و پشت پرده گرانی ها و تورم سکه و دلار و ... در جنگ اقتصادی از زبان دکتر حسین صمصامی نماینده محترم مجلس شورای اسلامی
🇮🇷@Shiitee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی این ویدیو کیف میده حالا
33.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای قابل تامل این مادربزرگ
وقتی زنان زیبایی هاشونو مفت در اختیار پسران و مردان کوچه خیابون گذاشتن پسران هم سیر شدن اشتهایی نیست برای ازدواج
اونایی که میگن حجاب هر کی به خودش ربط داره تحویل بگیرن اینطوری باعث فساد میشه و ازدواجها کم میشه و فساد روز به روز بیشتر میشه
🔹وزیر نیروی پزشکیان:
🔽شرایط سختی در قضیه ناترازیها داریم/اگر بارش کم باشد امکان قطعی آب در سال آینده نیز وجود دارد.
پن :فک نمیکنم عمر دولت شما به سال اینده قد بده ان شاء الله اونم با این حجم گندی که هرروز میزنید.
🇮🇷@Shiitee
🔴پزشکیان:
🔽امروز دنیا به این باور رسیده کهایران بهدنبال صلح است و قصدی برای تنشزایی و ساخت بمب اتمی ندارد
پن :از جانب خودت حرف بزن نه از جانب ایران.. افتاد؟؟؟
🇮🇷@Shiitee
⭕️رئیس کمیته نظامی ناتو: من به شما قول میدهم اگر روسیه بمب هستهای نداشت ما قطعاً تا الان وارد اوکراین شده بودیم و آن ها را بیرون میکردیم، روسیه افغانستان نیست.
پن :اهمیت بمب اتم.
🇮🇷@Shiitee
1_1354564436.mp3
8.57M
#اسلام_و_یهود 4
🔘 جلسه چهارم: ماجرای سوزناک شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها...
☢️ اتفاقات پس از شهادت تا زمان ظهور امام زمان ارواحنا فداه با پرچمداری زعیمان شیعه...
🌷 حتما گوش بدید...
استاد طائب
قدیمتر ها،
تلویزیون ها رنگ نداشتند
کانالی هم حتّی نبود که مُدام عوض کنیم
سرمان گرم بود به یک و دو...
کنترلی هم در کار نبود...
تلفن ها به جای بی سیم و زنگهای دل خوش کُنَک
سیم های فرخورده داشتند و زنگهای گوشخراش...
قالیچه انداختن عیب و عار بود
فرشهای لاکی و دستبافت
آن هم چند تا دوازده متری که جانِ آدم برای جارو زدنشان با جاروهای بی برق، بالا می آمد...!
آدم ها ، عاشق که می شدند جان میدادند برای یک خط نامه ،
و نگاهی ناگهان،
از سوی اوئی که دل بُرده بود...
هزار بار می رفتند و می آمدند تا همان بشود که می خواستند...
خدا یکی بود و یار هم یکی...!
آن روزها ، هیچ چیزی،
یکبار مصرف نبود....!
چینیِ گلِ سرخی بود و لیوان های بلورِ اصفهان...
سفره ها را اندازه میزدی ، سر تا تهِ یک کوچه را میگرفتند...!
بندِ رخت میزدند توی حیاط ،
انگار قرار بود یک سرش به کندوان برسد
یک سرِ دیگرش به تالابِ انزلی...
لباسها را در تَشت می شستند...
نه قوطیِ ربّ گوجه فرنگی در انباری پیدا میشد نه شیشه های کوچکِ ترشی...
هرچه بود ، به وفور و خروار...
چندین نفر جمع میشدند دورِ هم ،
ربّ انار و نارنج میگرفتند،
مربّای بهارنارنج و بالَنگ،
دیگهای مسی و اجاقهای بزرگی که آغوششان همیشه به روی فسنجان و قیمه بادنجان باز بود...
نه کسی از لانکوم و ورساچه چیزی میدانست،
نه چیزی از قیمتِ دلار و سکّه...
عطرِ آشنای برنجِ طارم و سبزی پلوماهی،
برای هیچ همسایه ای حسرت آور نبود...
عروسی که میشد ،
انگار به جای یک خانه،
یک محلّه ،
جوانی به خانه ی بخت میفرستاد...!
حنابندان ، رنگِ شبِ عید و چهارشنبه سوری داشت...
حال خرابی ها مهم بودند،
آدم ها وقت میگذاشتند برای هم،
صدای خنده اگر از حیاطی نمی آمد،
شب نشینیِ دسته جمعی را ،
همان جا میگرفتند تا صاحبخانه فکر نکُند تنها مانده...
یادِ خانم جان به خیر...
همیشه میگفت غذا که میپزید حواستان به دو بشقاب بیشتر باشد،
مهمانِ سرزده نباید شرمنده ی سفره شود...!
حالا که فکر میکنم میبینم این روزها که همه چیز هست ،
انگار هیچ چیزی سرِ جای خودش نیست...!
جاروبرقی و لباسشوئی و ظرفشوئی داریم،
کنسروِ شیرِ مرغ تا جانِ آدمیزاد توی بازار پیدا میشود...
گوشی های آنچنانی هم هست...
خیلی چیزها به خانه ها آمده اند که آن وقت ها خوابشان را هم نمی دیدیم،
امّا چقدر از کودکی هایمان پیرتریم...!
صدای خنده که می آید تعجّب میکنیم،
از دوست داشتن ها چنان بوی دروغ و فریب می آید که بهترین کارخانه های عطرِ فرانسوی هم در پوشاندنشان ، ناتوان شده اند...
دورِ همی که دیگر در کار نیست، چند نفر آشنا هم که اتّفاقی در خیابانی ، جائی یکدیگر را میبینند ، به جای حالِ هم، نرخِ ارز و طلا را میپرسند...
کاش خدا برایمان کاری میکرد...
کجائی خانم جان...؟!
حواست هست...؟!
من هنوز هم دو بشقاب غذای اضافه را میپزم، ولی کسی که همیشه شرمنده ی سفره ی بی مهمانِ خودش میمانَد،
باز هم منم...!