eitaa logo
nassabeh.com
13.6هزار دنبال‌کننده
209 عکس
39 ویدیو
15 فایل
کانال اختصاصی انتشار پژوهش‌ها، اشعار، ‌‌‌عکسها، مصاحبه‌ها از:سید حامد نسابه کپی برداری واستفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع هست ارتباط با مدیر: @nassabeh_com وبسایت: http://www.nassabeh.com/ ویراستی: https://virasty.com/nassabeh_com پیوند کانال:
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسمِ رَبّ الحُسَین وصف حال شاعر ، در سعی بین الحرمین از حال و هوای عصر عاشوراء در مسجد جامع عتیق حین طواف دور دارالمصحف: روز عاشور از محرم،در حرم دل هوای جام صهبا می‌نمود در خیال روی ساقی هر قدم ذکرها با عشق نجوا می‌نمود از پی‌اش در کوچه های خاطره تا عتیقش نیک لب وا می‌نمود هر نفس تهلیل گویان در برش در دلش تکبیر غوغا می‌نمود زان سپس اندر طواف کعبه‌اش مسجد اندر مسجدش جا می‌‌نمود چشم خون آلوده‌ام هردم عیان از دلش کشف معما می نمود مردمک اندر جوار مردمش حرفها با طاق مینا می‌نمود چرخ دوّار فلک هر سو دوان راز پنهانی هویدا می‌نمود گنبد دوّار گردون هر نظر یک دو برگ تازه معنا می‌نمود آسمان شهر بس دلگیر بود ! زان سری که نیزه برپا می‌نمود چشم،مروارید خون می‌سفت و جان از برای دوست پَر، وا می‌نمود صوت حزن انگیز قرآن روی نی هوش را از سر به صحرا می‌نمود عصر ِ تاراج شرف در نینوا دردهای کهنه سر وا می‌نمود هان تو گوئی یک دو روز پیش بود نور با ظلمات دعوا می‌‌نمود آنزمان که در فدک‌ بی ریشه‌ای با کسان دعویِّ بیجا می‌نمود آنزمان کز ردّ احقاد حنین یک‌ جنینی ترک دنیا می‌نمود آنزمان‌ کز نیش های پر زکین‌ پهلویی با درد هیجا می‌نمود آن شبی کز غربت خیرالنساء مرتضی با حزن نجوا می نمود آنزمان کز عمق فرق ایلیا هُرمِ خون،محراب را، ها می‌نمود آن شبی کز بغی اشقی الاشقیاء جبرئیل از عرش دعوی می‌نمود ابن عم مصطفی بر خاک شد کوفه وَاهجُرنی َملیّا می نمود عروه الوثقی شکافی سخت خورد خلق علی الرحمن عِتیّا می‌نمود آن شبی که داد از بیداد برد عدل فی المَهدِ صَبیّا می‌نمود روزگاری کز سموم قاسطین لخته‌های خون سَریّا می‌نمود ظهر عاشور از محرم،نینوا زخمها هر سو هویدا می‌نمود کینه‌ی خیبر،حنین و روز بدر عقده ها یک یک چو سر وامی‌نمود قدرت شمشیر و ضرب ذوالفقار گوییا شیئا فَریّا می‌نمود آنزمان کز پیروان ابن مکر هر سری ازتیغ پروا می‌نمود بچه شیران‌ بنی هاشم ولیک مرگ نزدشان چو حلوا می‌نمود هُرم طف نزد مصفّا بیدلان بارد و ظلّا ظلیلا می‌نمود قاسم آن نورسته دشمن گزند کز مصافش عشق برجا می نمود شهد شیرین شهادت در برش از عسل نزدش چو احلی می‌نمود وان دگر اکبر،شباب هاشمی کز غریوش دشت،ترسا می‌نمود جمله یاران امام حق بُدند شیر مردانی که بطحا می‌‌نمود آری آری دردهای کهنه مان تازه تازه هر ورق تا می‌نمود آسمان خونرگ میشد همچو دل زخمها از جان چو سر وا می نمود آنزمان کز شط خون تا نهر آب غیرت عباس غوغا می‌نمود تیرهای دیگری در قوس داشت این فلک‌ ، زینب چو مهلا می‌نمود سینه ای بشکافته از ظلم و جور خنجری بر حنجری جا می‌نمود قصه شورانگیز شد پر درد و غم وقتی از خون،سنگ،لعیا می‌نمود بوالعجب روزی مهیمن منظری کوفه بد با یار خود،تا می نمود آنزمان که سنگ و خورشید و فلک گریه بر اولاد زهرا می نمود وین همه ماقبل ان بد کافتاب کُوّرت را نیک معنا می‌نمود آن دمی که خامس آل عبا خصم را در رزم رسوا می نمود ساعتی زان پیشتر که آفتاب گویی از مغرب مُعَلّی می‌نمود صولت اسلام از او میداشت جان صوت او چون دُمتُ حَیّا می‌نمود آن دمی کز اسب شد او بر زمین عشق اندر خاک ماوا می نمود کشتی نور و نجا در خاک شد سقف گویی واحسینا می‌نمود قره العین رسول عالمین با تنی صدچاک لب وا می‌نمود ذکر لا حول ولا در کار بود حضرتش ربِّ رَضیّا می نمود آه از آن لحظه‌ای که آفتاب خون زحلقش بر فلک جا می‌نمود آه از آن دم که اولاد رسول چشمشان از اشک دریا می‌نمود آه از آن دم که دخت مرتضی یا اَبا،ربّا ،نَبیّا می نمود الحکایت شکوه‌ها بسیار شد زان جنایتها که اعدا می نمود صحنه اندر صحنه بنمودم سماء عصر روزی که عَشورا می‌نمود گویی آن هم یک دو روز پیش بود کاروان در شام ماوا می نمود میگذشت از نو ز جیرون رد خون‌ خنده جبارا شقیا می‌نمود لیک غافل بود از مکر زمان آنکه بر منبر زسر،دا می نمود نوبت احرار چون یک یک رسید خصم بد سیرت که رسوا می‌نمود روی در هم برد از اقوالشان گوییا یَلقَون غَیّا می نمود آندمی که خطبه سجاد،نیک خلق را باکی بُکیّا می‌نمود شیربانویی زبیت اولیاء کربلا در شام‌ برپا می‌نمود قصه طولانی شد و پردرد و غم خلق چون از غیر،عِزّا می‌نمود وین همه غوغا و شور و ماجرا طرفی از اعجاز گویا می نمود الغرض شاعر چو این معنا بدید طایر فکرش ثریا می نمود وز پی کشف و شهودش هر قدم لطف ایزد را چو مُروا می نمود طبع شعری کو اسیر وهم بود ناگهان از حزن،لب وا می نمود چون نظر کردم به خال هندویش از عتیقش موت،محیا می نمود حتم از نجوای او شد آنکه دوش بیتها فتحا مبینا می نمود گفت "حامد" خوش بیا در کوی ما لیک گویا او معما می نمود ! سید حامدنسابه محرم الحرام ۱۴۴۳ ه.ق شیراز، شاهچراغ
پیوند شعر در اینستاگرام : https://www.instagram.com/p/CTTHrGoKaCx/?utm_medium=copy_link
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیاد روزگارانی نه چندان دور که راه روشنِ مقاومت ، کشورها و بلاد را در هم تنیده و خَطِّ سرخ شهادت ، خطوط مرزهای تحمیلی را درنوردیده و جغرافیای تولّی ، طومار سیه‌جامگان تکفیریِ انگلیسی را با حربه تبرّی در هم پیچیده و عدُوّ ، هنوز شَطِّ خروشان اربعین را با جام شوکرانِ کرونا از تبُ و تاب نیانداخته و جاهلان عامدانه ، "صَدِّ عَن سَبیلِ العِشق" ننموده و نعره نازله‌ی شامگاهیِ شیطان ، بر مژده صاعده‌ی سحرگاهیِ جبرئیل ، زود هنگام نخروشیده و اَلحقُ مَعَ عَلی وُ شیعَتُه ، با لَقوه‌ی آشکار شیعیانِ آل ابی سفیان ، در صور اسرافیل ِ اربعین ، به عیان ندمیده ... بیاد روزگاران و بیاد ِ روزگاری که حرم عبّاس داشت شرزه‌ای چون قاسم‌ِ کیّاس داشت ✍ : ( ) اربعین 1400 هجری شمسی 🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🕌🎥 نوانما : عراق ، طریق الکربلاء ، گروه سرود مشترک حشدالشعبی و مدافعان حرم، اربعین 1396 پیوند مطلب در پیامرسان ایتا : eitaa.com/seyyed_hamed_nassabeh پیوند مطلب در اینستا : ‌‌ https://www.instagram.com/p/CUY5nZUqOkA/?utm_medium=copy_link
nassabeh.com
*از تغییر جلد تا تغییر ماهیت !* در نوفل لوشاتو چه گذشت ؟! 🏳️🇮🇷🏳️🇮🇷🏳️🇮🇷🏳️🇮🇷 *چهل و چهار* سال پیش در چنین روزی ، حاصل *محاورات اطرافیان* امام ، محصول ِ مباحث ِ حاشیه‌ی درس‌ِ خارجِ فقهِ آن فقیه ِ افقه در نجف اشرف و *جوهر* مبارزات مردمی که از ابتدا شعارشان : 🔸️استقلال ، آزادی ، *حکومت اسلامی* بود را ، به کل ، تغییر داد و این شعار را بر سرزبانها انداخت که : 💢 استقلال ، آزادی ، *جمهوری اسلامی* و *جمهوری اسلامی* موجودی بود که از میانه کشمکش کانونهای مختلف فکری ، بجای *حکومت اسلامی* ابتدا سر از *پارچه نوشته‌های* تظاهرات نیمه دوم 57 و سپس سر از صندوق آراء دوازدهم فروردین 1358 ،برآورد !! چنین سرعتی در تغییر شاکله و محتوای *ظرف* و *مظروف* ، در میانه انقلابهای قدیم و جدید جهان ، اگر نگوییم بی‌نظیر ، میتوان گفت کم‌نظیر بوده ! و امروزه اما ، کارنامه عملکرد این سیستم منتخب یا پیشنهاد شده ، با همه فراز و نشیب‌هایش پیش‌روی ماست . *سیستمی* ، که در بهترین حالت میتوان آن را *کاتالیزوری* کم‌جایگزین تا دوره *حکومت واحد جهانی* فرض ! نمود . اما نه لزوما *ایده‌آلترین ِ* آنها !! و در نگاهی انتقادی ، میشود آن را مقصّر ِ اصلی ِ *فراموشی ِ* بخشی از اهداف و مسبب ِ *انحراف* از بخش دیگری از شعار های اولیه‌ی انقلاب اسلامی دانست !! اکنون ، بعد از گذشت چهل و چهار *بهار ِ* فصلی ، از آن *بهار ِ* فکری و تحول نسلی ! شاید زمان آن فرا رسیده باشد تا بی‌واهمه از حرف و حدیث ِ *این و آن* ، به بررسی چالشهایی بپردازیم که سرنوشت *چنان انقلابی* را با عملکرد *چنین سیستمی* پیوند زده *بی‌گمان* و شاید *اکنون* زمانی باشد برای درکِ *وجود* انقلاب اسلامی و ارزیابی آن در برابر *ماهیت* جمهوری اسلامی !! هرچند ، تحلیل این *حرکت* را ، *ملّائی* دیگر و *صدرائی* نوتر !! باید ، شرح و بسط ِتفاوت ِ *حاسّه*‌ی آن با *جوهر* موجود را نیز انشائی بهتر !! شاید و شاید هم تعیین نسبت آن *انقلاب* با ثمره این *رفراندوم* ، *بازتعریفی* دیگر خواهد !! ✍️ : سیدحامد نسابه پیوند کانال در ایتا : eitaa.com/seyyed_hamed_nassabeh پیوند مطلب در اینستا : https://www.instagram.com/p/Cb0KsUPqHYy/?utm_medium=share_sheet
ناقور ...
nassabeh.com
ناقور ...
*صبحگاهان چون زند ناقور ، هِی* *می‌شود بس راه تا مقدور ، طِی* *می‌مکد زنبور ، هر گل را ز ِ پِی* *تا بگوید سَبّح اِسم ِ رَبِّ کِی* ✍️ : سید حامد نسابه 🐝🌹🐝🌹🐝🌹🐝🌹 *پیوند مطلب در اینستاگرام :* https://www.instagram.com/p/CcKcAvuqnJc/?igshid=MDJmNzVkMjY= 🐝🌹🐝🌹🐝🌹🐝🌹 *پاورقی :* * ناقور لغت‌نامه دهخدا ناقور. (ع اِ) شاخ دمیدنی که صور باشد. قوله تعالی فاًذا نُقِر فی الناقور (قرآن 8/74)؛ صور اسرافیل و هر بوق. نای بزرگ را هم گفته اند که کرنای باشد و صور یا بوقی که دمیده می شود در آن . صور که روز محشر هنگام نشر خلایق در آن دمیده میشود. 🐝🌹 * بس *راه* تا ... فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا و راههای پروردگارت را به اطاعت بپوی ( النحل / 69 ) 🐝🌹 * مقدور لغت‌نامه دهخدا مقدور. [ م َ ] (ع ص ) تقدیرشده و مقدر. (ناظم الاطباء). امر محتوم . ج ، مقادیر. (از اقرب الموارد). آنچه اراده ٔ خدا بر انجام یافتن آن تعلق گرفته . امر ناگزیر : و کان امراﷲ قدراً مقدوراً. (قرآن 38/33). 🐝🌹 *می‌مکد زنبور هر گل را زپی* ..يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ... آن‌گاه از درون آن، شربت شیرینی به رنگهای مختلف بیرون آید که در آن شفاء مردمان است. (النحل/69) 🐝🌹 * پی لغت‌نامه دهخدا پی . [ پ َ / پ ِ ] اُس . اساس . قاعده . بنیاد. بنیان . بنلاد. پایه . بنا. پای بست . شالوده . شالده 🐝🌹 * سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى نام خدای خود را که برتر و بالاتر (از همه موجودات) است به پاکی یاد کن ( الاعلی/1) *يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ* به تسبیح و ستایش حق مشغولند ( غافر / 7 ) 🐝🌹 * کی لغت‌نامه دهخدا کی . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) مَلِک باشد...(لغت فرس اسدی چ اقبال ص 516). پادشاه بلندقدر و بزرگ مرتبه را گویند.
nassabeh.com
*وجه شاعر پرورش گو طرفی از شیراز داشت* . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿۱﴾ نون ، سوگند به قلم و آنچه مى ‏نويسند (۱) 🖍📝🖍📝🖍📝🖍📝 . " " طرفی از شیراز " " . پرده خون رنگ مغرب داستانها باز ، داشت آن دمی که ماه نو ، بر نی سر اِعجاز داشت . گویی آن رنگ رخی کز خون حق شد نیلگون ! ساز ها در دل نهان با شیوه غَمّاز داشت . نی‌نوا در نینوا ، می‌ساخت رنگین قصه‌ای حاش ، گویا آن حکایت ، سیره ایجاز داشت . روی مُشکین مَشکِ سقّا ، از نفیر تیرها اشکباران بود امّا ، نرگسی طنّاز داشت . در بیابان عطش ، گر بود تنها آن هُمام فِی السَّمواتّ العُلی ، لیکن بسی سرباز داشت . وز دَمِ تقدیرها ، گر یک اشارت می‌نمود لغو میشد آن فِدا ، لاکن امام اعزاز داشت . نوحه لیلای محزون بر فراز شط خون کوک‌ها می‌زد به سازم چون دمی دمساز داشت . از ورای قرن ها می کرد مقتل را عیان آنکه با رَبّش دم آخر، کتابی راز داشت . چون حکایت سخت شد ، خون از گلو جوشش گرفت ذکر لاحول و لا ، بر لب همی ابراز داشت . حامد از سوز دلش خون واژه ها چون میچکید پای در گِل مانده او ، لیکن سر پرواز داشت . کربلا هر چند میدان نبرد و تاخت بود وجه شاعر پرورش ، گو طرفی از " شیراز " داشت . شعر : سید حامد نسابه سحرگاه سه شنبه ، دهم رمضان سال یکهزار و چهارصد و چهل و سه هجری قمری مصادف با ۱۴۰۱/۰۱/۲۳ هجری شمسی 📸📙📸📙📸📙📸📙 اینستاگرام : https://www.instagram.com/p/Cg45hj7qLm5/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
nassabeh.com
🖊️ *نعیم خوان خاوند* 🖊️ ن ، وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ✒️✏️✒️✏️✒️✏️✒️ 🖊️ *شنیدم از هنرمندی* *سلیم النفس ، فرمندی* 🖊️ *زاوصاف تو ای جانا* *ز صهبایت که آوندی* 🖊️ *از آن شهد شکر ریزت* *که تو سُغدِ سمرقندی* 🖊️ *از آن کوه نمک خیزت* *که چشم از یار بردندی* 🖊️ *زشیرینی تو ای جان* *که خود اصل شکر خندی* 🖊️ *تویی کز رزم مردانه* *نعیم خوان خاوندی* 🖊️ *شهیدی تو ، نمیری تو* *که در هیجای صف‌بندی ،* 🖊️ *بسان پهلوانانی* *که چون کرّار بودندی* 🖊️ *نفس از خصم بگرفته* *امیرآسا ، ظفرمندی* 🖊️ *زاحوالت چه گویم من* *که در جنات خرسندی* 🖊️ *سری در خیل سربازان‌* *که با خود داشت سربندی* 🖊️ *رهی در راه رهجویان* *که دین را بود فرزندی* 🖊️ *همو کز نعره‌اش ترسا* *بشد هر تیره پیوندی* 🖊️ *همو کز یار آوردش* *صبا پیغام خرسندی* 🖊️ *همو کز دیو بُرّان شد* *به هر منوال و ترفندی* 🖊️ *که حق را بهر حق پی‌جو* *شبیه قطب راوندی !* 🖊️ *تو ای حامد گرت دعویست* *که با دلدار پیوندی* 🖊️ *بکوش از جان به دور از یان* *بِبُر از مان و مانندی* 🖊️ *شبیه گُرد ِ مردستان* *ذبیح الله ِ اسفندی* 🔸تقدیم به گُرد ِ مردستان ایران ، (اقلید) ✍️ : ✒️✏️✒️✏️✒️✏️✒️✏️ پیوند مطلب در اینستاگرام : https://www.instagram.com/p/ChFtocfKkPI/?igshid=MDJmNzVkMjY=
*" روایت برف و راوی "* *هُو َالمُصَوِّر* نُون وَالقَلَمِ وَ ما یَسطُروُن 🚩🖊️🚩🖊️🚩🖊️ ------------------------------- ✏️ *راوی اندر برف و سرما ، نرم و خوش خوابیده بود* *از زمانی که زمان ، او را زِ ما دزدیده بود* 🖊️ *برف اما ، بر خلافِ خصلتِ دیرینه‌اش* *بهرِ فرزند وطن ، یک مادرِ فهمیده بود* ✏️ *آنچنان او را در آغوشش گرفته گرم گرم* *گویی آن سرو چمان را ، نیک خود زاییده بود* 🖊️ *ابر ِ سرما ریزِ کردستان زعشقش سرخ فام* *هان تو گویی از ازل ، گرما ز او باریده بود !* ✏️ *الغرض آن نوگل ِ سیمین خطِ مشکین نگار* *از زمانی دور در گهواره‌اش ، خُسبیده بود* 🖊️ *کاغذی در دستهایش ، نامه‌ای پر رمز و راز* *همچنان جام جهان بینی که خوش رخشیده بود* ✏️ *چامه‌ای از عشق بازیهای او در جَیبِ یار* *رشحه‌ای مشحون زِ الطافی که حق ، بخشیده بود* 🖊️ *چشمِ حَق بین‌ش ، روایت میکند بس داستان* *راستانی که ترازوی زمان ، سنجیده بود* ✏️ *آنچه هُو در جام جم می‌سُفت ، ما در خواب نیز* *خود نمیدیدیم اما ، اوُ در آن خُم دیده بود !* 🖊️ *عهد در دستش چنان محکم تنیده ، گوییا* *مالکی از زهر کین ، آن سان به خود پیچیده بود* ✏️ *تا نگردد فاش سِرِّ حق برای گرگها* *از پی قیسِ مُسَهَّر ، رقعه را پوشیده بود !* 🖊️ *در بِحارِ وحشیِ موّاجِ کوهستانِ غرب* *کام او انگار اما ، از عطش خشکیده بود !* ✏️ *نرگسِ مستش همی دل می‌سِتانْد از رود ، لیک* *بعدِ سَقّایِ حَرم ، از آب ، او رنجیده بود* 🖊️ *این پس از آن بود کو در آن غریبستانِ غَرب* *سالها بهرِ وصالش ، بی امان جنگیده بود* ✏️ *نوبت دیدار ، وَه ، خوش خفت بر خاک دَرَش* *شد عبارت آنچه در رویا ، مکرّر دیده بود* 🖊️ *حتم از شوق وصالش ، لحظۀ هیجایِ عِشق* *چشمِ او بر مرگ ، از اعماق جان ، خندیده بود* ✏️ *این مُسَدَّس وصفِ حالِ برف و راوی شد از آنک* *برف از آن وقت ، یارِ مادرِ غمدیده بود* 🖊️ *این حکایت‌ها نه هر آن ، دیده می‌شاید شدن* *از برایِ رؤیتش ، گردون بسی چرخیده بود* ✏️ *قرنها باید که ساقی ، پرده‌ای رنگین کِشَد* *گونه‌ای آن سان که از صبح ازل ، خود چیده بود* 🖊️ *عصرها باید که این دوّارِ گردون خوش زَنَد* *سورِنایی را که نای‌اش ، یک سرِ بُبریده بود !!* ✏️ *عُمرها باید که زاید مادر گیتی چنان* *نسلهایی را که عشق از شورشان ، شوریده بود* 🖊️ *"حامد" این شرح مُنظّم چون به خون دَر می‌نوشت* *بیت‌ها در عمق جانش ، از تَپِش تَفتیده بود !* ✍ : سید حامد نسابه 🚩🖊️🚩🖊️🚩🖊️ 🌹 *تقدیم به شهید آقا سید حسن ، مجاهد عارف و رزمنده همچنان باشندۀ لشکر 27 محمد رسول الله (ص)* 🌹 *و تقدیم به همه سپیدجامگان ارتفاعات کردستان و غرب* 🌹 *و تقدیم به همه شهیدانی که در اوج گمنامی طی خفقان دوران ستمشاهی در میدان ژاله تهران ، به خاک و خون غلتیدند* 🚩🖊️🚩🖊️🚩🖊️ ✍️ *شعر :* *سیّد حامد نسابه* هفدهم شهریور 1401 🚩🖊️🚩🖊️🚩🖊️ *با نگاهی به روایت سردار حسین کاجی–"کتاب خاطرات ماندگار"(خاطرات دفاع مقدس ) صفحه:194-192* 🚩🖊️🚩🖊️🚩🖊️ *پیوند شعر در اینستاگرام :* https://www.instagram.com/p/CiVO9d2q7cq/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
nassabeh.com
شراب اربعین فایل پی‌دی‌اف
nassabeh.com
" شرابِ اربعین " هُوَالمُصُوِّر نُون وَالقَلَمِ وَ ما یَسطُروُن 🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 " شرابِ اربعین " همچو منصور خریدار سرِ دار شده‌ست کاروانی که به شب راهی و بیدار شده‌ست اربعینی که شرابش همه صافی و صفاست صوفی و صومعه را جمله خریدار شده‌ست شاهراهی‌ست جهان را سوی مقصود نمون در زمانی که بسی فتنه پدیدار شده‌ست زانطرف راهزنی میکند از اهل زمین شامگاهی که به دجّال ، جلودار شده‌ست وز هیاهوی زمان لیک بسی آرامش در صراطی‌ست که دل ، رهزن پندار شده‌ست در قیامی که قنوتش ، اَمَلِ عشق و بلاست شیعه مفتونِ نهانداریِ رهدار شده‌ست از غریو و هیجانِ سپه اندر ره دوست دشمن از خشم چنان ، دوزخِ تب‌دار شده‌ست خاک° راهی که به ایثار شده شهپر وصل شرری بر سرِ سفیانیِ غَدّار شده‌ست می‌کِشد سوی بَلا هر که وصالش طلبد لَعلِ پرنقش ِ نگاری ، که قَدَح‌دار شده‌ست میبَرد خاک نشینان درش را به سپهر این زمانی که زمین ، مجمع مُردار شده‌ست هر که با سر نسپارد سوی مقصود طریق عاکفی هست که بس ، بیهُده‌کردار شده‌ست مَعبَر امّا نه چنان سهل مُعَمَّر گشته سَرپُلی بوده که جان‌هاش ، نگهدار شده‌ست گرچه پرچم به کف مرشد جانبازان‌ست راه از سعی جمِ صومعه جاندار شده‌ست میکند راهبری قافله را نیک هنوز آنکه با دست بت میکده بیدار شده‌ست تا زند مُهرِ سلیمان به یَدِ آصف عهد کاین نهال از اثر اوست که شه‌دار شده‌ست شاهِ شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان او که پیش قدمش ، سرو کمان‌دار شده‌ست تک درختیست از این باغ که برجا مانده از پس پرده چنان ، سرور و سردار شده‌ست جمله مستان به رهش ، گَرد ره و خاک درند وه که با معجز حقّ ، خویش علمدار شده‌ست خیلِ یاران‌ ، همگی قاسم و صیاد ولیک رشحۀ نرگسِ بیمار ، سِپهدار شده‌ست حامد اَر نوش کنی یک کف کافی ز یَمَ‌ش نیک بینی که جهان ، محو جهاندار شده‌ست 🖊 شعر : سید حامد نسابه 📕 چند روزی پس از هبوط !! عصرگاهی اندوهبار ، جامی از "کوثر اربعین " در دست و هوای یار همچنان در سر 📔 سه شنبه 29 شهریور ماه 1401 🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 کانال انتشار اشعار ، مطالب و مقالات در پیامرسان ایتا : https://eitaa.com/seyyed_hamed_nassabeh