eitaa logo
کانال سید سراج الدین جزائری
22.8هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
11 فایل
شهیدتر ز شهیدان بی کفن، #شاعر غریب تر ز #نویسنده ها، #کتابفروش . یک جوان نسبتا خییییلی معمولی ارتباط : @seyedseraj اگر حرفی رو نخواستی رو در رو بگی👇 https://eitaayar.ir/anonymous/F902.WG72a ⛔تبلیغات ندارم⛔ ‌. کپی و برداشت از مطالب جایز
مشاهده در ایتا
دانلود
21.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسامی قرعه کشی امشب (فقط کربلا) 🔺مریم نوریزاده 🔺محمدجواد مقدم 🔺زهرا رضایی 🔺سیما پزشکی 🔺الهه رجب زاده 🔺لیلا بخته ✅باتوجه به شرایط اینترنت نشد قرعه کشی رو آنلاین بذاریم. ویدئو ضبط کردم ✅افراد بالا لطفاً و حتما پیام بدید امشب که بتونیم زودتر جهت اعزام هماهنگ کنیم. کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
هرچی حاجت داری فراموش کن... به درد دل این مادر فکر کن... باید پدر یا مادر باشی تا بدونی این دعای مادر یعنی چی...؟ مگه من و تو میفهمیم این مادر چی میکشه!؟ کارش به کجا رسیده که دعاش اینه!؟ من که توی حرم امام علی(ع) اشکم بند نمیاد... مدیونی اگه پیام رو دیدی و دعا نکردی... کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
دیروز کل شیفت رو تفتیش بودم. کار خیلی سختیه... اولین‌بار بود تفتیش می رفتم. کل وقت ایستاده مشغولی با تحرک بالا... امروز گفتند برید داخل حرم. برای نظام. اول ایوان طلا بودم. گرم بود ولی حال خوبی داشت. مدیر قسم نظام اومد گفت بیا کمک ورودی باب شیخ طوسی جلوی یه کولر جانمایی کرد .ایستادم بعد چند دقیقه یکی از خادمها اومد گفت بیا با من جان رو عوض کن. من هم پذیرفتم. مدیر اومد شاکی شد که چرا بدون اجازه من جابجا شدی... هیچی دیگه الان جریمه شدم و منتقل شدم قسم آزار زایرین😁 یک سوم حرم رو سپرد به من گفت نذار کسی بخوابه😢 کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجر صبری است کزآن شاخه نباتم دادند امروز تقریبا همه موقعیت‌های خدمت داخل حرم امیرالمؤمنین را تجربه کردم.از قسمت زنانه و صحن و ایوان طلا گرفته تا داخل رواق‌ها. اساسا آدم سازگار با محیطی هستم و در این مواقع سعی میکنم کمتر غُر بزنم و کارم را انجام دهم اما این دفعه چند باری داشتم کم می‌آوردم. دم کردن هوای گرم صحن و نبود کولر در موقعیتی که ایستاده‌بودم، سختی بیدار کردن زوار خسته، ایستادن در خروجی رواق اصلی که مبادا کسی از این در وارد شود و خدایی نکرده ازدحام جمعیت مشکلی ایجاد کند، حتی آن پدری که مستأصل دنبال بچه گم شده‌اش می‌گشت و حتی ایستادن در مقابل درب بسته ورودی خانم‌ها و پاسخ دادن به آنها که چرا و تا کی محرومند از زیارت ضریح، کارهایی بود که داشت صبرم را لبریز می‌کرد. هر چه بود به لطف خدا صبر کردم که مبادا از مرحمتی حضرت پدر و لطف خدمت در حرمش گله‌ای کنم و اجر این رحمت به گره‌ابرویی از دست بدهم. علی ای حال با آنچه که رفت این نوبت خدمت هم تمام شد و حالا دیگر ساعت تقریبا ۷ بود و نزدیکِ وقت اذان. پیرمرد صدایم کرد که در رواق و خروجی ضریح رو ببندیم.از میان جمعیت به زور خودم را کشیدم داخل و در را بستم. قصدم این بود که داخل و موقع نماز یک زیارت دلچسب و خلوت بکنم و نهایتا اگر شد نمازم را داخل بخوانم. کمی از شدت و حضور جمعیت کم شد و آرام و با تأنی رفتم سمت ضریح. سید حسن معلم هم - که از خادمان گروه خودمان بود و یک عموزادگی‌ دوری هم با یکدیگر داریم- آنجا بود. مشغول نماز و زیارت شدیم.خیلی نگذشته بود و داشت نماز جماعت تمام می شد و به تبع باید در روضه منوره باز می شد و ما هم وداع می‌کردیم و می‌رفتیم سمت خوابگاه. یک آن دیدم مسئول خدام اطراف ضریح با عصبانیت سمتم برگشت و گفت: «وین واجبک!؟» (شیفتت کجاست) با ترس گفتم «خلص واجبی، بس ازور و سارجع» (شیفتم تمام شده. زیارت میکنم و زود برمی‌گردم) عصبانیتش تشدید شد و آمد سمتم که «شنو خلص واجب؟» (چی میگی شیفتم تمام شده) کمی عقب رفتم و در چند لحظه با خودم گفتم که توی بد درد سری افتادی پسر، الآن است که باجت را ضبط کند و بفرستدت دنبال مصیبت... سمتم آمد و محکم زد زیر بغلم و به زور فرستادم بالای چهارپایه و یک ریشه (چپ‌پر) داد دستم و گفت «تبقی هون و تکچی فارسی» (همینجا بمان و فارسی صحبت کن) و رفت. چند لحظه توی شوک بودم. شوک از ترس آن چند ثانیه که خدمت در حرم امیرالمؤمنین(ع) را برای خودم تمام شده می‌دیدم و شوک آنچه برایم اتفاق افتاده بود. یکی از بزرگترین آرزوهای سال‌های عمرم داشت بدل می‌شد به واقعیت. حسرت نگاه جستجوگرم به خادمینی که گِرد ضریح می‌ایستادند و بالای چهارپایه با پر طاووس گَرد راه از سر زائران بر می‌داشتند حالا تبدیل شده بود به طعم گس لذت خادمی و من، سید سراج‌الدین، الآن آن بالای بالاترین چهارپایه، کنار ضریح أمیرالمؤمنین ، چوب‌پر به دست داشتم خدمت می‌کردم. کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
زاویه دید من موقع خدمت امشب. کِی فکرش‌ را می کردم زیارتی که به قصد وداع رفتم تبدیل شود به رؤیایی‌ترین خاطره ام از نجف!؟ عجیب بود که در آن ساعت تنهاییِ در اوج، اسم و رسم خیلی‌ها به یادم آمد و برای خیلی ها دعا کردم... برای پدر و مادر و همسرم و البته برای پدر و مادرش. برای پسرک دعا کردم و چندبار از تصور اینکه بزرگ شده و آمده اینجا و ایستاده گوشه قبه و دارد خدمت می‌کند بغض کردم و دلخندی زدم... خیلی ها را یاد کردم. خانواده، دوستان، همکاران ، حتی آنهایی که بینمان کدورتی بود و دلخوری و ... خیلی‌ها هم یادم بودند بدون اینکه بشناسمشان. خواهری که دعایش هدایت برادرش بود و برگشتنش به خانه برای دلخوشی مادر، پدری که نگران جوانش بود، دختری که دنبال جور کردن پول زیارت مادر بود قبل از آن که دیر شود و مادری که همه دعایش پایان رنج دخترک هفت‌ساله سرطانی‌اش بود و ... . خصوصا این آخری را چندبار دعا کردم و از شما چه پنهان گوشه چشمی تر، همین حالا هم که می نویسم گه‌گاه باید اشک گوشه چشمم را جمع کنم که نچکد روی گوشی. الحمدلله علی کل حال... کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
شاید نشود همه پیام‌ها را یک به یک بخوانم اما اینجا را به صورت لیستی و پشت سر هم می‌خوانم و در حرم یاد و البته دعا میکنم اگر قابل باشم. 👇👇 https://eitaayar.ir/anonymous/F902.WG72a 👆👆 لطفاً کوتاه بنویسید و مختصر که فرصت خواندن همه بشود.اینجا پیامتان ناشناس است راحت و بی تکلف و ساده درد دل کنید و البته اگه جواب لازم دارید آی دی و اسم‌بگذارید. قول نمی دهم همه را ولی سعی میکنم برخی را پاسخ بدهم. 👇👇👇 https://eitaayar.ir/anonymous/F902.WG72a 👆👆👆 لینک پیام ناشناس
گفتم چرا هی میری زیارت یا خدمت اینقدر ازش پست و خاطره می‌ذاری!؟فکر نمیکنی دل کسایی که نمیتونن برن زیارت رو میسوزونی...؟ خندیدم و گفتم اتفاقا می خواهم دلشون بسوزه و حتی بشکنه...تو بازاری که ما تاجریم دل شکسته ارزشش بیشتره و بهتر می‌خرند. گفت همه‌اش واسه فخر فروختن و جمع کردن ممبره!؟ کانالت رو از امام حسین (ع) داری!؟ گفتم آره داداش این که نیتم چیه رو بهتر از خودم خدا می‌دونه و قضاوتم می‌کنه ولی اینو بدون که در مسلک ما حب الحسین هویتنا و خدمت لزوار الحسین شرفنا... اصلا نه این کانال که هرچی دارم از امام حسین و هیئتشه. هم زندگیمو هم آبرومو هم خونوادمو... بابام چون هیئتی بودم ازم راضی‌بود، مامانم چون هیئتی بودم دعام کرد، خانم چون هیئتی بودم بهم بله گفت. بچه ام رو هم تو هیئت و از امام حسین(ع) گرفتم... دیگه چی!؟ ساکت شد و به فکر رفت لبخندی زدم و بهش گفتم فقط دقت کن که خادمی هویت من نیست. بخشی از زندگی منه... یعنی وقتی یه عیب و خطایی از من دیدی حواست باشه من خادم حرم نیستم بلکه یه انسانم که فقط گاهی توی حرم خدمت میکنم... این دوتا خیلی با هم فرق داره... اشتباه و ایراد من مال خودمه نه صاحبم... تو سیره ائمه ندیدم که یه غلام که خطا کنه رو بیرون بندازن ولی هیچ کس هم خطای غلام رو پای صاحبش ننوشته... کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
به خونه برگردیم خونه آغوش حسینه مگه نه!؟ پایان خدمت ما در خانه پدری. راهی کربلا شدیم... کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
گفتید عکس بیشتری از حرم بگیرم. این هم هدیه امروز ما... آخرین عکسی بود که از حرم امام علی (ع) گرفتم... کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
یقیناً کله خیر... دیروز حرکت کردیم به سمت کربلا . بین‌راه از اتوبوس پیاده شدیم و یکمی هم مشایه رفتیم که تو گرمای آفتاب طریق الی الحسین(ع) جیگرمون خنک بشه.. رسیدیم محل اسکان و خسته بودیم.حتی توان حمام رفتن هم نداشتم. بی اختیار خوابم رفت تا خود صبح. بیدار شدیم باج ها آماده بود. پاسپورت رو‌تحویل دادیم و باج رو تحویل گرفتیم. صبحانه مختصری خوردیم‌و الان آماده شدیم بریم برای خدمت. اینجا، کربلا من شیفت مشخصی ندارم. باید تمام روز و در فواصل مختلف گشت بزنم بین خدام و فیلم و عکس بگیرم... این برای من هم خوبه و هم بد، ولی یقیناً کله خیر... کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
کانال سید سراج الدین جزائری
زاویه دید من موقع خدمت امشب. کِی فکرش‌ را می کردم زیارتی که به قصد وداع رفتم تبدیل شود به رؤیایی‌تر
IMG_20240819_101030_637.JPG
6.14M
گفتید عکس با کیفیتش را بگذارم که استفاده کنید... بارها گفتم استفاده از مطالب کانال حتی بدون نام هم اشکالی ندارد اما این یکی فرق دارد. دوست دارم هر کس دید بگوید خدا رحمت کند عکاسش را... اگر شرایطش بود یادی از من هم بکنید پای عکس که دلی اگر شکست سهمی هم به من بدهند... کانال https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
نکاتی که کسی بهتون نمیگه: تجربه خادمی توی بین الحرمین و حرم‌ها باعث شد این نکات رو به زوار امام حسین بگم: 🔶 یکی اینکه حرم جای خواب و استراحت نداره.کلی آدم به هوای این که حرم جای استراحت داره میان و بعد هر چی میگردن هیچ جایی پیدا نمیکنن... 🔰 دوم اینکه قرارهاتون رو توی بین الحرمین نذارید... بعضی وقت ها خادم ها بخاطر اینکه ترافیک نشه حتی اجازه نمیدن سر قرار بایستید چه برسه به این که بخواهید یه ساعت منتظر باشید که همسفرتون بیاد... همین عامل باعث میشه همو گم کنید و اعصاب خردی و نگرانی و استرس پیش بیاد ⚠️ سوم اگه هم میخواید قرار بذارید لااقل زیر تلویزیون های بین الحرمین نذارید!!! نصف زائرها زیر تلویزیون قرار میذارن و فکر میکنن عجب جای خوبیه!! مورد داشتیم بخاطر اعصاب خردی بالا دعوا شده اون زیر!!! 💠 چهارم قرارهاتون رو بیرون حرم بذارید... داخل حرم و بین الحرمین اوج شلوغیه و احتمالش زیاده که همدیگه رو گم کنید ✅ پنجم خداوکیل تا میتونید به امید این که دستتون به ضریح برسه نباشید... مخصوصا خانم ها... هم اختلاط زن و مرد شکل میگیره و هم شلوغی بیش از حد باعث اذیت بقیه زوار میشه 👌 ششم هم این که حتما همه اینترنت داشته باشید... خیلی زیاد مورد بوده که همسفرش رو گم کرده... اگه امکان تماس یا پیام بود راحت همدیگه رو پیدا میکردن... 📌هفتم، شیفت خادمای حرم ۱۲ ساعته است و کلش سر پا ایستادن همکاری کنید واقعا انرژی برای خادما نمیمونه و اعصابها خورد میشه تو بحث و گفتگو... 📌هشتم ،اغلب خادمان خیییلی خوش اخلاق و مؤدبند و داد زدنشون مربوط به فرهنگ عراقی ها در بلند حرف زدنه و اصلا قصد دعوا ندارند خیلی اوقات هم بخاطر اختلاف زبان ، مفاهمه سخت شکل میگیره و فکر میکنید یکدنده و بدون درکند. ولی خدایی من ندیدم خادمی فرق بذاره بین زایر ایرانی و عراقی یا بد اخلاقی کنه... عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046