Mara Dar Alame Zar - Mehrdad Maleki.mp3
2.66M
یک دقیقه پرواز 🕊♥️
مرا در عالم ذر حضرت زهرا سوا کرده
برایم آبرو دار آبرویی دست و پا کرده
منم آن تبل تو خالی نه تبل روضه های تو
منم آن پوچی مطلق که عمری ادعا کرده
صدایت میزنم با بغض مثل کودکی هایم
که در بازار غربت دست مادر را رها کرده
به تو امید دارم من شبیه آن پسر بچه
که هر باری زمین افتاده بابا را صدا کرده
😭
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
enc_17317743290992988277031.mp3
4.28M
شبهای فاطمیه🖤
التماس دعا
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
33.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای نُه دِلِهٔ دَه دِلِه هر دَه یِله کن
صراف وجود باش و خود را چِله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در دوست
گر کام تو برنیامد آنگه گله کن
#آیت_الله_بهجت 🌹
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قالَ الصّادِقُ عليه السلام:
اَلصَّبْرُ يُعَقِّبُ خَيْراً، فَاصْبِرُوا تَظْفُرُوا.
عاقبت صبر وشكيبائى خيراست، بنابراين صبركنيد، تا پيروز شويد.
بحارالانوار، ۷۱/۹۶
صبر تلخ است وليكن عاقبت
ميوه شيرين دهد پر منفعت
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
18.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قال مولانا امیرالمومنین علی علیه السلام:
«لا تَستَصغِرَنَ عَدُوّا و إن ضَعُفَ»
دشمن را ضعیف نشمرید هر چند از نظر ظاهر ضعیف شده باشد.
غرر الحکم، ص ۳۳
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
13.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قال مولانا امیرالمومنین علی علیه السلام :
إنّ أهنَأ الناسِ عَيشا مَن كانَ بما قَسَمَ اللّه ُ لَهُ راضِيا .
گواراترين زندگى را كسى دارد كه به آنچه خدا قسمت او كرده خشنود باشد .
غرر الحكم : ۳۳۹۷
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
30.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام جعفر صادق عليه السلام می فرمایند :
بادِرُوا أوْلادََکُم بِالْحَدیثِ قَبْلَ أنْ یَسْبِقَکُمْ إلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ.
در آموزش حدیث به فرزندانتان شتاب کنید پیش از آنکه مرجئه (منحرفان) زودتر از شما به سراغ آنها بروند.
Hasten to teach traditions (of Ahl al-Bayt) to your children before al-Murji’a (the deviants) corrupt them
کافی، جلد ۶، صفحه ۴۷
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرموده است:
در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!
❤️۱- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر
«حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیل» 👉
(سوره مباركه آل عمران آیه ۱۷۱) پناه نمی برد.
در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است:
پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جسند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
@seyyed_ali_128🕊
❤️۲- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر
«لا اله الا انت سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظّالمین» 👉
(سوره مباركه انبیاء آیه ۸۷) پناه نمی برد.
زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است:
«پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه ۸۸)
@seyyed_ali_128🕊
❤️۳- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر
«اُفَوِّضُ اَمری الی الله، اِنَّ اللهَ بَصیر بِالعِباد» 👉
(سوره مباركه غافر آیه ۴۴) ... پناه نمی برد.
زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)
❤️۴- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر
«ماشاءَالله لاحَولَ وَ لاقُوةَ اِلّا بِالله» 👉
(سوره مباركه كهف آيه 39) پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است:
«مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
بحارالانوار، ج 90، 184 – 185
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
سالها قبل به درخواست یکی از دوستان ، روایت مختصری از اتفاقی که در فتنه ۸۸ برایم رخ داد نوشتم که در کانالشون منتشر شد.
الان با توجه به مسائلی که پیش اومده و گزافه گوییهای دشمنان خارجی و ایادی داخلیشون و همچنین تقارن اینگونه مباحث با ایام الله ۹ دی به نظرم اومد خوبه که یکبار دیگه اینجا منتشر بشه.
سرزمین ما سرزمین افتخار و رشادت و سربلندیست. ملت ما هرگز عزت و سربلندیش را زیر پا نخواهد گذاشت حتی اگر به قیمت خونهای بیشتر باشد.
ما با خونهای ریخته مان قویتر و تنومندتر و مستحکم تر پیش خواهیم رفت.
به فرموده امام ره : این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزیهاست. بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا می کند. بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود. ما از مرگ نمی ترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید.
امام خمینی ۱۴ اردیبهشت ۵۸
الله ارزقنا شهادة فی سبیلک
#به_بهانه_۹دی
#به_یاد_آرمان
#به_یاد_شهید_عجمیان
#شهید_علیوردی
#فتنه
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
💠به خون ما تشنه بودند ، فتنه ی ۸۸
✏️روایتی واقعی ؛ سید علی ابوالقاسمی
📌بخش اول
بسم الله الرحمن الرحیم
✔️بیست و ششم خرداد 88 بود .
سه شب از انتخابات ریاست جمهوری میگذشت ؛
در حوزه علمیه امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف مشغول تحصیل بودم ،
ایام امتحانات بود و فردا صبح هم امتحان داشتیم .
مشغول درس خواندن بودیم که رفقا گفتند عده ای از آشوبگران چند بار به سمت حوزه حمله کرده اند و رعب و وحشت ایجاد کرده اند .
ما هم متعجب که چه خبره ؟
انتخابات که تمام شده
اینها چرا تمام نمیکنند و ...
نهایتا تصمیم گرفتیم با چند نفر از رفقا بریم یه دور اطراف حوزه بزنیم و یه سر و گوشی آب بدیم و برگردیم .
قدم زنان رسیدیم نزدیک پارک قیطریه که در نزدیکی حوزه است .
دیدیم چند هزار نفر جمعیت مشغول شعار دادن و فحش دادن هستند.
آتشی هم به پا کرده بودند .
ما متعجب ایستاده بودیم که واقعا اینها چه میخوان ؟؟؟ حرف حسابشون چیه ؟؟
همین حین تلفن همراهم زنگ خورد. مشغول مکالمه بودم که شخصی از کنارمان رد شد و گفت فرار کنید. اینا میخوان به شما حمله کنن .
در همون لحظه جمعیت زیادی همراه با فریاد شروع به دویدن به سمت ما کردند .
در ثانیه اول فکر کردم آنها دارن به اون سمت فرار میکنند . ولی متوجه شدم نه ؛ هدف خود ما هستیم و دارن به سمت ما می آیند .
تا به خودمون بجنبیم اونها رسیدند .
در همان لحظات اول چند نفری که همراه ما بودند، فرار کردن .
اولش متعجب شدم که چرا فرار ؟؟؟
ولی بعداً حق دادم ، هم اهل درگیر شدن نبودند و هم ضعیف بودند .
خودمم اومدم برم که حس کردم اگر ما هم بدویم این جمعیت اون ها رو هم میگیره . پس بهتره جلوشون رو بگیریم .
من موندم و میثم عبدالوند که هم حجره بودیم و خیلی با هم رفیق بودیم .
او هم ورزشکار بود و روی زور و بازو و جراتش هم میشد حساب کرد .
دو نفری ایستادیم روبروی جمعیت .
تازه متوجه شدیم چقدر زیادن .
یه چیزی شبیه جنگ هایی که در فیلم های تاریخی هالیوودی مشاهده کردین .
در یک لحظه دیدم سنگ و چوب و شیشه و آجره که داره مثل بارون به سمت ما می باره .
یکی از این سنگ ها دندان میثم رو شکست . ولی خب محکم تر از این حرف ها بود.
من یه چوب برداشتم و شروع کردم به دفاع کردن از خودم. گفتم این ها که قصد جان ما رو کردند، باید مقاومت کنیم .
جمعیت به ما رسید و ما هم درگیر شدیم . تا جایی که میشد از خودمون دفاع کردیم . ولی مگه تمام میشدن ؟!
نفسمون بند اومده بود .
یک لحظه راهی باز شد، میشد فرار کنیم ، به دنبال رفیقم سمت چپ رونگاه کردم ، میثم از من فاصله گرفته بود ، درگیر بود و ناگهان افتاد زیر دست و پا . ولی اصلا نمیشد یک قدم به سمتش حرکت کرد، بس که زیاد بودن منم که در حال زد و خورد...
ادامه دارد ...
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
May 11
Seyyed_ali.128
💠به خون ما تشنه بودند ، فتنه ی ۸۸ ✏️روایتی واقعی ؛ سید علی ابوالقاسمی 📌بخش اول بسم الله الرحمن ال
💠به خون ما تشنه بودند ، فتنه ی ۸۸
✏️روایتی واقعی؛ سید علی ابوالقاسمی
📌 بخش دوم
✔️همینطور درگیر بودیم که یک دفعه یه آدم خیلی درشت از پشت من رو گرفت . خودم رو به زور از توی دستهاش خارج کردم . ولی پیراهنم رو گرفت و پاره شد و از تنم در اومد .
دوباره پرید و من رو گرفت . تا به خودم بجنبم یکی دیگه با نفرتی خاص به سمتم هجوم آورد و یه اسپری اشک آور رو فرو کرد داخل دهانم و با جملهی ( بخور ببین خوبه ؟ ) خالی کرد توی حلقم .
یک لحظه احساس کردم زمین و زمان تاریک شد .
دیگه نه چیزی میشنیدم . نه چیزی میدیدم . نه میتونستم نفس بکشم .
حس کردم دارم میمیرم .
فقط متوجه بودم دارم میفتم و به زمین میخورم .
با آخرین توانی که داشتم فقط به حالت سجده خودم رو جمع کردم . جمعیت ریختن روم و انگار تازه از اول شروع کردن به زدن .
تا چند دقیقه واقعا گیج بودم و چیزی نمیفهمیدم ، ولی به خودم که اومدم دیدم از همه وجودم داره خون میریزه .
سر و صورتم غرق در خون بود .
یک نفر یه شوکر برقی اورد و شروع کرد روی کمر و کلیه هام و گردنم زدن .
اونقدر با سنگ و چوب و ... روی سرم زده بودن که نمیتونستم به چیزی تمرکز کنم و نگاه کنم . همه چی تار بود .
تو همین حالات صدای زنی رو میشنیدم که داد میزد و میگفت : سرش رو ببرید سرش رو ببرید ...
یه نفر ریش من رو گرفت سرمو آورد بالا . گفتم الآن این کار رو انجام میده . واقعا سردی چاقو رو روی گلو حس کردم ، تا جایی که زیر لب شهادتین رو میخوندم .
ولی با ورود عده جدیدی از جمعیت که به قصد کشتن من داد میزدند بزنیدش ، بکشیدش . گویا منصرف شد و کار رو به اونا سپرد.
همون لحظه حس کردم قسمتهایی از کمر و کتفم داره میسوزه .
متوجه شدم دارن چاقو توی بدنم فرو میکنن . خیلی ازم خون میرفت .
دو سه مرتبه زیر دست و پا بیهوش شدم و وقتی به هوش می آمدم میدیدم هنوز در حال زدنم هستند و لحظه ای دست بر نمیدارن .
دیگه کم کم داشتم مرگ رو حس میکردم ، به سختی داشتم سعی میکردم بشینم ، که یک نفر اومد جلو و با لگدی خیلی محکم زد به پهلوی چپم ، که دو تا از دنده هام شکست ...
ادامه دارد ....
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
MoraghebeRajab1446-Manahej.ir_.pdf
331.6K
سلام خدمت عزیزان
حلول ماه رجب المرجب ، ماه توحید و هم نشینی با محبوب و موسم نجوا و سخن گفتن با حضرت دوست را بر شما تبریک عرض میکنم .
جدول مراقبه و اعمال این ماه تقدیم حضورتان می گردد.
التماس دعا
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
❌❌❌❌حتما بخوانید ❌❌❌❌
حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: کسی که آرزو را دراز گرداند رفتار خود را ضایع و بد ساخته است.
🌟نهج البلاغه، کلمه ی 35
حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده اند:
فرزند آدم به پیری می رسد، ولی دو صفت در وجودش جوان می شود و شکوفا می گردد. یکی حرص است و دیگری آرزو.
🌟تحف العقول، ص 56
حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند:
تکیه کردن بر آرزو ابلهی و حماقت است.
🌟غررالحکم،ص 726
پ.ن :👇
متاسفانه چند سالی ست که در بین مردم حرف های سلیقه ای در مورد بعضی روز ها و شب های خاص که سفارش شده ی خدا و معصومین است به گوش میرسد .
یکی از آنها شب لیله الرغائب است .
که در بین عوام معروف شده به «شب آرزو ها»
در واقع معنی آن یعنی :
((شب بخشش بسیار ))
کلمهٔ «رغائب» جمع «رغیبه» به معنای چیزی که مورد رغبت و میل است و نیز به معنای عطا و بخشش فراوان میباشند. ✔️
بنابر معنای اول «لیله الرغائب» شبی است که میل و توجه به عبادت و بندگی در آن بسیار است و بندگان خدا در این شب گرایش زیادی به رفتن به در خانه خدا و ارتباط و انس با او دارند. ✔️
بر پایهٔ معنای دوم «لیله الرغائب» شبی است که در آن عطاء و بخشش خدا بسیار است و بندگان خداوند با رو آوردن به بارگاه خدا و خشوع در برابر بزرگی خدا، شایستهٔ دریافت انعام و عطا و بخشش بی کرانهٔ خدا میشوند .✔️
در نتیجه بندگان مومن و خاشع در این شب به جای میل به (آرزو کردن) ؛ باید رغبت به عبادت خالصانه و شوق به مناجات و خلوت با خدای متعال در دل خود ایجاد و طلب مغفرت و رحمت از جانب حق تعالی برای خود و عمر گذشته خود کنند ؛ دعا کرده و از خدا طلب استجابت کنند .☑️🌸
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا 🙏🌸
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
4_5881944212789789796.mp3
2.62M
شب جمعه حرمت قبلگه امت شد
قامت خم شده ی مادرتان رویت شد
⭐️صفت اعظم تو رحمت واسع باشد
بی جهت نیست شب جمعه شب رحمت شد.
#لیله_الرغائب
#سیداحمدنجفی
@seyyed_ali_128🕊
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
Seyyed_ali.128
💠به خون ما تشنه بودند ، فتنه ی ۸۸ ✏️روایتی واقعی؛ سید علی ابوالقاسمی 📌 بخش دوم ✔️همینطور درگیر بود
💠به خون ما تشنه بودند ، فتنه ی ۸۸
✏️روایتی واقعی ؛ سید علی ابوالقاسمی
📌 بخش سوم( آخر)
✔️سرم از چندجا شکسته بود، دنده هام هم همینطور، کتفم هم در رفته بود و از چندجا هم چاقو خورده بودم، حسابی تنم هم کوفته شده بود. همه اینا توان حرکت رو ازم گرفته بود .
دیگه خیلی خسته شده بودم. پیش خودم میگفتم، چرا پس تمام نمیشن اینها .
در دلم از متوسل شدم به حضرت ولی عصر علیه السلام ؛ که پس شما کجا هستین ؟ چرا کمکی نمیکنید ؟
حتی پدر شهیدم را صدا میزدم ...
تمام وجودم پر از استغاثه بود ...
همینطور ضربات بر سر و صورت و بدنم وارد میشد ، نفس کشیدنم سخت شده بود، که به طرز معجزه آسایی راهی باز شد و شخصی کنار گوشم گفت پاشو فرار کن اینها قصد کشتنت را دارند. دست انداخت زیر بغلم و بلندم کرد . منی که نمیتونستم حرکت کنم فقط شروع کردم به راه رفتن. چند قدمی رفتم که باز یه سنگ بزرگ به کمرم برخورد کرد و مجددا زمین افتادم .
یک پژو ۲۰۶ که یه خانم و آقای جوان توش نشسته بودن کنارم بود ، ازشون کمک خواستم ،که همون موقع درب ماشین رو قفل کردن و همینجور نگاهم میکردن ...
در دو سه متریم ، کانکس نیرو انتظامی بود . خودمو به زور کشوندم و از ماموری که اونجا ایستاده بود کمک خواستم ، اما فقط نگاهم میکرد ، نهایتا خودم رو انداختم داخل .
همون لحظه تمام شیشه های کیوسک رو شکستن و چراغش هم خاموش شد .
گفتم وای الآن اینجا رو آتش میزنن و ...
منتظر اتفاق بعدی بودم که احساس کردم صدای جمعیت در حال کم شدنه .
متوجه شدم بعضی از طلاب که خبردار شدن و عده ای از ماموران، تازه رسیدن .
خلاصه آمبولانس اومد و ما رو به بیمارستان برد، فکرم درگیر میثم بود ، یکی بهم گفت رفیقت از لبه دیواره پرت شده بود داخل پارک و یکی از شش هاش از درون خونریزی کرده دارن میارنش بیمارستان .
داخل اورژانس کنار هم بودیم با سر و صورتی باند پیچی شده ...
دکترها گفته بودن تا صبح زنده نمیمونم اما به عنایت اهل بیت علیهم السلام و دعای مادر و دوستان خطر رفع شد و بلاخره از بیمارستان مرخص شدم.
اون شب یک نفر دیگه از همکلاسیهایمان هم، برای کمک خودش رو رسونده بود که با سنگ فتنه گران مجروح شد و سرش شکست و بیمارستان اومد پیشمون .
ایشون شهید مدافع حرم شیخ مجید سلیمانیان بود که بعدها در اردیبهشت ماه سال ۹۵ در خان طومان سوریه به درجه رفیع شهادت رسید «رضوان الله علیه » .
باوجود گذشت سالها از این اتفاق، مشکلات تنفسی ، استرس ها و درد های عصبی و همچنین سر دردهایی وحشتناک هنوز همراهم هستند .
اما با همه ی این ها، خدا را شاکر هستم که برای ماندن در مقابل فتنه گران اندکی زانو هایمان نلرزید .
الحمدلله رب العالمین
اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک
والسلام علیکم و رحمت الله
@seyyed_ali_128🕊
https://eitaa.com/seyyed_ali_128
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃